• Facebook
  • Twitter
  • Rss
  • Plus

تحلیل حدیث شناسانۀ حکم نام بردن حضرت مهدی(ع) به محمد ویژگی

بهمن 16
رای دادن به این مورد
(0 آرا)

 

 

 

امروزه به جرأت می توان گفت میراث گرانسنگ تلاش های پیشوایان معصوم در مباحث مهدویت سبب شده در جزئی ترین بحث ها بتوان به پشتوانۀ سخنان ایشان به بررسی های ژرف، بحث های فراوانی را دنبال کرد.

 

 

 

 

 

 

چکیده
مهدویت اعتقادی پایه ای است که همواره در میان باورهای اسلامی بدان اهتمام و توجه ویژه ای شده است و این اهتمام همچنان در سخنان پیشوایان معصوم: و بزرگان دین بازتاب یافته است.
گسترۀ بحث ها دربارۀ این اعتقاد سترگ نه تنها امور کلی، که بسیاری از امور جزئی را نیز دربر گرفته است. یکی از این امور، «حکم نام بردن» آن حضرت به نام «محمّد» است که بررسی آن با توجه به ویژگی های آن حضرت و نیز چگونگی زندگی وی، اهمیت دارد.
در این نوشتار به بحث دربارۀ حکم نام بردن حضرت مهدی(عج) به نام خاص «محمّد» بر اساس سخنان معصومان: پرداخته شده است. دیدگاه ها در این بحث با نگاه به گروه های گوناگون روایات در این باره، به طور عمده در دو دسته تقسیم شده است:
دیدگاه نخست، باور کسانی است که در هر شرایطی نام بردن آن حضرت را به نام «محمّد» حرام می دانند. به گونه ای که امروزه حتی آن را به صورت «م ح م د» می نویسند.
دیدگاه دوم از کسانی است که این ممنوع بودن را به سبب نام بردن در برخی روایات و ادعیه، ویژۀ زمانی دانسته اند که به سبب نام بردن، آسیبی متوجه آن حضرت می شد.
در ادامه با بررسی کوتاه مستندات هر دیدگاه بر پایۀ روایات، نتیجه می گیریم که در زمان غیبت کبرا اگر نام بردن آن حضرت موجب آسیب و زیان نگردد، جایز است.
واژگان کلیدی
حضرت مهدی(عج) ، محمّد بن حسن، نام بردن، م ح م د، تسمیه، حرمت نام بردن.
مقدمه
اعتقاد به امام مهدی(عج) باوری سترگ و تأثیرگذار در میان باورهای اسلامی است. این باور، از همان سال های نخستین طلوع اسلام و پیامبری خاتم الانبیاء(ص) در مرکز توجه و کانون اهتمام آن حضرت قرار گرفت؛ به گونه ای که در هر مجال و مناسبتی، مسلمانان را بدان یادآور می شد و به ظهور، قیام و حکومت جهانی آن عدالت‏گستر موعود در آخرالزمان، بشارت می‏داد (طوسی، 1411: 178) و آن را امری ناگزیر می دانست که پیش از برپایی رستاخیز بزرگ پدید خواهد آمد (سجستانی، 1410: ح 4282).
پس از رحلت پیامبر گرامی(ص) این راه با کوشش پیشوایان معصوم: با توان و پی گیری کامل و به تناسب شرایط دوران هر امام، همچنان ادامه یافت. اگرچه نیازهای هر زمان و نیز مخاطبان هر امام، سبب می شد تا از همۀ آموزه های مهدوی در هر دوره، به بخشی پرداخته و پافشاری شود، ولی همواره بر دامنۀ تبیین آن افزوده شد؛ به ویژه در دوران پیشوایانی که به هر سبب از آزادی بیشتری در بیان آموزه های دینی برخوردار شدند.
امروزه به جرأت می توان گفت میراث گرانسنگ تلاش های پیشوایان معصوم: در مباحث مهدویت سبب شده در جزئی ترین بحث ها بتوان به پشتوانۀ سخنان ایشان به بررسی های ژرف، بحث های فراوانی را دنبال کرد. از تبار پدری و مادری و ولادت حضرت مهدی(عج) گرفته، تا پنهان زیستی او؛ از چگونگی زندگی آن حضرت در دوران غیبت گرفته تا عمر طولانی اش؛ از چیستی غیبت وی گرفته تا چگونگی ظهور، قیام و حکومت جهانی ایشان بر کرۀ زمین و... .
در این بین، یکی از این بحث های به ظاهر جزئی، نام بردن حضرت به نام «محمّد» است که در برخی از روایات بدان اشاره شده است.
این اهمیت سبب شده آثار روایی درخور توجهی در این باره نوشته و منتشر شود که البته برخی برای اثبات «حرام بودن» و برخی دیگر در «روابودن» نام بردن آن حضرت است. برخی از این آثار مانند انوار الساطعه فی تسمیه حجه الله القاطعه، شرعه التسمیه در اثبات حرمت و کشف التعمیه فی جواز التسمیه در جواز را آقابزرگ تهرانی در کتاب گرانسنگ خود _ الذریعه _ وصف کرده است (تهرانی، بی تا: ج2، 428، ج11، 138، ج14، 179).
از آن جایی که روایات در این بحث به گونه های مختلفی است، دیدگاه های گوناگونی شکل گرفته است:
نخست گروهی با استناد به روایاتی که به حرام بودن نام بردن اشاره کرده اند، بردن نام خاص آن حضرت را به طور مطلق، ممنوع و حرام دانسته‏اند.
گروه دیگر این ممنوع بودن را به زمان ترس، و جواز آن را مقید به زمان غیر از تقیه و ترس مربوط دانسته اند.
در مجموع روایات مهدویت، سخنانی که دربارۀ نام بردن در دست است در گروه های زیر تقسیم می شوند:
1. روایاتی که به طور مطلق، بردن نام را در هر زمان و هر مکان حرام دانسته اند؛
2. روایاتی که حرام بودن را تا هنگام ظهور حضرت مهدی(عج) می دانند؛
3. روایاتی که نام بردن را تنها در شرایط تقیه و ترس بر جان آن حضرت جایز نمی دانند؛
4. روایاتی که بدون هیچ قیدی، نه تنها نام بردن را حرام ندانسته، که خود ائمه: و یارانشان در سخنان خود به نام آن حضرت تصریح کرده اند.
بنابراین انواع روایات دربارۀ نام بردن حضرت مهدی(عج) به نام خاص ایشان _ محمّد _ بدین شرح خواهد بود:
روایات حرمت نام بردن به صورت مطلق
روایات دستۀ نخست را می ‏توان به گروه هایی چند تقسیم کرد:
الف) کافربودن نام برندۀ حضرت با نام مخصوص
محمّد بن یعقوب کلینی با ذکر سند از امام صادق(ع) نقل کرده است:
صاحِبُ هَذا الاَمْرِ لایسَمّیهِ بِاسْمِهِ اِلَّا کافِرٌ؛ (کلینی، 1365: ج1، 333، ح4)
صاحب این امر کسی است که جز کافر، نام او را به اسم خودش نبرد.
این حدیث را شیخ صدوق (1395: ج2، 48، ح1) و مسعودی (1417: 280) نیز نقل کرده ‏اند و اگر در کتاب های پس از آن ذکر شده، به طور عمده از این منابع نقل شده است.
این روایت که از نظر سند[1] صحیح است، به طور صریح نام برندۀ آن حضرت را کافر می داند. شارحان روایت دیدگاه های گوناگونی را در این باره مطرح کرده اند؛ گروهی آن را حمل بر مبالغه کرده‏اند. برخی مراد از کافر در این روایت را کسی دانسته اند که اوامر الهی را ترک و نواهی او را انجام می دهد، نه کسی که منکر پروردگار یا مشرک به او است (فیض کاشانی، 1406: ج2، 404). برخی احتمال داده اند این ویژۀ زمان تقیه باشد؛ چرا که روایاتِ بسیاری به نام آن حضرت تصریح کرده اند (مازندرانی، 1382: ج6، 224) و برخی دیگر از شارحان، همچنان بر استفادۀ حرام بودن از این گونه روایات، پافشاری کرده اند (مجلسی، 1369: ج‍4، 16 - 18).
از دیگر کسانی که بر این حرمت تأکید کرده محمدتقی مجلسی _ پدر صاحب بحار الانوار _ است که ضمن اشاره به روایات حرمت و پذیرش آن ها، حکمت این نام نبردن را چنین بیان کرده است:
ممکن است حکمت این باشد که مبادا یهود و نصارا گویند: محمدی که در تورات و انجیل هست آن حضرت است. (مجلسی، 1416: ج4، 159)
البته این سخن چندان پذیرفتنی نیست؛ بدان جهت که خوفی این چنینی نیاز به حکم حرمت فراگیر ندارد. روایت می توانست حرمت را مقیّد کند.
ب) جایز نبودن نام بردن حضرت
در دستۀ دیگر از روایات، این جایز نبودن با تعبیرهایی مانند «لا یحل لهم» و «لا یحل لکم» و مانند آن آمده است. برخی از این روایات از این قرارند:
یکم. شیخ صدوق از امام کاظم(ع) نقل کرده است:
... ذَلِکَ اِبْنُ سَیدَه الاِماءِ الذی تخفی عَلَی النَّاسِ وِلادَتُهُ، وَلا یحِلُّ لَهُمْ تَسْمِیتُهُ... ؛ (صدوق، 1395: ج2، 368، ح6)
او فرزند سرور کنیزان است؛ کسی که ولادتش بر مردم پوشیده و بردن نامش بر آن ها روا نیست.
در این دسته از روایات به دو نکته اشاره شده است: 1. مخفی بودن ولادت؛ 2. جایزنبودن نام بردن حضرت با نام خاص.
شاید بتوان گفت اگرچه ولادت آن حضرت بر همۀ مردم پوشیده بود، ولی عده ای _ اگرچه اندک _ از این امر آگاه بودند. بنابراین می توان احتمال داد، این عدمِ جواز، برای همۀ مردم نیست. از طرفی مرجع ضمیر در «وَلا یحِلُّ لَهُمْ» به «الناس» برمی گردد؛ یعنی بر کسانی که ولادت آن حضرت بر آن ها پوشیده است. از این رو نام بردن، برای ایشان نیز جایز نیست. با وجود این احتمالات، نمی توان گفت که این روایت صریح در حرمت مطلق است.
دوم. مرحوم کلینی با ذکر سند به نقل از ریان بن صلت می گوید:
سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) یَقُولُ وَ سُئِلَ عَنِ الْقَائِمِ، فَقَالَ: لَا یُرَى جِسْمُهُ وَ لَا یُسَمَّى اسْمُـهُ؛ (کلینی، 1365: ج1، 333)
از حضرت رضا(ع) شنیدم که چون دربارۀ قائم سؤال شد، فرمود: جسمش دیده نشود و نامش برده نمی شود.
ابن بابویه قمی (درگذشتۀ 329ق)، در الامامه و التبصره روایت را آن گونه که در الکافی نقل شده، آورده است (ابن بابویه قمی، 1404: 117، ح110).
روایت در فاصلۀ اندکی از زمان کلینی و صدوق اول، به قلم حسین بن حمدان خصیبی (درگذشتۀ 334ق) در الهدایه الکبری نقل شده که در ادامۀ روایت بخشی نیز اضافه شده است. در این کتاب آمده که ریان بن صلت گوید: شنیدم امام رضا(ع) فرمود:
الْقَائِمُ الْمَهْدِی بْنُ الْحَسَنِ لَا یُرَى جِسْمُهُ وَ لَا یُسَمِّى‏ بِاسْمِهِ؛ (خصیبی، 1419: 364)
قائم مهدی فرزند حسن ‏جسمش دیده نشود و به نامش، نام برده نشود.
در ادامۀ این بخش، نسبت به منابع پیش گفته این مطلب اضافه شده است:
أَحَدٌ بَعْدَ غَیْبَتِهِ حَتَّى یَرَاهُ وَ یُعْلَنَ بِاسْمِـهِ وَ یَسْمَعُهُ کُلُّ الْخَلْقِ فَقُلْنَا لَهُ: یَا سَیِّدَنَا وَ إِنْ قُلْنَا صَاحِبُ الْغَیْبَه وَ صَاحِبُ الزَّمَانِ وَ الْمَهْدِیُّ، قَالَ: هُوَ کُلُّهُ جَایِزٌ مُطْلَقٌ وَ إِنَّمَا نَهَیْتُکُمْ عَنِ التَّصْرِیحِ بِاسْمِهِ لِیَخْفَى اسْمُهُ عَنْ أَعْدَائِنَا فَلَا یَعْرِفُوهُ؛ (همو)
کسی پس از غیبتش تا این که او را ببیند و نامش آشکار شود و همۀ مردم آن را بشنوند...
البته نویسنده هیچ اشاره ای نکرده که این اضافه را به چه سبب افزوده و این در حالی است که در هیچ یک از منابع پیشین، این اضافه نقل نشده است. ضمن این که در بخش نخست روایت نیز «الْقَائِمُ الْمَهْدِی بْنُ الْحَسَنِ» اضافه شده است. همچنین اگر کلمۀ «لَا یُسَمِّى» مجهول خوانده شود _ که سیاق روایت بدان نزدیک تر است و با روایات دیگر نیز چنین به نظر می رسد _ کلمۀ «احد» اضافه است.
شیخ صدوق، این روایت را با اندک تفاوتی در سند، از ریان بن صلت در دو جا از کتاب کمال الدین و تمام النعمه نقل کرده، با این تفاوت که به جای «وَ لَا یُسَمَّی اسْمُهُ»، «وَ لَا یسَمَّی بِاسْمِه» (صدوق، 1395: ج2، 370 و 648) آورده است. شیخ حر عاملی روایت را همان گونه که مرحوم کلینی نقل کرده، آورده است (عاملی، 1409: ج16، 239).
علّامه مجلسی در مرآه العقول روایت یادشده را نقل کرده و آن را موثق دانسته، می نویسد:
موثق علی الظاهر إذ الأظهر أن جعفر بن محمد هو ابن عون الأسدی، و ربما یظن أنه ابن مالک فیکون ضعیفاً و إن کان فی ضعفه أیضاً کلام، لأن ابن الغضائری إنما قدح فیه لروایته الأعاجیب، و المعجز کله عجیب، و هذا لا یصلح للقدح. (مجلسی، 1369: ج‏4، 18)
میرزا حسین نوری (درگذشتۀ 1320) از میان نقل ها، روایت خصیبی را آورده است (نوری، 1408: ج‏12، 286، ش14107)، با این تفاوت که در ابتدای روایت به جای «الْقَائِمُ الْمَهْدِی بْنُ الْحَسَنِ»، « الْقَائِمُ الْمَهْدِی(عج) ابْنُ ابْنِی الْحَسَنِ» نوشته شده است.[2]
ناگفته نگذرم که مرحوم نوری در کتاب نجم الثاقب در موارد بسیاری از امام مهدی(عج) با نام محمد بن الحسن یاد کرده است (طبرسی نوری، 1377: ج1، 413).
سوم. در روایتی دیگر، داود بن قاسم جعفری می گوید: از امام هادی(ع) شنیدم که فرمود:
الخَلَفُ مِنْ بَعْدی اِبْنی الحَسَنُ فَکَیفَ لَکُمْ بِالخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الخَلَفِ؟ فَقُلْتُ: وَلِمَ جَعَلَنی اللَّهُ فِداکَ؟ فَقالَ: لأَنَّکُمْ لا تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَلا یحلُّ لَکُمْ ذِکْرَهُ بِاسْمِـهِ قُلتُ فَکَیفَ نَذْکُرُهُ؟ قالَ: قُولُوا: الحُجَه مِنْ آلِ مُحَمدٍ(ص) ؛ (صدوق، 1395: ج2، 381، ح5؛ طوسی، 1411، 202، ح169؛ مسعودی، 1417: 278؛ فتال نیشابوری، بی تا: 262؛ کلینی، 1365: ج1، 328، ح13)
جانشین پس از من فرزندم حسن است و شما با جانشین پس از جانشین من چگونه خواهید بود؟ گفتم: فدای شما شوم! برای چه؟ فرمود: زیرا شما شخص او را نمی بینید و بردن نام او به اسمش بر شما روا نباشد. گفتم: پس چگونه او را یاد کنم؟ فرمود: بگویید: حجّت از آل محمد(ص) .
در سند روایت در کتاب الکافی، افزون بر محمد بن احمد علوی که سخنی دربارۀ او در کتاب های رجالی نیامده، روایت مرفوع نیز هست که آن را از جهت سند بی اعتبار کرده است. البته با توجه به صحیح بودن سند روایت نخست برای این بخش، در دیدگاه حرمت، کافی است و روایات دیگر به عنوان شاهد ذکر می شود.
چهارم. امام صادق(ع) در جواب کسی که پرسید «مهدی از فرزندان کیست»؛ فرمود:
الْخامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعَ یغیبُ عَنکُمْ شَخْصُهُ، وَلا یحِلُّ لَکُمْ تَسْمِیتُهُ؛ (صدوق، 1395: ج2، 411، ح12)
پنجمین امام از فرزندان امام هفتم که شخص او از دیدگان شما نهان شود و نام بردنش روا نباشد.
در این دسته روایات نیز به سبب ضمایر خطاب در «یغیبُ عَنْکُمْ» و «لا یحِلّ لَکُمْ»، ممکن است گفته شود، حرمت تنها متوجه مخاطبان آن حضرت بود و این به دلیل فشارهایی است که از طرف ستمگران بر شیعیان به سبب نام بردن حضرت وارد می‏کردند (مازندرانی، 1382: ج6، 224).
همچنین «یغیب عنکم» به ملاقات های قطعی تخصیص خورده و این غیبت همگانی نیست. بر این اساس، عدم جواز نام بردن نیز تخصیص خورده است. به علاوه، روایاتی نیز وجود دارد که می‏گوید حضرت مهدی(عج) را در دوران غیبت می‏بینند (صدوق، 1395: ج1، 144، باب 5، ح3).
بنابراین از این دسته روایات، به سبب احتمالات، نمی توان قطع به حرمت را برای همگان استفاده کرد.
ملعون بودن نام برندۀ حضرت
با این مضمون توقیعی از امام عصر(عج) صادر شده است که می فرماید:
مَنْ سَمانی فی مَجْمَعٍ مِنَ النَّاسِ فَعَلَیْهِ لَعْنَه اللهِ؛ (همو: ج2، 483، ح3)
لعنت خدا بر کسی که مرا در میان جمعی از مردم نام برد.
در این روایت نیز احتمالاتی وجود دارد:
مقصود روایت، دوران غیبت صغراست؛ یعنی زمانی که آن حضرت در میان جمعی حضور می‏یافتند و اگر کسی نام او را افشا می‏کرد، موجب فاش شدن اسرار می‏شد و خطری متوجه آن حضرت می‏گردید، وگرنه صِرفِ نام بردن _ بدون اشاره به وجود ظاهری ایشان _ سبب ضرر و زیانی نخواهد شد. احتمال دیگر این که مقصود از «الناس» در «فی مجمع من الناس» مخالفان و اهل سنّت باشد.
الف) روایات عدم جواز تا هنگام ظهور
محمد بن زیاد ازُدی از امام موسی بن جعفر(ع) دربارۀ امام غایب(ع) نقل کرده است:
... تَخْفَى عَلَى النَّاسِ وِلَادَتُهُ وَ لَا تَحِلُّ لَهُمْ تَسْمِیَتُهُ حَتَّى یُظْهِرَهُ اللَّهُ فَیَمْلَأَ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً؛ (همو: 368، ح6)
... کسی که ولادتش بر مردم پوشیده و ذکر نامش بر آن ها روا نیست، تا آن گاه که خدای تعالی او را ظاهر ساخته و زمین را از عدل و داد آکنده سازد، همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد.
عبدالعظیم حسنی نیز شبیه این مضمون را از امام هادی(ع) نقل کرده است (همو: 379، ح1).
در این روایت نیز ملاک عدم جواز می توان ترس بر آن حضرت باشد که با ظهور این ترس برطرف می شود. البته به نظر می رسد در دو دسته روایت یادشده نام بردن حضرت تنها ملاک حکم نیست، بلکه نام بردن در شرایطی که شناخت آن حضرت را به دنبال داشته باشد مورد نظر است؛ مانند این که حضرت در جایی حضور دارد و کسانی که وی را می شناسند نام بردن آن حضرت جایز نیست.
ب) روایات جواز، بدون بیم خطر
در این دسته از روایات، به علت نام نبردن حضرت اشاره شده است. در این صورت اگر آن علت وجود نداشته باشد، نهی نیز ساقط است.
امام باقر(ع) در پاسخ ابوخالد کابلی _ که از نام حضرت مهدی(عج) پرسیده بود _ فرمود:
سَأَلْتَنِی وَ اللَّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ عَنْ سُؤَالٍ مُجْهِدٍ وَ لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ أَمْرٍ مَا کُنْتُ مُحَدِّثاً بِهِ أَحَداً وَ لَوْ کُنْتُ مُحَدِّثاً بِهِ أَحَداً لَحَدَّثْتُکَ وَ لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ أَمْرٍ لَوْ أَنَّ بَنِی فَاطِمَه عَرَفُوهُ حَرَصُوا عَلَى أَنْ یَقْطَعُوهُ بَضْعَه بَضْعَه؛ (نعمانی،1397: 288، ح2 و نیز نک: طوسی، 1411، 333، ح288)
به خدا سوگند ای ابا خالد، پرسش سختی پرسیدی که مرا به تکلف و زحمت می اندازد؛ همانا از امری پرسیدی که [هرگز آن را به هیچ کس نگفته‏ام و] اگر آن را به کسی گفته بودم، به گونۀ روشن به تو می‏گفتم. همانا تو از من چیزی را پرسیدی که اگر بنی فاطمه او را بشناسند، حرص ورزند که او را قطعه قطعه کنند.
از روایت یادشده استفاده می شود که اگر به سبب بردن نام آن حضرت ضرر و خطری برای ایشان به وجود نیاید، دانستن و نقل نام آن حضرت، بدون اشکال است.
از خود حضرت مهدی(عج) در توقیعی آمده است:
فَاِنَّهُمْ اِنْ وَقَفُوا عَلَی الاِسْمِ أَذاعُوهُ وَاِنْ وَقَفُوا عَلَی المَکانِ دَلُّوا عَلَیْهِ؛ (همو: 364، ح331)
پس به درستی که آنان اگر نام را بدانند، آن را رایج ساخته و اگر بر مکان آگاهی یابند، آن را نشان خواهند داد.
شیخ حر عاملی ذیل این روایت دلالت آن را بر نهی و اختصاص به ترس و ترتب مفسده دانسته است (عاملی، 1409: ج16، 240). بنابراین این دسته از روایات، دایرمدار ترس و تقیه است و با از میان رفتن آن، حرمت نام بردن نیز برطرف خواهد شد.
ج) روایات جواز نام بردن
در روایات فراوانی آن گاه که سخن از حضرت مهدی(عج) به میان آمده، به نام آن حضرت به روشنی اشاره شده است. در این جا به برخی از این روایات، اشاره می شود:
روایاتی که پیش از ولادت ایشان، به نام آن حضرت اشاره کرده است:
شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمه از حضرت علی(ع) نقل کرده است: رسول گرامی اسلام(ص) نام پیشوایان پس از امام علی(ع) را یکی پس از دیگری برای آن حضرت برشمرد، تا این که فرمود:
مَهْدِی اُمَّتی مُحَمَّدٌ الَّذی یَمْلأ الأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً؛ (صدوق، 1395: ج1، 284، ح37)
مهدی امتم [در میان ایشان] محمد است که زمین را از داد و دادگری آکنده سازد.
حضرت علی(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است که هنگام بردن نام پیشوایان دوازده‏گانه: فرمود:
فَاِذا حَضَرَتْهُ (الحسن) الوَفاه فَلْیسلِمْها اِلی اِبْنِهِ مُحَمد ؛ (طوسی، 1411: 150، ح111)
پس هنگام درگذشت حسن آن را به فرزندش محمد تسلیم می کند.
در الفضائل نیز شبیه این روایت آمده و تصریح به نام «محمد» شده است (قمی، 1363: 158). همچنین در الاحتجاج طبرسی، از رسول اکرم(ص) نقل شده است که فرمود: از جبرئیل شنیدم:
ثُمَ اِبْنهُ القائِمُ بِالحَقِ مَهْدی اُمتی مُحمد بن الحَسَنِ صاحِبِ الزَّمان؛ (طبرسی، 1403: ج1، 68، ح34)
سپس فرزندش قائم به حق، مهدی امتم، محمد بن حسن صاحب الزمان.
در کلام امیرمؤمنان علی(ع) به این نام اشاره شده است؛ چنان که شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمه آورده است: حضرت علی(ع) بر فراز منبر درباره حضرت مهدی(عج) فرمود:
لَهُ اِسْمانِ: اِسْمٌ یخْفی وَاِسْمٌ یعْلَنُ، فَاَمّا الَّذی یخْفی فَأَحْمَدُ، وَاَمَّا الَّذی یعْلَنْ فَمُحَمَّدٌ؛ (صدوق، 1395: ج2، 653، ح17؛ نک: طبرسی بی تا: 465؛ عاملی، 1409: ج16، 44)
برای او دونام است: یکی پنهان و دیگری آشکار؛ اما پنهان، احمد و نام آشکار، محمد است.
از موارد دیگری که قائلان به جواز نام بردن حضرت بدان اشاره کرده‏اند، حدیث لوح حضرت زهرا(س) است. در بخشی از این لوح _ که هدیه‏ای از سوی پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س) بود _ آمده است:
وَاُکْمِلُ ذلِکَ بِاِبْنِهِ مُحمد رَحْمَه لِلْعالَمینَ عَلَیهِ کَمال مُوسی وَبَهاءُ عیسی وَصَبْرُ اَیوبُ؛ (کلینی، 1365: ج1، 527، ح3)
و جانشینان را به فرزندش محمد _ رحمت بر جهانیان _ تکمیل خواهم کرد؛ کسی که کمال موسی(ع) و بهاء عیسی(ع) و شکیبایی ایوب(ع) را داراست.
شیخ صدوق، بخش مربوط به حضرت مهدی(عج) را این گونه آورده است:
ابُوالقاسِمِ مُحَمدُ بْنُ الحَسَنِ هُوَ حُجَّه اللهِ تَعالی عَلی خَلْقِهِ؛ (صدوق، 1395: ج1، باب 27)
ابوالقاسم محمّد بن الحسن، همو حجت خداوند بزرگوار بر بندگان است.
خود جابر نیز در مواردی اشاره کرده که از حضرت مهدی(عج) در آن لوح، به عنوان «محمّد» یاد شده است.
امام باقر(ع) نیز پس از آیۀ شریفۀ (اِنَّ عِدَه الشُّهُورِ عِنْدَ اللهِ اِثْنا عَشَرَ... ) (توبه: 36) یک یک نام ائمه: را برد؛ تا این که فرمود:
وَاِلی اِبْنِهِ الحَسَن وَ إِلی ابْنِهِ مُحَمَّد الهادی المَهْدی، اِثْنا عَشَرَ اِماماً؛ (طوسی، 1411: 149، ح110)
و به فرزندش حسن و به فرزندش محمد هدایت کننده هدایت شده، دوازده امام هستند.
امام صادق(ع) نیز هنگام شناساندن حضرت مهدی(عج) در چندجا به نام «محمد» اشاره کرده است؛ چنان که در کشف الغمهاز آن حضرت نقل شده که می فرماید:
الخَلَفُ الصَّالِحُ مِنْ وُلْدی هُوَ المَهْدِی، اِسْمُـهُ مُحمد وکْنْیتُهُ ابُوالقاسِمِ یخْرُجُ فی آخِرِالزَّمانِ یقالُ لِاُمِّهِ صَقیل؛ (اربلی، 1381: ج2، 475)
خلف صالح از فرزندانم مهدی است. نامش محمد و کنیه‏اش ابوالقاسم، در آخرالزمان خروج می‏کند و مادرش صقیل نامیده می‏شود.
شیخ صدوق شبیه این روایت را در کمال الدین آورده است (صدوق، 1395: ج2، 334، ح4).
امام صادق(ع) وقتی خواست در پاسخ «زید شحام» نام امامان معصوم: را برشمرد، فرمود:
نَحْنُ اِثْنا عَشَرَ _ هکذا _ حَوْلَ عَرْشِ ربِّنا جَلَّ وَ عَزَّ فِی مُبتدَءِ خَلقنا أَوَّلِنا محمد وَأَوْسَطُنا مُحمد وآخِرنا مُحمدٌ؛ (نعمانی، 1398: 85، ح16)
ما دوازده تن بدین گونه (اشاره با دست به صورت دایره) از آغاز آفرینش گرداگرد عرش پروردگارمان قرار داشته‏ایم، نام اوّلین فرد ما محمد و نفر میانه محمد و آخرین فرد ما نیز محمد است.
از امام عسکری(ع) در موارد بسیاری نقل شده که به نام آن حضرت تصریح کرده است. آن گاه که مادر حضرت مهدی(عج) به ایشان باردار شد، امام عسکری(ع) به او فرمود:
سَتَحْمِلینَ ذَکَراً وَ اِسْمُهُ محمد وَ هُوَ القائِمُ مِنْ بَعْدی؛ (اربلی، 1381: ج2، 475)
تو باردار پسری هستی که نامش محمد است و او قائم پس از من است.
همچنین آن حضرت در گفتاری فرمود:
اِبْنی مُحمد، هُوَ الاِمامُ والحُجَّه بَعدی مَنْ ماتَ وَلَمْ یعْرِفْهُ مات مِیته جاهِلیه؛ (همو: 409، ح9)
فرزندم محمد، او امام و حجّت پس از من است؛ هر کس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
گروه دوم، دربر دارندۀ سخنانی است که پس از زاده شدن ایشان، از آن حضرت با نام محمد یاد کرده‏اند:
ابراهیم کوفی، نقل کرده است که امام عسکری(ع) بخشی از گوسفندی سربریده را برای من فرستاد و فرمود:
هَذا مِنْ عَقیقَه ابنی مُحمد؛ (صدوق، 1395: ج2، 432، ح10)
این از عقیقۀ فرزندم محمد است.
کلینی از احمد بن محمد بن عبدالله، ضمن روایتی چنین نقل کرده است:
وَ وُلِدَ لَهُ (ابی محمد) وَلَدٌ سَمَّاهُ مُحمد؛ (کلینی، 1365: ج1، 329 و 514)
برای او (امام عسکری(ع) ) فرزندی به دنیا آمد که او را محمد نامید.
شیخ طوسی در الغیبه در بخشی از یک حکایت، نقل کرده که حضرت مهدی(عج) با عنوان «محمد بن الحسن» از خود نام برده است (نک: طوسی، 1411: 269، ح234).
از ابی غانم خادم نقل شده است:
وُلِدَ لابی مُحَمد مَوْلُودٌ فَسَماهُ مُحَمَّداً و... ؛ (عاملی، 1409: ج16، 243، ح21467)
برای ابو محمد (امام عسکری(ع) ) فرزندی به دنیا آمد که او را محمد نام نهاد و... .
شیخ صدوق به نقل از عبدالله سوری در ضمن داستانی از دیدار با حضرت مهدی(عج) در دوران غیبت صغرا نوشته است:
پس دیدم جوانانی را که در بِرکه، آب بازی می‏کردند. جوانی بر سجاده‏ای نشسته بود و آستین لباس خود را در برابر دهان گذاشته بود. پس گفتم: این جوان کیست؟ گفتند: محمد بن الحسن است و شبیه پدرش بود. (صدوق، 1395: ج2، 441، باب 43، ح13؛ و نیز نک: راوندی، 1409: ج2، 959)
در کمال الدین ضمن بیان سرگذشت مادر حضرت مهدی(عج) آمده است:
وَعَلی قَبْرِها مَکْتُوبٌ عَلَیهِ هَذا قَبْرُ اُمِّ مُحَمَّدٍ؛ (همو: 431، ح7)
و بر آرامگاه او نوشته شده بود، این قبر مادر محمد است.
با توجه به این که از ایشان به عنوان «ام محمد» یاد نشده تا گفته شود کنیۀ ایشان بوده است. بنابراین دلیل برای جواز نام بردن نام خاص آن حضرت شمرده شده است.
نام حضرت در دعاها
در دعاهای بسیاری از حضرت مهدی(عج) با عنوان محمد یاد شده است و با توجه به این که ماهیت دعا برای تکرار از طرف مؤمنان و مداومت بر آن در نهان و آشکار است، دلیلی گرفته شده بر جواز بردن نام آن حضرت.
برخی از دعاهایی که به روشنی نام آن حضرت در آن برده شده از این قرارند:
1. مشهور در دعای فرج، «اللّهم کن لولیک الحجه بن الحسن» است؛ ولی در منابع اصلی، مانند مصباح کفعمی، دعا به گونه‏ای دیگر نیز آمده است:
اَللهُمَ کُنْ لِوَلِیکَ مُحمد بن الحَسَن المَهدی فی هَذهِ السَّاعَه... . (کفعمی، 1405: 586؛ و نیز نک: مجلسی، 1404: ج94، 392)
سید بن طاووس نیز در اقبال الاعمال همین گونه نقل کرده است (ابن طاووس،1414: 58).
2. در البلد الامین تحت عنوان دعای «کنز العرش» آمده است:
وَأَسْألکَ بِحَقِ مُحمد بن الحَسَنِ القائِمِ بِأَمْرِکَ و الحجه علی عبادک. (کفعمی، 1418: 357)
3. علّامه مجلسی در دعای پس از زیارت آل یسٓ به نقل از احتجاج طبرسی آورده است:
اللّهم صَلِّ عَلی مُحمد بنِ الحَسَنِ حجّتکَ فِی أَرْضِکَ وَ... . (مجلسی، 1404: ج53، 171، ح5)
البته در کتاب الاحتجاج اشاره ای به نام محمد بن الحسن نشده است (طبرسی، 1403: ج2، 494)؛ ولی این گمان هست که در نسخه ای که علّامۀ مجلسی از آن نقل کرده، نام آن حضرت وجود داشته است.
نام حضرت در کلام دانشمندان شیعه
افزون بر روایاتی که ذکر شد، گروهی از دانشمندان شیعه از حضرت مهدی(عج) با عنوان محمد، محمد المهدی، محمد بن الحسن و محمد بن الحسن العسکری(ع) یاد کرده‏اند. این خود نشان گر آن است که این بزرگان، به کار بردن نام آن حضرت را روا می‏دانسته‏اند که به برخی از آن ها اشاره می‏شود:
1. شیخ صدوق آورده است:
ابُوالقاسِم مُحمدُ بنُ الحَسَنِ هُوَ حُجَه اللهِ القائمِ؛ (صدوق، 1378: ج1، 40)
ابوالقاسم محمّد، فرزند حسن که اوست همان حجت خداوند، قیام کننده.
2. شیخ مفید در النکت الاعتقادیه در پاسخ به این پرسش که اگر کسی بپرسد امام این زمان کیست، می نویسد:
فالجواب: القائم المنتظر المهدی محمد بن الحسن العسکری _ صلوات الله علیه و علی آبائه الطاهرین _ ؛ ‏(مفید، 1413: 44)
قائم منتظر مهدی محمد فرزند حسن عسکری _ درود خداوند بر او و پدران پاکش _ .
3. شیخ طوسی دربارۀ ولادت امام مهدی(عج) از زبان اسماعیل علی نوبختی نوشته است:
مُولِدُ مُحمد بن الحَسَنِ بنِ عَلی مُحمد بن علی بن موسی ... ؛ (طوسی، 1411: 271)
ولادت محمد بن حسن بن علی بن موسی... .
4. همو در الرسائل العشر مسئلۀ 53 نوشته است:
محمد بن الحسن، المهدی(ع) حی موجود من زمان أبیه الحسن العسکری إلی زماننا هذا، بدلیل أن کل زمان لا بد فیه من إمام معصوم، مع أن الإمامه لطف، واللطف واجب علی الله تعالی فی کل وقت.(طوسی، بی تا: 98)
و در مسئلۀ 56 ادامه داده است:
محمد بن الحسن صاحب الزمان(ع) لا بد من ظهوره.
5. علّامه حلی در تحریر الاحکام (1420: ج2، 109) و شرح منهاج الکرامه (حسینی، 1376: 252) و الرساله السعدیه (حلی، 1378: 19)، از حضرت مهدی(عج) با عنوان محمد بن الحسن العسکری(ع) یاد کرده است.
6. علی بن یوسف حلی پس از نام بردن از امامان دوازده‏گانه، نام امام زمان(عج) را چنین می نویسد:
... حتی انتهی الی ابی القاسم محمد بن الحسن الحجه القائم... ؛ (حلی، 1408: 70)
... تا آن که رسید به ابوالقاسم محمد فرزند حسن حجت قائم ... .
7. محقق کرکی نوشته است:
ثُمَ الخَلَفُ الحُجَّه القائِمُ المُنْتَظَرُ مُحمدُ بن الحَسَنِ المَهدی المُستَتَر خَوفاً مِنَ الاَعْداءِ... ؛ (کرکی، 1409: ج1، 63)
سپس خلف، حجّت، قائم، منتظر، محمد فرزند حسن، مهدی که به سبب ترس از دشمنان، پنهان است... .
8. علی بن عیسی اربلی نوشته است:
... وَاَمَّا اِسْمُهُ فمُحَمَّدٌ وَکُنْیتُهُ اَبُوالقاسِمِ وَلَقَبُهُ الحُجَّه وَالخَلَفُ الصالِحُ وَقیلَ المُنْتَظَر؛ (اربلی، 1381: ج2، 437)
... ولی نام او محمد و کنیه‏اش ابوالقاسم و لقبش حجّت و خلف صالح و گفته شده منتظر است.
9. اگرچه علّامه مجلسی قائل به حرمت نام بردن ایشان است؛ ولی در موارد بسیاری با نام مخصوص از ایشان یاد کرده است که برخی از این قرار است:
... المَهْدی الذی بَشَّرَ بِخُرُجِهِ النَبی المعظم(ص) فِی روایات مُتَواتِره مِن الخاصَه وَالعامَه وَهُوَ الاِمامُ مُحمد بن الحَسَنِ العَسکری المهدی المنتظر... ؛ (مجلسی، 1404: ج19، 284، ج28، 46)
... مهدی که رسول گرامی اسلام(ص) به خروج او در روایات متواتر از شیعه و اهل سنت، بشارت داده است، هموست محمد فرزند حسن عسکری، مهدی منتظر ... .
10. شهید اول می نویسد:
الثانی عَشَر: الاِمامُ المَهْدی الحُجَّه صاحِبِ الزَّمانِ اَبُوالقاسِمِ مُحمد بن الحَسَنِ العَسْکَری(ع) ؛ (عاملی، 1417: ج2، ص16)
دوازدهم: امام مهدی حجت صاحب الزمان ابوالقاسم محمد فرزند حسن عسکری(ع) ... .
11. فخرالدین طریحی نوشته است:
یکَنی بِهِ (القـائم) عَن صاحِبِ الاَمْرِ مُحمد بن الحَسَن العسکری؛ (طریحی، 1403: ذیل کلمۀ المهدی و نیز القائم)
از دیگر کسانی که در نوشتار یا نقل قول های خود به کلمۀ محمد _ به عنوان نام حضرت مهدی(عج) _ تصریح کرده‏اند، می‏توان به عنوان نمونه از شیخ علی یزدی حائری در الزام الناصب (1356: ج1، 121)، سید هاشم بحرانی در غایه المرام (1422: ج7، 134) و محمد جواد مغنیه در الشیعه فی المیزان (1372: 266)، مرحوم مظفر در عقائد الامامیه (بی تا: 76)، سید علی میلانی در دراسات فی منهاج السنه (1386: 41)، شیخ عباس قمی در منازل الآخره (1365: 288) و در الکنی و الالقاب (1384: ج3، 19)، ملّاصالح مازندرانی در شرح اصول کافی (1382: ج6، 26)، آیت الله بروجردی در جامع احادیث الشیعه (1399: ج9، 41)، علی نمازی شاهرودی در مستدرک سفینه البحار (1418: ج6، 418)، محمدتقی جعفری در تفسیر و ترجمۀ نهج البلاغه (1368: ج27، 271)، آیت الله جعفر سبحانی در اضواء علی عقائد الشیعه الامامیه (1379: 218) یاد کرد.
نام بردن حضرت در گفتار اهل سنّت
بسیاری از اهل سنّت، وقتی در کتاب های خود باور شیعیان به مهدویت و حضرت مهدی(عج) را بازگو کرده‏اند، به نام آن حضرت تصریح کرده، آن را به شیعه نسبت داده‏اند. در این بخش تنها به برخی از این اقوال اشاره می شود:
1. ابن کثیر در البدایه والنهایه اگرچه در مقام انکار حضرت مهدی(عج) سخن می گوید، ولی در بازتاب باور شیعیان به نام حضرت تصریح کرده، می نویسد:
یعتَقِدُ فِیهم الرَّافِضَه الذینَ اَوَّلُهم عَلی بن أَبی طالب وَآخِرهُمْ المُنتظر بِسردابِ سامراء وَهُوَ مُحمد بن الحَسَن العَسْکری. (دمشقی، 1408: ج1، 177)
وی در جای دیگر (همو: ج14، 95) نیز از حضرت مهدی(عج) با نام محمد بن الحسن المهدی یاد کرده است.
2. ابن خلدون نیز با پنداری خواندن باور شیعه در تاریخ خود، وقتی از اعتقاد شیعه دربارۀ حضرت مهدی(عج) سخن گفته، چنین می‏نویسد:
وَخُصوصاً الاِثنا عَشَریه مِنهُمْ یزْعُمونَ اَنّ الثانی عَشَر مِنْ اَئِمَّتِهِمْ وَهُوَ مُحمد بنُ الحَسَنِ العَسکری وَیلَقَّبُونَهُ المَهْدی. (ابن خلدون، 1391: ج1، 199)
3. زرکلی در الاعلام می گوید:
مُحَمدُ بنُ الحَسَنِ العَسْکری بنِ عَلی الهادی اَبُوالقاسِم آخِرُ الاَئِمه الاِثنی عَشر عِنْدَ الاِمامِیه. (زرکلی، 1990: ج6، 80)
4 . محمد بن طلحه شافعی در مطالب السؤول می نویسد:
ولا إمام بعد محمد بن الحسن المهدی(ع) وهو الثانی عشر، فانظر بعین الاعتبار إلى أدوار الأقدار. (شافعی، بی تا: 33)
4. ذهبی در سیر اعلام النبلاء به دنبال کلمۀ «المنتظر» نوشته است:
الشَریف اَبُوالقاسِم مُحمد بنُ الحَسَنِ‏العَسکری بْنُ عَلی الهادی. (ذهبی، 1413: ج13، 119)
البته در ادامه پس از بیان این که این باور شیعه است، آن را رد کرده است.
5. مبارکفوری در تحفه احوذی آورده است:
وَفِیهِ رَدٌّ عَلَی الشّیعَه حَیثُ یقُولُونَ المَهْدِی المُوعُود هُوَ القائِم المُنْتَظَرُ هُوَ مُحمدُ بنُ الحَسَنِ العَسْکری. (مبارکفوری، 1410: ج6، 403)
6. قندوزی در ینابیع الموده می نویسد:
فَاِذا مَضی الحَسَنُ فَاِبْنُهُ الحُجَّه مُحمدٌ المَهْدی... ؛ (قندوزی، 1416: ج3، 282 و 316)
پس آن گاه که [امام ] حسن‏ درگذشت، پس فرزند او حجّت محمد مهدی... .
7 . محمود ابوریه در اضواء علی السنه المحمدیه نوشته است:
والشیعه الإمامیه متفقون على أنه «محمد بن الحسن المهدی» من الأئمه المعصومین و یلقبونه بالحجه والقائم المنتظر. (ابوریه، بی تا: 232)
سخنان اهل سنّت دست کم بر دو چیز دلالت دارد:
الف) این نام کم و بیش نزد شیعیان و دانشمندان شهرت داشته و به کار می رفته است.
ب) همه قائل به حرام بودن بردن آن نام نبوده‏اند؛ وگرنه به عنوان نکته‏ای درخور درنگ از طرف اهل سنّت مطرح می‏شد.
نکتۀ پایانی
یکی از بزرگان معاصر، پس از نقل چهار گروه روایات یاد شده، نوشته است:
شکی نیست که قول به منع نام بردن از روی تعبّد، خالی از تحقیق است؛ اگرچه برخی از بزرگان بدان تصریح کرده اند... ظاهر این است که منع، دایر مدار وجود ملاک تقیه است. بنابراین نام بردن از آن حضرت به این نام در زمان ما هیچ گونه منعی ندارد. به علاوه دستۀ چهارم روایات _ که دلالت بر جواز می کرد _ از دسته های دیگر به مراتب، هم از نظر عدد بیشتر و هم از نظر دلالت اقواست.
آن گاه چنین نتیجه می گیرد:
حرمت فقط هنگام تقیه بوده و یگانه راه جمع میان روایات همین سخن است، وگرنه باید هر دو دسته روایت را نپذیرفت و به اصطلاح از اعتبار ساقط بدانیم و یا قائل به تخییر شویم _ اگر بگوییم روایات ظنی هستند _ و حاصل این هم این می شود که قائل به جواز شویم. (مکارم شیرازی، 1411: ج1، 504)
ایشان در پایان قوی ترین قرینه بر دیدگاه خود (جواز نام بردن) را همان دستۀ چهارم از روایات دانسته، احتیاط را نیز بایسته نمی داند.
نتیجه
با توجه به آن چه گفته شد، به نظر می‏رسد اگرچه دستۀ نخست و دوم به گونه ای مطلق سخن از حرمت به میان آورده اند، ولی روایات دیگر را نیز نمی توان نادیده گرفت؛ زیرا به ویژه در دستۀ اخیر، شمار روایات و سخنانی که به نام آن حضرت به روشنی اشاره کرده است، فراوان است. از این رو حرمت نام بردن را می توان به شرایط ویژه نسبت داد و که از آن جمله در زمان ترس و نگرانی بر جان آن حضرت است؛ ولی چنان چه نام بردن آن حضرت سبب آسیب و زیان نگردد، رواست؛ و الله اعلم.
پی نوشت ها:
[1]. محمد بن یحیی عن محمد بْن الْحسین عن الْحسن بن محبوب عَن ابْن رِئَاب عن أَبی عبدالله(ع) .
[2]. البته بر نگارنده روشن نشد که با وجود نقل های پیش از این اثر، سبب نقل روایت از این کتاب آن هم با تفاوت چه بوده است؟!
منابع
_ ابن بابویه قمی، علی بن حسین بن موسی، الإمامه و التبصره من الحیره، قم، مدرسه الإمام المهدی(عج) ‏، 1404ق.
_ ابن خلدون، محمد، تاریخ، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1391ق.
_ ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، تحقیق: جواد قیومی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1414ق.
_ ابوریه، محمود، اضواء علی السنه المحمدیه، بی جا، نشر البطحاء، بی تا.
_ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه:، تبریز، مکتبه بنی هاشمی، 1381ق.
_ بحرانی، هاشم بن اسماعیل، غایه المرام و حجّه الخصام فی تعیین الإمام، تحقیق: سیّد علی عاشور، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، 1422ق.
_ بروجردی، سید حسین، جامع احادیث الشیعه، قم، المطبعه العلمیه، 1399ق.
_ تهرانی، محمّد محسن بن علی (آقابزرگ)، الذریعه، بیروت، دار الاضواء، بی تا.
_ جعفری، محمدتقی، تفسیر و ترجمه نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ چهارم، 1368ش.
_ حسینی، علی، شرح منهاج الکرامه، قم، مؤسسه دارالهجره، 1376ش.
_ حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام، تحقیق: ابراهیم بهادری، قم، مؤسسۀ امام صادق(ع) ، چاپ اول، 1420ق.
_ _____________________ ، الرساله السعدیه، تحقیق: محمود مرعشی، قم، کتابخانۀ آیت الله مرعشی نجفی، 1378ش.
_ حلی، رضی الدین علی بن یوسف، العدد القویه، قم، کتابخانۀ آیت الله مرعشی، 1408ق.
_ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر، قم، انتشارات بیدار، 1401ق.
_ خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، بیروت، نشر بلاغ، 1419ق.
_ دمشقی (ابن کثیر)، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
_ ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسه الرساله، 1413ق.
_ راوندی، قطب‏الدین، الخرائج ‏والجرائح، قم، مؤسسۀ امام ‏مهدی(عج) ، چاپ اول، 1409ق.
_ زرکلی خیرالدین ، الأعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، 1990م.
_ سبحانی، جعفر، اضواء علی عقاید الشیعه الامامیه، تهران، نشر مشعر، 1379ش.$
_ سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، بیروت، دارالفکر، 1410 ق.
_ شافعی، محمد بن طلحه، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول:، تحقیق: ماجد بن احمد العطیه، نسخۀ خطی در کتابخانۀ آیت الله مرعشی، بی تا.
_ صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه، عیون اخبار الرضا(ع) ، تهران، انتشارات جهان، چاپ اول، 1378ق.
_ ___________________________________________ ، کمال الدین و تمام النعمه، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1395ق.
_ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضی، 1403 ق.
_ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا.
_ طبرسی نوری، حسین، نجم الثاقب، قم، انتشارات مسجد جمکران، چاپ دوم، 137ش.
_ طبری آملی، محمّد بن ابی القاسم، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، نجف، کتابخانه حیدریه، چاپ دوم، 1383ق.
_ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
_ طوسی، محمّد بن حسن، الرسائل العشر، قم، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین، بی تا.
_ طوسی، محمّد بن حسن، کتاب الغیبه، چاپ اول، قم، مؤسسۀ معارف اسلامی، 1411ق.
_ عاملی (شهید اول)، محمد بن مکی، دروس، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1417ق.
_ عاملی (شیخ حر)، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت:، 1409ق.
_ فتال نیشابوری، محمّد بن حسن بن علی، روضه الواعظین، قم، انتشارات رضی، بی تا.
_ فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، اصفهان، کتابخانۀ امیر المؤمنین(ع) ، 1406ق.
_ قمی، شاذان بن ابراهیم، الفضائل، قم، انتشارات رضی، 1363ش.
_ قمی، عباس، الکنی و الالقاب، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1384ش.
_ قمی، عباس، منازل الآخره، قم، مؤسسه در راه حق، چاپ دوم، 1365ش.
_ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، قم، دار الاسوه للطباعه و النشر، 1416ق.
_ کرکی، علی بن حسین، رسائل الکرکی، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، 1409ق.
_ کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الامین و الدرع الحصین، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1418ق.
_ کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح، قم، انتشارات رضی، 1405ق.
_ کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1365ش.
_ مازندرانی (ملّاصالح)، محمد صالح بن احمد، شرح اصول کافی، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1382ق.
_ مبارکفوری، تحفه الاحوذی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ق.
_ مجلسی، محمّد باقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1404ق.
_ مجلسی، محمد باقر، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول:، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1369ش.
_ مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی (شرح فقیه)، قم، دارالتفسیر، 1416ق.
_ مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، قم، مؤسسه انصاریان، 1417ق.
_ مظفر، محمدرضا، عقائد الامامیه، قم، انتشارات انصاریان، بی تا.
_ مغنیه، محمدجواد، الشیعه فی المیزان، قم، منشورات الشریف الرضی، 1372ش.
_ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، النکت الاعتقادیه، قم، انتشارات کنگرۀ جهانى شیخ مفید، 1413ق.
_ مکارم شیرازی، ناصر، قواعد الفقهیه، قم، مدرسه الامام امیرالمؤمنین(ع) ، 1411ق.
_ میلانی، سید علی، دراسات فی منهاج السنه، قم، مرکز الحقائق الاسلامیه، چاپ سوم، 1386ش.
_ نعمانی، محمّد بن ابراهیم، الغیبه، تهران، مکتبه الصدوق، 1397ق.
_ نمازی شاهرودی، علی، مستدرک سفینه البحار، تحقیق: حسن نمازی، قم، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین، 1418ق.
_ نوری، حسین بن محمد، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت:، 1408ق.
_ یزدی حائری، علی، الزام الناصب، بی جا، مؤسسه مطبوعاتی حق بین، چاپ چهارم، 1356ش.
منبع: فصلنامه مشرق موعود –شماره 25

 

 

 

موارد مرتبط

  • شناسنامه حضرت علی اصغر علیه السلام

    عبدالله بن حسین علیه السلام که به علی اصغر معروف است فرزند امام حسین علیه السلام است. مادرش رُباب دختر اِمْرَءُ الْقَیْس و خواهرش سکینه می ‏باشد. عبداللّه‏ در مدینه متولد شد.

    در زیارت ناحیه مقدسه، درباره این کودک شهید، آمده است: «السلام علی عبدالله بن الحسین، الطفل الرضیع، المرمی الصریع، المشحط دما، المصعد دمه فی السماء، المذبوح بالسهم فی حجر ابیه، لعن الله رامیه حرملة بن کاهل الأسدی». و در یکی از زیارتنامه‏ های عاشورا آمده است:«و علی ولدک علی الأصغر الذی فجعت به» از این کودک،با عنوانهای شیرخواره،شش ماهه، باب الحوایج، طفل رضیع و...یاد می ‏شود و قنداقه و گهواره از مفاهیمی است که در ارتباط با او آورده می ‏شود.

  • هفت خصلت شیعیان خالص در کلام امام علی(ع)

    (بسم الله الرحمن الرحیم)
    امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرمودند:

    (بسم الله الرحمن الرحیم)
    امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرمودند:
    شيعيان ما كسانى ‏اند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش مى‏ كنند، در راه دوستى ما به يكديگر محبت مى‏ نمايند، در راه زنده نگه داشتن امر و مكتب ما به ديدار هم مى ‏روند.
    چون خشميگين شوند، ظلم نمى‌كنند و چون راضى شوند، زياده روى نمى‌كنند، براى همسايگانشان مايه بركت اند و نسبت به هم‏نشينان خود در صلح و آرامش اند.

    متن حدیث:

    شيعَتُنَا المُتَباذِلونَ فى وِلايَتِنا، اَلمُتَحابّونَ فى مَوَدَّتِنا اَلمُتَزاوِرونَ فى اِحياءِ اَمرِنا اَلَّذينَ اِن غَضِبوا لَم يَظلِموا وَ اِن رَضوا لَم يُسرِفوا، بَرَكَةٌ عَلى مَن جاوَروا سِلمٌ لِمَن خالَطوا.

  • گفتاری از استاد پناهیان در مورد قیام منجی

    (بسم الله الرحمن الرحیم)
    علیرضا پناهیان می گوید: نتیجۀ تلقی عوامانه آن خواهد بود که نه مسؤولیتی در ایجاد مقدمات فرج به عهدۀ ما قرار می‌گیرد و نه مسؤولیتی پس از آن بر دوش ما خواهد بود. چون بناست کسی بیاید و ما را نجات دهد.

    «انتظار عامیانه» عنوان اولین فصل کتاب «انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه» است که حجت الاسلام و المسلمین صدیقی از آن با عبارت «جامع‌ترین کتابی که تاکنون در موضوع انتظار دیده‌ام» یاد کرد و حسن عباسی آن را یک عقبۀ تفکر استراتژیک برای موضوع انتظار و تلاشی حکمی، فلسفی و کلامی در موضوع انتظار دانست. حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در فصل اول این کتاب به معرفی و بررسی انواع انتظار عامیانه و آثار سوء آن پرداخته است و سپس فواید و برکاتی که با کنار گذاشتن نگاه عامیانه پدیدار می‌شود را برشمرده است. با توجه به تأکید چند سال قبل رهبر معظم انقلاب بر «اهمیت کار عالمانه و پرهیز از کار عامیانه در موضوع انتظار»، برای اولین بار و در آستانۀ میلاد مهدی موعود(عج) هر روز بخشی از فصل اول این کتاب را با عنوان «پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه» منتشر می‌شود:
    در گفتارهای پیشین به معرفی نگاه عامیانه و برخی آثار سوء آن پرداخته شد. از این بخش، برخی از مهمترین انواع نگاه عامیانه معرفی می‌شود. اولین نگاه عامیانه‌ای که به معرفی آن پرداخته شده، «قیامی خارج از سنن الهی» است.
    نوع اول نگاه عامیانه: «قیامی خارج از سنن الهی»
    وقتی متوجه آثار سوء به وجود آمدن نگاه عامیانه در موضوع انتظار و اهمیت جدا کردن این نگاه‌های عامیانه از موضوع شریف انتظار شدیم، باید به سراغ انواع نگاه‌های عامیانۀ رایج برویم و پس از شناسایی هرکدام، با معرفی و روشنگری در خصوص آن، موانع اثربخشی، ارزشمندی و بالندگی را از سر راه موضوع انتظار برداریم. در این میان شاید یکی از مهم‌ترین نگاه‌های عامیانه در مسئلۀ انتظار فرج، و ریشۀ بسیاری از نگاه‌های عامیانۀ دیگر، این تصور است که قیام مهدی موعود(ع)، «قیامی خارج از سنن الهی» خواهد بود. این نگاه عامیانه دقیقاً چیست و چگونه باید آن را برطرف کرد؟
    قیام منجی، خارج از «سنّت‌های تغییرناپذیر الهی» نیست
    بخشی از نگاه عامیانه به ظهور منجی به این تلقی مربوط می‌شود که عملیات نجات را خارج از سنت‌های تغییرناپذیر الهی بدانیم؛ سنت‌هایی که تاریخ حیات بشر بر آن مبتنی بوده است و هیچ‌گاه دچار کمترین تغییر یا تبدیلی نشده است: «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّت اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً؛ هرگز برای سنّت خدا تبدیل نخواهی یافت، و هرگز برای سنّت الهی تغییری نمی‏یابی!»(1) در یک نگاه عوامانه وقتی گفته می‌شود: «ان‌شاءالله آقا امام زمان(عج) می‌آیند و اوضاع را درست خواهند کرد»، طوری این عبارت در ذهن‌ها معنا می‌شود که گویی این اصلاح اوضاع عالم، خارج از قواعدی است که تاکنون بر تمامی رخدادها حاکم بوده است. مانند این قاعدۀ طلایی که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمى‏دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.»(2)
    اگر منجی، خارج از این‌گونه قواعد، عملیات نجات را به انجام برساند، نقش آگاهی و ارادۀ انسان‌ها در سعادتشان در نظر گرفته نشده است؛ و ارزش سنت‌های الهی و اساساً ارزش حیات بشر و این همه امتحانات و شکست‌ها و پیروزی‌ها زیر سؤال خواهد رفت.
    شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیت، نتیجۀ این تلقی عوامانه/تمام مسئولیت به عهدۀ حضرت و 313 یار او!
    نتیجۀ این تلقی آن خواهد بود که نه مسؤولیتی در ایجاد مقدمات فرج به عهدۀ ما قرار می‌گیرد و نه مسؤولیتی پس از آن بر دوش ما خواهد بود. چون بناست کسی بیاید و ما را نجات دهد که همۀ مسؤولیت‌ها و فعالیت‌ها به عهدۀ اوست. دیگر ما نیاز به تلاش و تکاپویی قبل و بعد از آن نخواهیم داشت. با این تلقی، شاید این تصور باطل شکل بگیرد که یاران حضرت هم خارج از حیات طبیعیِ ما زیست می‌کنند و از ما بهترانی هستند که با برخورداری از قدرت‌های خارق‌العاده، مانند فرشته‌های الهی، آماده‌اند تا به خدمت آن حضرت درآیند و با قدرت خارق‌العادۀ خود زمین را پر از عدل و داد نمایند.
    انگار انسان‌ها بدون اختیار و لیاقت هم می‌توانند سعادتمند شوند!
    در نتیجه حضرت با 313 نفر، به جای همۀ مردم عالم احساس مسؤولیت می‌کنند، عالِم به امور هستند، دین‌داری می‌کنند، و احیاناً بقیۀ مردم را هم به شکل اجباری و یا غیر اختیاری به سوی خدا راهی می‌کنند. چون اگر به اختیار مردم باشد، می‌بینیم که در طول حیات بشر، این اختیار اکثراً منجر به ظلم‌های فراوان و دوری آنها از خدا شده است. پس لابد باید خارج از ارادۀ انسان‌ها و بدون نیاز به احساس مسؤولیت آنها و تکیه بر این احساس مسؤولیت، کسی بیاید و عالَم را آباد نماید. در این نگاه، انگار آدم‌ها بدون اختیار و لیاقت هم می‌توانند سعادتمند شوند و کمال یابند. گویی با یک اَبَرفرماندۀ خیلی خوب و تعدادی یار وفادار، می‌توان جبراً همۀ انسان‌ها را سعادتمند کرد.
    صورت معنوی این نگاه عامیانه
    می‌توان به این نگاه عامیانه صورت معنوی هم داد و آن اینکه تصور کنیم قدرت معنوی حضرت همه را گوش به فرمان خداوند خواهد کرد، و یا ایشان با نیروی غیبی همۀ مشکلات را حل می‌فرمایند. اگرچه این سخن خالی از حکمت نیست و اثر معنوی حضور حضرت در جهان هستی و در تمامی جان‌ها بسیار بالاست، ولی باز معنی این سخن در بستر یک نگاه عامیانه چه خواهد بود؟
    خوب شدن آدم‌ها فقط با نگاه و ارادۀ معنوی حضرت!
    معنایش این می‌شود که حضرت با یک نگاه و ارادۀ معنوی موجب می‌شوند که ناگهان همۀ آدم‌ها احساس خوبی پیدا ‌کنند و مثلاً بی‌مقدمه به هم بگویند: «چه احساس خوبی برای نماز خواندن دارم.» آن یکی بگوید: «من چه علاقۀ عجیب و ناخواسته‌ای به قرآن خواندن پیدا کرده‌ام.» و چقدر فضای رؤیایی و قشنگی به وجود می‌آید!
    جایگاه قدرت معنوی امام زمان(عج)/ جایگاه «لیاقت» در قواعد رشد
    البته نگاه معنوی حضرت معجزه خواهد کرد و قطعاً ظهور ایشان آثار پربرکتی را برای انسان‌های مستعد به دنبال خواهد داشت، اما قواعد «رشد و کمال»، و نقش «عزم و لیاقت» انسان چه خواهد شد؟ اگر قرار باشد امام زمان(عج) تنها از قدرت معنوی بهره ببرند، خُب این کار که از دست پیامبر گرامی اسلام‌(ص) و علی‌ابن‌ابی‌طالب‌(ع) بهتر برمی‌آمد. امّا خداوند متعال به پیامبرش می‌فرمود: «إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ؛ تو هر کسی را که دلت بخواهد، نمی‌توانی هدایت کنی.»(3) آن وقت چگونه می‌شود که آقا امام زمان(عج) با ارادۀ خود همه را بدون دخالت اراده آنها هدایت می‌کند؟!
    آیا حضرت مسؤولیت به بهشت بردن ما را به عهده می‌گیرند، در حالی که پیامبر اکرم‌(ص) این مسؤولیت را نداشت؟ چگونه است که خداوند متعال در قرآن کریم به پیامبرش می‌فرماید: «تو فقط انذاردهنده هستی»(4) و یا «وظیفۀ تو فقط ابلاغ است و کاری جز ابلاغ نداری»(5)، آن وقت یک‌دفعه مسؤولیت‌های امام زمان(عج) و شیوۀ اِعمال آن مسؤولیت‌ها توسط ایشان فرق خواهد کرد؟!
    نجات بشریت خارج از مسؤولیت انسان‌ها و سنت‌های الهی نیست
    پس این تصور، اشتباه است که فکر کنیم معنای این حقیقت که امام زمان(عج) منجی جهان بشریت هستند، آن است که ایشان تشریف می‌آورند و انسان را خارج از مسؤولیت‌هایی که باید داشته باشد، و جامعۀ بشری را خارج از ساختارهای طبیعی که دارد، و تاریخ را خارج از سنت‌های الهی، به سوی بهشت و وضع مطلوب خود رهنمون خواهند شد. این طرز فکر، هم در نظر نگرفتن کرامت انسان است و هم استخفاف دین و سنت‌های تبدیل‌ناپذیر خداوند می‌باشد. در نهایت هم انتظاری بی‌مسؤولیت و بی‌خاصیت به ارمغان خواهد آورد.
    معنای رشد عقل‌ها توسط حضرت؟!
    بله، روایت داریم «امام زمان(ع) بر سر مؤمنان دست می‌کشند و عقل آنها رشد پیدا می‌کند»(6)، اما درک معنای این حدیث نیازمند یک نگاه عمیق است؛ نه اینکه این روایت را عامیانه تفسیر نماییم و تصوّر کنیم که فعل حضرت بر خلاف تمام سنت‌های الهی، در وضع طبیعی خلقت بشر تغییری ایجاد می‌نماید.
    نگاه معنوی حضرت، مختص دوران ظهور نیست
    نکتۀ بسیار مهم در این زمینه آن است که همین الان هم اگر شرایطی فراهم شود که گروهی از مؤمنان لیاقت تفقّد حضرت را پیدا کنند، مورد عنایت او قرار خواهند گرفت(7) و با لطف خاص حضرت، عقول آنها بیش از سایرین رشد خواهد کرد.
    به‌هرحال نگاه عامیانه به مسئلۀ ظهور، و تصور اینکه ظهور مسأله‌ای خارج از سنن الهی خواهد بود، مطلبی است که ائمۀ معصومین(ع) نیز به شدت آن را نفی کرده و با آن مقابله می‌کردند:
    «بشیر می‌گوید: وقتی از کوفه به مدینه رسیدم، خدمت امام باقر(ع) مشرف شدم. حضرت از هم‌سفرانم پرسیدند؛ عرض کردم: عده‌ای از مُرجئه(فرقه‌ای انحرافی)(8) بودند. حضرت فرمودند: وای بر مرجئه! وقتی قائم ما قیام کند به چه کسی پناه خواهند برد؟ عرض کردم: آنها می‌گویند هر وقت که قائم قیام کند، با ما و شما یکسان برخورد می‌شود. حضرت فرمودند: هر کس بازگردد و توبه کند، خدا توبه‌اش را قبول می‌کند و هرکس نفاق خود را پنهان کند، خدا او را از خود دور خواهد کرد، اما هرکس چیزی از نفاق خود را آشکار کند، خداوند خون او را می‌ریزد.
    سپس فرمود: قسم به کسی که جانم به دست اوست، آنها را گردن می‌زند، همان‌گونه که قصاب گوسفندش را گردن می‌زند. عرض کردم: ایشان می‌گویند: هنگامی که امام مهدی(عج) قیام کند، کارها خودبه‌خود(ناخودآگاه و به سهولت) برای او درست می‌شود و سامان پیدا می‌کند، به طوری‌که حتی به اندازۀ یک حجامت هم خون ریخته نمی‌شود. حضرت فرمودند: قسم به کسی که جانم به دست اوست هرگز چنین نیست. اگر کارها به خودى خود براى کسى برقرار و رو به راه مى‏شد مسلّما براى رسول خدا(ص) درست مى‏شد، همان‌گاه که دندانهاى پیشین آن حضرت شکست و صورتش زخم برداشت. هرگز، سوگند به آنکه جان من به دست اوست (چنین نخواهد شد) تا آنکه ما و شما عرق و خون منعقد شده(خون زخم، وقتی خشک می‌شود) را پاک کنیم، سپس آن حضرت پیشانى خود را- به عنوان نمودار آن حالت- پاک کرد.»
    «عَنْ بَشِیرٍ النَّبَّالِ قَالَ: لَمَّا قَدِمْتُ الْمَدِینَةَ انْتَهَیْتُ إِلَى مَنْزِلِ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع فَإِذَا أَنَا بِبَغْلَتِهِ مُسْرَجَةً بِالْبَابِ فَجَلَسْتُ حِیَالَ الدَّارِ. فَخَرَجَ، فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ. فَنَزَلَ عَنِ الْبَغْلَةِ وَ أَقْبَلَ نَحْوِی. فَقَالَ: مِمَّنِ الرَّجُلُ؟ فَقُلْتُ: مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ. قَالَ: مِنْ أَیِّهَا؟ قُلْتُ: مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ؟ فَقَالَ مَنْ صَحِبَکَ فِی هَذَا الطَّرِیقِ؟ قُلْتُ: قَوْمٌ مِنَ الْمُحْدِثَةِ. فَقَالَ: وَ مَا الْمُحْدِثَةُ؟ قُلْتُ: الْمُرْجِئَةُ. فَقَالَ: وَیْحَ هَذِهِ الْمُرْجِئَةِ إِلَى مَنْ یَلْجَئُونَ غَداً إِذَا قَامَ قَائِمُنَا؟ قُلْتُ: إِنَّهُمْ یَقُولُونَ لَوْ قَدْ کَانَ ذَلِکَ کُنَّا وَ أَنْتُمْ فِی الْعَدْلِ سَوَاءٌ. فَقَالَ: مَنْ تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ مَنْ أَسَرَّ نِفَاقاً فَلَا یُبَعِّدُ اللَّهُ غَیْرَهُ وَ مَنْ أَظْهَرَ شَیْئاً أَهْرَقَ اللَّهُ دَمَهُ. ثُمَّ قَالَ: یَذْبَحُهُمْ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ کَمَا یَذْبَحُ الْقَصَّابُ شَاتَهُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ. قُلْتُ: إِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّ الْمَهْدِیَّ لَوْ قَامَ لَاسْتَقَامَتْ لَهُ الْأُمُورُ عَفْواً(9) وَ لَا یُهَرِیقُ مِحْجَمَةَ دَمٍ. فَقَالَ: کَلَّا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوِ اسْتَقَامَتْ لِأَحَدٍ عَفْواً لَاسْتَقَامَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ ص حِینَ أُدْمِیَتْ رَبَاعِیَتُهُ وَ شُجَّ فِی وَجْهِهِ. کَلَّا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ حَتَّى نَمْسَحَ نَحْنُ وَ أَنْتُمُ الْعَرَقَ وَ الْعَلَقَ(10) ثُمَّ مَسَحَ جَبْهَتَهُ»(11)
    امام خمینی(ره) نیز در وصیت‌نامۀ الهی‌ـ‌سیاسی خود، صریحاً چنین تصور عامیانه‌ای را نفی کرده و نقش کوشش‌های مؤمنین را یادآوری می‌کنند تا کسی به بهانۀ این تصور عامیانه از زیر بار مسئولیت‌های انتظار شانه خالی نکند:
    «و شما آقایان اگر توقع دارید که در یک شب همه امور بر طبق اسلام و احکام خداوند تعالى متحول شود یک اشتباه است، و در تمام طول تاریخ بشر چنین معجزه‏اى روى نداده است و نخواهد داد. و آن روزى که ان شاء اللَّه تعالى مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یکروزه عالم اصلاح شود؛ بلکه با کوششها و فداکاریها ستمکاران سرکوب و منزوى مى‏شوند.»(12)
    ---------------------------
    (1) سوره فاطر، آیه 43
    (2) سوره رعد، آیه 11
    (3) سوره قصص، آیه 56
    (4) «إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذیر»سوره فاطر، آیه 23.
    (5) ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغ؛ بر پیامبر وظیفه‌ای جز رساندن پیام [الهی] نیست؛ سوره مائده، آیه 99.
    توضیح: حکومت نیز که جزء وظایف پیامبران قرار می‌گیرد، در راستای همان هدف ابلاغ است. به طور خلاصه می‌توان گفت که حکومت در منظر اولیای الهی، بیش از هرچیز تضمین‌کننده و حافظ آزادی، امنیت و آرامش انسان‌هاست، تا در سایۀ این سه، بتوانند فارغ از تحمیل‌ها و ستم‌های طاغوتیان و ظلم ظالمان، سخن حق را با فراغت بال و آرامش خیال، بشنوند و آزادانه راه خود را انتخاب کنند.
    (6) امام باقر(ع): إِذَا قَامَ قَائِمُنَا ع وَضَعَ یَدَهُ عَلَی رُؤُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِها عُقُولَهُم؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص675.
    (7) در کتاب احتجاج طبرسی، در ضمن توقیعی که از امام زمان(عج) به شیخ مفید(ره) فرستاده شده است آمده است:«... فَإِنَّا نُحِیطُ عِلْماً بِأَنْبَائِکُمْ وَ لَا یَعْزُبُ عَنَّا شَیْ‏ءٌ مِنْ أَخْبَارِکُمْ- وَ مَعْرِفَتُنَا بِالذُّلِّ الَّذِی أَصَابَکُمْ مُذْ جَنَحَ کَثِیرٌ مِنْکُمْ إِلَی مَا کَانَ السَّلَفُ الصَّالِحُ عَنْهُ شَاسِعاً وَ نَبَذُوا الْعَهْدَ الْمَأْخُوذَ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ‏ إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ‏ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاءُ‏؛ در عین حال از اخبار و اوضاع شما کاملاً آگاهیم و چیزی از آن بر ما پوشیده نمی‏ماند. ما از لغزشهائی که از برخی شیعیان سر می‏زند از وقتی که بسیاری از آنان میل به‏ بعضی از کارهای ناشایسته‏ای نموده‏اند که نیکان گذشته از آنان احتراز می‏نمودند و پیمانی که از آنان برای توجّه به خداوند و دوری از زشتی‏ها گرفته شده و آن را پشت سر انداخته‏اند اطّلاع داریم، گویا آنان نمی‏دانند که ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی‏کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‏ایم، و اگر جز این بود از هر سو گرفتاری به شما رو می‏آورد و دشمنانتان، شما را از میان می‏بردند.» احتجاج طبرسی، ج‏2، ص497
    (8) مرجئه یکی از فرقه‌های انحرافی در اسلام بوده است. آیت الله مکارم شیرازی می‌گوید: «مرجئه» از ماده «ارجاء» به معنى تأخیر انداختن است و این اصطلاحى است که در مورد «جبریون» به کار مى‏رود؛ چرا که آنها اوامر الهى را نادیده گرفته، و رو به سوى معصیت مى‏آورند، به گمان این که مجبورند، یا این که معتقدند مرتکبین گناهان کبیره، سرنوشتشان روشن نیست و آن را به قیامت مى‏اندازند. تفسیر نمونه، ج‏23، ص،94. و علامه سید حسن مصطفوی(ره) گفته: مرجئه از کلمه إرجاء و به معنى تأخیر است، این گروه در زمان حکومت معاویه در شام پیدا شده، و مى‏گفتند: ایمان ارتباطى با اعمال خارجى ندارد، و هرگز کسى نتواند در باره دیگرى که مؤمن است، در این دنیا حکم و رأیى بدهد، و حکم در عالم آخرت و از جانب خداوند باید معیّن گردد... پس مرجئه گذشته از مقیّد نبودن و ملتزم نشدن به اعمال و عبادات: اولیاء خدا را نیز کنار گذاشته، و آنها را نیز محدود مى‏کنند. تفسیر روشن، ج5، صص89و90.
    (9) «فَعَلَهُ عَفْواً»: آن کار را ناخودآگاه انجام داد. «عَفَوِیّاً»: ناخودآگاه. (فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ج1، ص616.) و نیز: أَدْرَکَ الأَمْرَ عَفْواً صَفْواً أَی فی سُهُولة و سَراح و یقال: خُذْ من مالِه ما عَفَا و صَفا أَی ما فَضَل و لم یَشُقَّ علیه.(لسان العرب، ج15، ص75)
    (10) العلق: الدم الجامد (مفردات راغب، ج1، ص579).
    (11) غیبت نعمانی، صص283و284. و از راوی دیگر، با کمی اختلاف در عبارات: کافی، ج8، ص80، حدیث37.
    (12) صحیفۀ امام، ج21، ص447.

  • 70 دلنوشته‌ی شهدا برای امام زمان(عج)

    (بسم الله الرحمن الرحیم)
    برماست که از این انقلاب الهی و اسلامی خویش، به خوبی محافظت کرده و آن را به انقلاب جهانی مهدی(عج) متصل بگردانیم.

    جملات زیر بخش هایی از وصیت نامه تعدادی از شهدای 8 سال دفاع مقدس است که پیرامون امام زمان(عج) بیان شده است. شاید با خواندن این جملات بتوان عمق اعتقاد شهدا به منجی آخر الزمان و هدف آن ها از جنگ را دریافت. و شاید این دلنوشته ها که عاری از تکلُف و ریا هستند بتواند راه را برای ما که باز مانده ایم بهتر بنمایاند. اما هر چه هست ارزش یک بار خواندن را دارد...

    ************************
    ای ملت مبارز و مسلمان! دعای فرج را زیاد بخوانید، زیرا که امام زمان(عج) خودش فرموده این دعا را بسیار دوست دارم. شهید مجتبی عالم کار

    ***

    ای کسانی که «یابن‏الحسن» و «یابن الزهرا» می‏گویید و عاشق مهدی هستید! مهدی(عج) در بیابان‏های خونرنگ خوزستان که در هر وجبش، گلی پرپر شده. مهدی(عج) در میان چادرهای رزمندگان است، مهدی(عج) پیشاپیش سربازانش است. شهید مجید محمدزاده

    ***

    ما، در دوران غیبت امام دوازدهم مهدی (عج) تعالی فرجه زندگی می‏کنیم و خود را آماده‏ی ظهور امام می‏کنیم. دشمن نمی‏خواهد این را ببیند و حمله‏ ور شده است بر حکومت اسلامی ما و می‏خواهد این غنچه‏ی تازه سر برآورده را نابود کند که نخواهد توانست تا وقتی که رهروان راه حسین (ع) در این صحنه‏ی پیکار هستند، ضربه‏ای به این انقلاب بزند. این انقلاب، زمینه ساز حکومت امام زمان(عج) است.شهید محمد اسماعیل پاسدار

    ***

    به امید روزی هستم که امام عصر(عج)... ظهور کند و جهان را از ظلم و بیدادگری، رهایی بخشد. شهید جلیل محدثی ‏فر

    ***

    اکنون که فجری دوباه بردمیده است ... برماست که از این انقلاب الهی و اسلامی خویش، به خوبی محافظت کرده و آن را به انقلاب جهانی مهدی(عج) متصل بگردانیم. شهید رجب حبیبی درح

    ***

    آنان که در جبهه حضور یافتند، امام زمان(عج) را زیارت کردند از یاران امام زمان(عج) هستند ولی آنان که در جبهه نیامدند شیطان را زیارت کردند. شهید برات قرجه

    ***

    در وقت نماز، برای فرج امام زمان (عج)... دعا کنید. شهید عیسی نیک نظر

    ***

    کاری را انجام دهید که موجب خشنودی قلب امام زمان (عج) گردد. شهید غلامرضا عقیقی

    ***

    من با کمال میل به این جبهه، که فرمانده‏اش امام زمان (عج) هست، می‏روم، زیرا ما امانتی از سوی خدا در این جهانیم. شهید علیرضا بهرامی

    ***

    از خدا بخواهید که فرج امام زمان (عج) را نزدیکتر کند. شهید سیدحسن اسلامی زیدانلو

    ***

    امید است هم مورد شفاعت امام زمان(ع) و نایبش قرار بگیرم. شهید رجبعلی نجفی

    ***

    به جان امام دعا کنید، که امید اسلام است و همیشه انتظار فرج امام زمان(عج) را بکشید و همیشه برای فرجش دعا کنید. شهید محمدرضاهادی

    ***

    برادران و خواهران! امام را تنها نگذارید و به جان امام دعا کنید و با دعا، فرج صاحبمان حضرت امام مهدی (عج) را از خداوند بخشنده‏ی مهربان بخواهید. شهید عباس عبداللهی

    ***

    در آخر نمازهایتان، این شمایی که امام زمان(عج) را دوست دارید! دعا برای فرج امام بخوانید. شهید سیدعباس غفاری حسینی

    ***

    مواظب باشید که در صحنه‏ی امتحان الهی مردود نشوید و شرمسار در قیامت نباشید که پاسخ ندهید چرا مقدمه‏ی ظهور ولی و حجت خدا را فراهم نکردید؟ شهید محمدحسین فاضلی

    ***

    از امام امت پیروی کنید. سرپیچی از فرمان امام خمینی، سرپیچی از امام زمان(عج) است. شهید مجتبی غریب پور

    ***

    امید آن دارم موفق و مؤید باشید و درزیر پرچم بقیه ا...(عج) به اسلام عزیز خدمت کنید. شهید علی رازقندی

    ***

    از دعا برای ظهور امام زمان«عج» یادتان نرود. شهید محمدحسن قلی زاده

    ***

    در مجالس مذهبی شرکت کنید. و از دعا برای ظهور امام زمان«عج» و رهبر انقلاب و رزمندگان حماسه آفرین، فراموش نکنید.شهید محمدحسن قلی زاده

    ***

    پایدار بمانید، که این انقلاب، راه گشای حکومت مطلوب امام زمان (ع) است.شهید حسین نجفی

    ***

    اسلام امام، اسلام مهدی«عج» است و اسلام مهدی«عج»، اسلام حق است.شهید حمیدرضا صالح پور

    ***

    خداوندا! تحیت و سلام فراوان بر مهدی«عج» خداوند، ولی خودت را، بفرست. شهید محمد استادی‌عیلکی

    ***

    پیام من، به عنوان یک رزمنده در هر دو جبهه این است که، تا قیام حضرت حجت«عج»، از نایب بر حقش پیروی کنید که در حقیقت رمز و پیروزی اسلام، در این است و لاغیر.شهید علی ‏اکبر ابوترابی بیناباج

    ***

    حال در پیش شهدا و امام زمان شرمنده ‏ام، که نتوانسته‏ ام وظیفه خویش را به نحواحسن انجام دهم. شهید سیداحمد علی آبادی

    ***

    پروردگارا، ظهور حضرت مهدی «عج» را هر چه سریع‏تر بگردان.شهید علی اخوت

    ***

    امیدوارم که انقلاب مهدی «عج» پایدار بماند، و انقلاب امام را با انقلاب مهدی موعود پیوند دهد. شهید محمود بی قید

    ***

    مطمین باشید، این مملکت امام زمان«عج» است. و هیچ برنامه ‏ای بدون خواست او انجام نمی‏پذیرد. شهید سعید الله‌ قایمی

    ***

    به جای شیون، آرامش داشته باشید و برای امام زمان «عج» و نایب او خمینی عزیز و رزمندگان دعا کنید. شهید محمدرضا مظهری

    ***

    این انقلاب ان‌شاءالله از انقلاب‏هایی است که می‏خواهد دست شما را به دست امام زمان «عج» برشاند. شهید حسین نجفی

    ***

    تمامی وابستگان شرق و غرب باید بدانند، هرگز نخواهند توانست سد راه انقلاب شوند. چون انقلاب همچون موجی پرخروش به پیش می‏رود، و تمامی ناپاکی ‏ها را از سر راهش می‏ شوید. و زمینه را برای ظهور امام زمان«عج» فراهم می‏سازد. شهید غلام حسین هادی گازاری

    ***

    پدرم! هیج وقت از نام خدا و خواندن دعای کمیل و از دعای فرج امام زمان (عج) غفلت نکن تا خدا و امام زمان(عج) در موقع مردنت، به فریادت برسد. شهید سیدابوالفضل موسوی زارع

    ***

    خداوندا! امیدوارم که در دنیای بی انتها، با ایمه(ع) باشم و دوست دارم در آخرین لحظات شهادت، مهدی (عج) را دیدار نمایم، حسین را، امامانم را، پیامبرم را، همه را دیدار کنم. شهید عباس محرابی

    ***

    پدر و مادر عزیزم! ما هر لحظه‏ای امام زمان (عج) را می‏بینیم و هر قدمی که بر می‏داریم، با یاری امام زمان(عج) بر می‏داریم. اگر بیایی و ببینی که چطور فرزندان امام زمان(عج) با یزیدان، مبارزه می‏کنند و سربازانی همچون حبیب بن مظاهر و همچون علی اکبر و علی اصغر در سنگرها جان می‏دهند و با هر قطره‏ای از خونشان، می‏گویند: لبیک یا خمینی... پدر جان! ما در هر حمله‏ای که شرکت می‏کنیم، دست خدا و امام‏زمان(عج) با ماست و کسی که دست خدا با او باشد، پیروز است. شهید حسن چمن آراء

    ***

    همان طوری که تا به حال جبهه‏ ها را پر کرده‏ اید و سلاح شهیدان را نگذاشته ‏اید به زمین بیفتد، تا انقلاب حضرت ولی عصر امام زمان(عج) ادامه دهید و دست از رهبری امام برندارید ای زمینه سازان انقلاب صاحب‏ الزمان(عج) بلکه ان‏شاءالله زمینه را برای ظهور آن حضرت، آماده و رضایت حق تعالی را جلب کنیم. شهید عبدالله پیرانی

    ***

    پروردگارا! فرج آقا امام زمان(عج) را نزدیک و ایشان را به فریادمان برسان. شهید نادعلی فنایی

    ***

    از برادران نظامی که مدتی در خدمتشان بودم، خاضعانه تقاضای بخشش دارم، امید است آنان به حقیقت سربازان امام عصر(عج) باشند و درانجام مأموریت مقدس خویش«دفاع از اسلام» ازهیچ کوششی دریغ نکنند. شهید علی(مهدی) جهانبین

    ***

    سفارش من به برادرانم که از خودم بزرگتر و کوچکترند این است که برادر بزرگترم بیشتر از این پیرو قرآن و اسلام باشند و پیرو رهبر بزرگوار باشند تا آنها هم از سربازان امام زمان(عج) شریف قرار بگیرند و برادران کوچکترم هم همین طور. شهید برات الله محمدزاده

    ***

    ای کسانی که یابن الحسن و یابن الزهرا می گویید و عاشق مهدی(عج) هستید. مهدی(عج) در بیابانهای خونرنگ خوزستان که در هر وجبش گلی پرپرشده است، مهدی در میان چادرهای رزمندگان است، مهدی پیشاپیش سربازانش است. شهید مجید محمدزاده

    ***

    اینک گفتاری با شما ای پرچم داران جبهه حق، ای شماییکه لباس مقدس سربازان ولی عصر مهدی موعود را برتن پوشیده اید با ایمان قوی و قلبهای مملو از مهر و محبت به الله بر دشمن زبون بشورید و حمله ور شوید که امروز اسلام صحنه های پیروزی خویش را به نمایش گذاشته، به قدرت الهی خویش پایبند باشید و بدانید که مهدی موعود با شمشیر انتقام خویش و با فرماندهی کل قوای اسلام نام حسین(ع)، یاد حسین(ع) و مکتب جهانبخش حسین(ع) را زنده نگه می دارد. شهید محمد محمدزاده

    ***

    شما فقط امام را دعا کنید، رزمندگان را دعا کنید و برای فرج امام زمان(عج) دعا کنید. شهید محمدصادق ملازم قمی

    ***

    برای فرج حضرت مهدی(عج) و برای نایب امام مهدی رهبر کبیر انقلاب دعا کنید. شهید غلامعلی قاسمی منزل آباد

    ***

    بنا به گفته امام عزیز که جنگ را واجب شمرده و حضور در صحنه های نبرد را برهر فرد مسلمان تا حد کفایت ملزم دانسته اند لذا بر آن شدیم تا با دیگر دوستان راهی کربلای حسینی و پیکارگاه حق علیه باطل تحت فرماندهی امام مهدی(عج) بشویم. شهید عبدالحسین فیروزی مقدم

    ***

    از ریختن خون شهدا ناراحت نباشید و به همه بگویید، ما چرا شهید می‏دهیم. و این قدر شهید می‏دهیم، تا ظهور حضرت مهدی(عج). شهید سیروس براتی

    ***

    ما آن قدر کشته می‏دهیم تا اسلام عزیز با ظهور مهدی(عج) پیروز شود و قسط و عدل الهی را در سایه توحید برقرار کند. شهید محمدرضا محبی

    ***

    برادرانم، می‏دانم که در نبودن من جای مرا خالی احساس می‏کنید. ولی در امر خودسازی سعی تان را بکنید تا به امید خدا در آینده پرچمدار امام زمان (عج) باشید. شهید علی‏اکبر دلیمی

    ***

    فرج امام زمان(عج) را مکرر بخواهید. شهید مسلم شکیبا

    ***

    به امید، روزی هستم که حضرت مهدی (عج) بیاید و جهان را پر از عدل و داد کند. شهید سهیل شفیعی

    ***

    خدایا، از تو می‏خواهم در فرج امام زمان(عج) تعجیل فرمایی. شهید الهیار جابری

    ***

    خدایا، ظهور آقا امام زمان(عج) را سریع و ما را از سربازانش قرار بده. شهید محمدرضا فدوی

    ***

    قلب خودتان را متوجه امام زمان و دستورات اسلام نمایید. شهید پرویز محمدی

    ***

    کاری کنید که موجب خشنودی قلب امام زمان(عج) گردد. شهید غلامرضا عقیقی

    ***

    و ما یقین داریم، این ما نیستیم که دشمن را به روزگار سیاه نشانده ‏ایم، بلکه ما یک وسیله ‏ایم و نه بیشتر، و پیروزی را خداوند به ما می‏دهد به کمک امدادهای غیبی خود. من در انتظار رسیدن فصل موعود لحظه شماری می‏کنم. شهید محمدحسین عصمتی پور

    ***

    از دعا برای فرج امام زمان(عج) فراموش نکنید. شهید علی‏اکبر جهانی

    ***

    ما باید جهان را برای پذیرفتن آقا امام زمان(عج) ‌آماده کنیم. شهید فیروز یوسفی تشیزی

    ***

    اسلام را یاری کنید که ان‌شاءالله فرج امام زمان(عج) فرا میرسد و دنیا را از عدل و داد پر میکند. شهید محمود کرمی مجومرد

    ***

    مگر نمیبینی که ظلم سراسر گیتی را فرا گرفته و مهدی فاطمه(عج)‌سرباز میطلبد؟ شهید محمد کمالیان

    ***

    آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود، و ظلم سراسر گیتی را فرا گرفته، و داد مظلوم به گوش نمیرسد؟‌ آیا میتوانید در مادیگری و غفازدگی بمانید؟ اسلام آمد، انقلاب شد، ولی باز شما خوابید. هان که بیدار شوید که وقت، وقت ستیز است، وقت انقلاب است، وقت نبرد است، و وقت گرفتن حق مظلوم از ظالم. شهید ابوالفضل منصور

    ***

    امام زمان(عج) منتظر شماست که شما را بشناسد. قلب خود را پاک کنید و همچنان محکم و استوار بر عقیده و ایمان خود باشید و زمان را برای ظهور حضرتش آماده و مهیا سازید. شهید محمدجواد میری

    ***

    ای جهان اسلام، تسلیم زور و ستم کافران و ظالمان نشوید، متّحد شوید، از یک رهبر پیروی کنید؛ از کسی پیروی کنید که شما را به طرف حکومت امام زمان(عج) هدایت کند، که اکنون آن رهبر کسی جز خمینی از آل محمد(ص) نیست. شهید جلیل ذکایی

    ***

    دشمنان اسلام! بدانید که هر چیز فصل و زمان خاصی دارد و الآن فصل شکوفایی اسلام است. و پشت آن انقلاب حضرت مهدی «عج». و تلاش شمابی ثمر. پس به هوش آیید. و آتش جهنم را برای خویش فراهم نکنید. شهید سیداحمد علی آبادی

    ***

    کاری نکنید که قلب امام را ناراحت کنید که قلب امام زمان«عج» را ناراحت کرده‏ اید. شهید محمدحسین شیخی‏ زاده

    ***

    از برداران بسیجی می خواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند و گوش به فرمان فرمانده کل قوا. چون فرمان رهبر فرمان امام زمان«عج» است. شهید محمدحسین شیخی‌زاده

    ***

    پس ما باید از تمام لحظات عمرمان برای ساختن زندگی آینده، آخرت و برای یاری اسلام و مستضعفین و زمینه سازی حکومت مهدی «عج»، استفاده کنیم. شهید محمدرضا نصرالهی

    ***

    از شما می‏خواهم که پسرتان را طوری تربیت کنید، که فدایی امام زمان «عج» باشد. شهید کاظم خایف

    ***

    امیدوارم هر چه زودتر این جنگ تحمیلی و خانمان سوز، با پیروزی رزمندگان پرتوان و مقاوم و همچون کوه استوار، که در راه اسلام با بعث صهیونیست درجنگند، به پایان رسد. و تمامی فرزندان دو ملت مسلمان ایران و عراق به آغوش خانواده هایشان برگردند. و امیدوارم با سقوط صدام کافر، از زیر ظلم و استبداد حاکم بر این کشور مستضعف، رهایی یابیم. و دو ملت ایران و عراق هر چه صمیمی‏تر در کنار هم، برای براندازی دشمن مشترک یعنی اسراییل صهیونیست و اشغالگر، به پیش بروند. و زمینه را برای ظهور و حکومت ولی عصر «عج» آماده کنند. شهید محمدرضا نصرالهی

    ***

    از همه مردم، می‏خواهم که تعجیل در ظهور حضرت مهدی(ع) را از خدا بخواهند. از خدا می‏خواهم که من هم در رکاب حضرتش، برای یاری دین خدا باشم.شهید محمدحسین فاضلی

    ***

    به امید پیروزی انقلاب اسلامی ایران و صدور آن به تمام جهان، و پیوند انقلابمان به انقلاب مهدی«عج». و به امید این که ادامه دهندگان خون شهدا به وظیفه‏ شان عمل کنند. شهید سیدعلی حسینی

    ***

    من با کمال میل، به این جبهه که فرمانده اش امام زمان «عج» است، می‏روم زیرا ما امانتی از سوی خدا در این جهانیم. شهید علیرضا بهرامی

    ***

    خدایا! متواضعانه از تو می‏خواهم که امام را تا ظهور حضرت مهدی«عج»، در پناه خودت حفظ فرمایی. شهید محمدعلی یزدان پناه

    ***

    از خدا بخواهید، هر چه زودتر ظهور آقا امام زمان «عج» را مهیا سازد، که چشم منتظران به ظهور ایشان است. شهید محمدباقر کارگر محبی

    ***

    اگر قلب امام از تو رنجید، قلب امام زمان«عج» از تو می‏رنجد، و قلب امام زمان«عج» که برنجد، خداوند قهرش می‏آید. شهید پرویز محمدی

  • ولادت آخرین منجی بشریت در روایات

    (بسم الله الرحمن الرحیم)
    حضرت حجت بن حسن عسکری(عج) نیمه شعبان سال 255 هجری در سامرا دیده به جهان گشودند، نام ایشان مهدی و کنیه‌اش ابوالقاسم است، ایشان از فرزندان حضرت زهرا(س) و از اولاد امام حسین(ع) و فرزند بلافصل امام حسن عسکری(ع) است، مادرش کنیزی به نام نرجس، صیقل و سوسن است،

    با توجه به اینکه شعیه معتقد به ولادت آخرین ذخیره الهی در سال 255 هجری است، اما با این وجود برخی مذاهب و افراد از جمله احمد کاتب در تحقق ولادت امام زمان(عج) و اسناد تاریخی آن شبهه کرده‌اند و گفته‌اند با توجه به اینکه روایات مهمل و ضعیفی که در این نقل ها وجود دارند، اساساً تولد حضرت مهدی(عج) یک پنداری بیش نیست؟


    برای پاسخ به این شبهه نظر مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم را جویا شدیم که در ادامه می‌آید:
    این گونه شبهات با وجود واهی بودن آن نیازی به پاسخ دادن ندارد، اما علما و دانشمندان بزرگ شیعه و محققان اندیشمند ما با کرامت و بردباری در دفاع از حریم مقدس امامت و در راستای روشنگری اذهان عامه مسلمانان به تفصیل پاسخ داده و کتاب‌های متعددی در این زمینه نگاشته‌اند، از جمله کتاب «الامامة و المهدی فی تطوّر الفکر السیاسی الشیعی من الشوری الی ولایة الفقیه» که به پاسخ و رد تفصیلی و کلمه به کلمه شبهات احمد کاتب توسط محقق ارجمند آقای سیدثامر هاشم العمیدی نوشته شده است و نیز در کتاب «در انتظار ققنوس» ترجمه فارسی، «المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامی» از همین نویسنده، به طور مستدل و لو اجمالی به این گونه شبهات پاسخ داده شده است که می‌توان برای رسیدن به پاسخ جامع و تفصیلی به کتاب‌های یاد شده مراجعه کرد.
    اثبات ولادت هر فردی نخست با اقرار و اعلام پدر وی و شهادت دادن قابله‌ای صورت می‌پذیرد که در به دنیا آمدن نوزاد، مددکار مادر بوده است، هر چند هیچ کس غیر از این دو او را مشاهده نکرده باشد، چه رسد به اینکه صدها تن دیگر نیز وی را دیده باشند و تاریخ‌نگاران به ولادت او اعتراف کرده و متخصصین علم الانساب به نسب شریفش تصریح کرده باشند و خود وی به اموری مبادرت ورزیده باشد که نزدیکانش به آن‌ها وقوف یافته‌اند و تعلیمات، سفارش‌ها، راهنمایی‌ها، نصیحت‌ها، نامه‌ها، توقیعات، دعاها، سخنان مشهور و اخبار منقولی از ایشان صادر شده باشد و وکیلان وی از صلحا و اوتاد، معروف و سفیران او معلوم و معین باشند و در هر عصر و در میان هر نسلی میلیون‌ها نفر پیرو داشته باشد و به شهادت مسلم تاریخ، حکام وقت برای دستگیری و بازداشت او تمام تلاش و سعی خود را به کار گرفته‌اند، آیا مغرضان آگاه و یا نویسندگان بی‌اطلاع از حقایق و مسلمات تاریخی، برای اثبات ولادت امام مهدی(عج) به دلایلی بیش از این نیازمندند؟
    تو سروری و فرزند و برادر سرور، تو امامی و فرزند و برادر امام، تو حجتی و پدر حجت، تو پدر نه حجتی که نهمین آنان قائم‌شان خواهد بود
    در اینجا نویسندگانی همچون احمد کاتب و افرادی مانند او به این پرسش مهم باید پاسخ دهند که ده‌ها و بلکه صدها روایتی که از رسول خدا(ص) و امامان معصوم شیعه در کتب روایی شیعه و سنی وارد شده که مهدی(عج) دوازدهمین خلیفه و امام و نهمین فرزند امام حسین(ع) و او فرزند امام حسن عسکری(ع) است، اگر حضرت مهدی متولد نشده و تولد او یک افسانه است، پس دوازدهمین امام که نهمین فرزند امام حسین(ع) و فرزند امام حسن عسکری(ع) است، کجا است؟ آیا نبی مکرم اسلام(ص) که به تصریح قرآن «ما ینطق عن الهوی» در خبر دادنش، نستجیرباالله صادق نبوده است؟! گمان نمی‌رود که احمد کاتب و امثال او چنین جسارتی کرده و گناه نابخشودنی چنین نسبتی را به دوش کشند.
    لازم است پیش از آنکه به بیان روایات، شواهد و قرائن مسلم تاریخی ولادت امام عصر(ع) بپردازیم، به نمونه‌هایی از روایاتی بپردازیم که به روشنی دلالت دارند بر اینکه امام مهدی(عج) دوازدهمین امام و نهمین فرزند امام حسین است:
    1. از سلمان فارسی و ابوسعید خدری و ابوایوب انصاری و ابن عباس و علی هلالی با الفاظ متفاوت از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: «ای فاطمه به ما اهل بیت(ع) شش خصلت داده شده که به هیچ یک از اولین داده نشده و هیچ یک از آخرین هم آن را دریافت نخواهد کرد، مگر ما خاندان.... و مهدی این امت که عیسی پشت سر او نماز خواهد خواند، از ماست»، سپس بر شانه حسین(ع) زدند و فرمودند: «مهدی امت از نسل این خواهد بود» و نیز قندوزی از مناقب خوارزمی از سلمان فارسی نقل می‌کند: بر رسول خدا(ص) وارد شدم، در حالی که حسین بن علی(ع) بر ران پیامبر اکرم(ص) نشسته بود و پیامبر چشمان و دهان وی را می‌بوسید و می‌فرمود: «تو سروری و فرزند و برادر سرور، تو امامی و فرزند و برادر امام، تو حجتی و پدر حجت، تو پدر نه حجتی که نهمین آنان قائم‌شان خواهد بود».
    مجموعاً بیش از 240 حدیث که دلالت صریح دارد بر اینکه مهدی(عج) دوازدهمین امام و نهمین فرزند امام حسین(ع) است، در کتب متعدد روایی نقل شده که قسمت عمده آن صحیح و معتبر است.
    2. از امام باقر(ع) نقل شده که فرمود: از ما (اهل بیت) 12 (امام و) محدث خواهد بود که هفتمین فرزندم قائم آنان است...»، بالغ بر 103 حدیث دلالت بر این معنا دارد.
    چهارمین فرزندم، فرزند سرور کنیزان که خداوند به واسطه او زمین را از جور و ظلم پاک خواهد کرد و اوست کسی که مردم در ولادت او شک خواهند کرد
    3. از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: ششمین فرزندم که دوازدهمین امام از ائمه دوازده‌گانه که اولشان علی بن ابیطالب و آخر آن‌ها قائم بالحق و بقیة‌الله و صاحب الزمان است، غائب خواهد شد، او از دنیا نخواهد رفت تا اینکه ظهور کند و زمین را آکنده از قسط و عدل کند، همان گونه که پر از جور و ستم شده است، بیش از 80 روایت دلالت بر این مطلب دارد.
    4. از امام کاظم(ع) نقل شده که در پاسخ یونس بن عبدالرحمن که از آن حضرت پرسید: آیا شما قائم بالحق هستید؟ فرمود: من قائم بالحق هستم و لکن آن قائمی که (منظور شما است یعنی مهدی که) زمین را از وجود دشمنان خدا پاک می‌گرداند و آن را پر از عدل و داد می‌کند، همان گونه که از ستم و جور پر شده است، او پنجمین فرزند من است که غیبت طولانی خواهد داشت... که در این غیبت طولانی گروه‌ها و اقوامی گرفتار ارتداد شده و عده‌ای نیز ثابت قدم می‌مانند... ، بیش از 95 روایت در این باره وارد شده است.
    5. از امام رضا(ع) نقل شده که در پاسخ به این سؤال که قائم (مهدی) از شما اهل بیت کیست؟ فرمود: چهارمین فرزندم، فرزند سرور کنیزان که خداوند به واسطه او زمین را از جور و ظلم پاک خواهد کرد و اوست کسی که مردم در ولادت او شک خواهند کرد... ، بیش از 90 روایت تصریح به این معنا دارد.
    6. از امام جواد(ع) نقل شده که فرمود: (قائم) سومین فرزند من است و نیز از آن حضرت(ع) نقل شده که فرمود: امام بعد از من فرزندم علی است که امر او امر من است و قول او قول من و طاعت او طاعت من است، راوی می‌گوید سپس امام ساکت ماند، از او پرسیدم: ای فرزند رسول خدا، امام بعد از فرزندت علی کیست؟ فرمود: فرزندش حسن، راوی می‌گوید: از او پرسیدم امام بعد از حسن کیست؟ امام جواد(ع) گریه شدید کرد و سپس فرمود: به درستی که امام بعد از حسن، فرزندش قائم به حق و منتظر است، راوی می‌گوید به امام(ع) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! چرا او را قائم می‌نامند؟ فرمود: به خاطر اینکه قیام می‌کند بعد از فراموش شدن یادش و مرتد شدن بیشتر کسانی که قائل به امامت او بودند، راوی می‌پرسد: چرا او را منتظر می‌گویند؟ فرمود: چون او دارای غیبت طولانی خواهد بود که مخلصین انتظار ظهورش را می‌کشند و اهل تردید و شک منکر وجود او می‌شوند و معاندین و انکارکنندگان (حق) اعتقاد به او و غیبت او را به مسخره می‌گیرند، حدوداً 70 حدیث بر این معنا دلالت دارد.
    7. از امام علی بن محمد الهادی(ع) نقل شده که فرمود: امام بعد از من فرزندم حسن و بعد از حسن فرزندش قائم است، همان کسی که زمین را پر از عدل و داد می‌کند، چنان که از ظلم و ستم پر شده است، بیش از 80 روایت به الفاظ و مضامین مختلف بر این مطلب دلالت تفصیلی و یا اجمالی دارد.
    8. بیش از 140 روایت دلالت دارد که امام مهدی(عج) فرزند بلافصل امام حسن عسکری(ع) است و دوازدهمین امام شیعیان که فقط به یک روایت بسنده کرده و مطالعه بقیه روایات را بر عهده حق‌جویان تلاشگر واگذار می‌کنیم:
    قندوزی حنفی از امام رضا(ع) نقل می‌کند که فرمود: امام پس از من فرزندم محمد و بعد از محمد فرزندش علی و بعد از علی فرزندش حسن و بعد از حسن فرزندش حجت قائم است.
    این روایاتی است که در آن‌ها رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) پیش از ولادت امام زمان(عج) از آن به تفصیل خبر داده‌اند و امام عصر مهدی موعود را با اصل و نسب معرفی کرده‌اند و اینک یک نگاه گذرا به دلایل و شواهد روشن تحقق این امر موعود یعنی ولادت آن حضرت می اندازیم و بحث از این امر مهم را در ضمن نکاتی خلاصه و کوتاه پی می‌گیریم:
    الف) تصریح امام عسکری(ع) به ولادت فرزندش مهدی(ع): در روایت صحیحه از محمد بن یحیی العطار از احمد بن اسحاق از ابوهاشم جعفری چنین نقل شده است: به ابومحمد(امام حسن عسکری) عرض کردم: شخصیت شما مرا از سؤال کردن باز می‌دارد، آیا اجازه می‌فرمایید که از شما سؤالی کنم؟ فرمود: بپرس، عرض کردم: آقای من! آیا شما فرزندی دارید؟ فرمود: آری، عرض کردم: اگر برای شما حادثه رخ داد در کجا سراغ او روم؟ فرمود: مدینه.
    در روایت صحیحه دیگری از علی بن محمد از محمد بن علی بن بلال این گونه نقل شده است: از طرف ابومحمد(امام عسکری(ع)) دو سال قبل از شهادت آن حضرت به من پیغامی رسید که از جانشین بعد از خود مرا مطلع ساخت و بار دیگر سه روز پیش از شهادت پیغام دیگری به من رسید که در آن مرا از جانشین خویش آگاه ساخت.
    ب)شهادت دادن قابله به ولادت امام مهدی(عج): قابله بزرگوار و شریف آن حضرت، علویه حکیمه خاتون خواهر امام هادی(ع) و عمه امام عسکری(ع) بود که در هنگام ولادت به جناب نرجس خاتون مادر ارجمند امام مهدی(عج) رسیدگی کرد، شکی نیست که در ولادت امام عصر(عج) نکات غیر عادی وجود دارد و برای حکیمه خاتون که یک بانوی معتقد و مخلص بود، نیز موجب ایجاد سؤال شده، اما در خود همین روایات که از حکیمه خاتون نقل شده پاسخ داده شده و کاملاً روشنگری شده است، چنانچه امام عسکری(ع) در پاسخ به این سؤال او که گفت من آثار بارداری را در نرجس خاتون نمی‌بینم، فرمود: مثل او مثل مادر موسی(ع) است که آثار بارداری در او ظاهر نگشت و کسی تا وقت ولادتش از آن آگاه نشد (با اینکه باردار بود)، زیرا فرعون در جستجوی موسی، شکم زنان باردار را می‌شکافت و این نیز نظیر موسی(ع) است.
    در جامعه مسلمانان، کسی به جز زنان قابله بر جریان ولادت‌ها اطلاع نمی‌یابند و هر کس این مطلب را انکار کند، در مورد جریان ولادت خودش چه خواهد گفت؟
    بی‌تردید حکام عباسی با توجه به اطلاع قبلی که از طریق روایات داشتند، در پی نابودی امام بودند نگاه داشتن امام عسکری(ع) در پادگان نظامی سامرا دلیل قاطع این ادعا است، به هر حال حکیمه خاتون به ولادت آن حضرت تصریح کرده است. البته عده‌ای از زنان و خدمه امام عسکری مانند: ماریه و نسیم خادمه و نیز کنیز ابوعلی خیزرانی که او را به امام عسکری(ع) هدیه کرد، آن چنان که راوی ثقه محمد بن علی بن یحیی بدان اشاره کرده است، به حکیمه خاتون در کار قابلگی کمک کردند.
    بدیهی است که در جامعه مسلمانان، کسی به جز زنان قابله بر جریان ولادت‌ها اطلاع نمی‌یابند و هر کس این مطلب را انکار کند، در مورد جریان ولادت خودش چه خواهد گفت؟! امام حسن عسکری(ع) بر طبق سنت شریف نبوی برای فرزند خود عقیقه کرد و به دستور امام(ع) میان بنی‌هاشم تقسیم کردند.
    ج)یاران و اصحاب ائمه(ع) که به دیدار امام مهدی(عج) شهادت داده‌اند:
    عد‌ه‌ای از اصحاب امام عسکری(ع) و پدر بزرگوارش امام هادی(ع) در زمان حیات امام عسکری، به زیارت امام مهدی(عج) نائل شده و به اذن ایشان بدین مطلب شهادت داده‌اند، همچنان که گروه دیگری به ملاقات با امام پس از حیات امام عسکری(ع) نیز شهادت داده‌اند که در دوران غیبت صغری (یعنی سال‌های 260 هجری تا 329 هجری) اتفاق افتاده است، از آنجا که تعداد این شاهدان زیاد است از ذکر نام و تفصیل آن خودداری می‌کنیم.
    د)شهادت خدمه، کنیزان و غلامان به رؤیت امام مهدی(عج): افرادی که در خانه امام عسکری(ع) مشغول خدمت بودند به همراه برخی کنیزان از جمله کسانی بودند که امام مهدی(عج) را ملاقات کردند، مانند خدمتکار منزل طریف خادم و خادمه ابراهیم بن عبده نیشابوری که همراه آقای خود، به زیارت چهره مبارک امام نائل گشت و ابوالادیان خادم و ابوغانم که می‌گوید: خداوند به ابومحمد عسکری(ع) پسری عطا فرمود که نامش را محمد گذارد و سه روز پس از ولادتش طفل را به اصحاب و یاران خود نشان داد و فرمود: این ولی امر شما پس از من است، او خلیفه من بر شما است، او همان کسی است که گردن‌ها در انتظار او کشیده خواهد شد و هنگامی که که زمین از ظلم و ستم پرگردد، او قیام کرده و آن را از عدل و داد پرخواهد کرد.
    هـ)اعتراف تبارشناسان به ولادت امام مهدی(عج): از جمله مسائلی که بدیهی به شمار می‌رود، ضرورت مراجعه به متخصصان و خبرگان فن در هر حرفه است و در مورد بحث ولادت امام مهدی(عج) نیز قاعدتاً علمای انساب بهتر از دیگران حق اظهارنظر دارند، نسابه شهیر ابونصر سهل بن عبدالله داود بن سلیمان بخاری؛ وی که از بزرگان قرن چهارم هجری بوده در سال 341 هجری در قید حیات به سر می‌برده و از مشهورترین علمای انساب معاصر با غیبت صغری امام مهدی(عج) است، وی در این زمینه می‌گوید: علی بن محمد التقی دارای فرزندی به نام حسن بن علی عسکری شد، از ام ولدی نوبیة به نام ریحانه که این فرزند ولادتش به سال 231 هجری واقع گشت و وفاتش در سال 260 هجری در 29 سالگی در سامرا اتفاق افتاد و علی بن محمد تقی دارای فرزندی به نام جعفر شد که شیعه او را جعفر کذاب می‌خوانند، به جهت آنکه خود را وارث برادرش حسن بن علی عسکری می‌دانست و فرزند برادرش(یعنی حجت قائم) را وارث او نمی‌شمرد، باری ابهام و اشکالی در نسب وی وجود ندارد، سید عمری نسابه معروف قرن پنجم هجری وی چنین می‌نویسد: ابومحمد(امام عسکری) وفات یافت و پسرش از نرجس نزد اصحاب خاص و معتمدین اطرافیانش معلوم و مشخص بود... .
    فخررازی شافعی(م606 هجری) می‌گوید: امام حسن عسکری(ع) دارای دو پسر و دو دختر بود، یکی از آن دو پسرش صاحب الزمان(عج) و دیگری موسی نام داشت که در زمان حیات پدر از دنیا رفت و اما دو دختر ایشان، یکی فاطمه است که در زمان حیات پدر مرد و دیگری ام موسی که او نیز وفات یافت و نیز نسابه‌های معروف دیگر مانند: مروزی ازورقافی و سید نسابة جمال‌الدین احمد بن علی حسینی معروف به ابن عنبه و نسابه زیدی سیدابوالحسن یمانی صنعانی و محمدامین سوئدی و دیگران که بر اساس تخصصشان تصریح به این امر کرده‌اند.
    راستی کدام قضیه تاریخی دلایل، شواهد و قرائن قطعی بیش از آنچه درباره ولادت امام زمان(عج) وجود دارند، دارد؟ اگر ولادت حضرت مهدی(عج) با وجود همه این دلایل و شواهد قابل اثبات نباشد، معنایش این است که هیچ قضیه در تاریخ قابل اثبات نباشد، حال که بر اساس آنچه در نوشتار فقط اشاره به آن شد، از دلایل، شواهد، قرائن و اعترافات اگر افراد مانند احمد کاتب و امثال او همچنان بر انکار خود اصرار ورزند، باید به یکی از امور ذیل ملتزم شوند:
    1. اینکه با صحیح دانستن همه این روایات، شواهد و اعترافات اهل فن و یا حداقل برخی آن‌ها، آن‌ها را طرد کرده و با مسلمات تاریخی به مبارزه برخیزند و به ویژه در بخش روایات در حقیقت کلام پیامبر خدا را رد کنند، بدیهی است که آنان و هر آدم عاقلی ملتزم به این امر نمی‌شوند.
    2. اینکه همه این روایات و دلایل تاریخی را صحیح ندانسته و رد‌ کنند و رد کردن روایات زیاد و متواتری که خبرگان اهل حدیث آن‌ها را صحیح دانسته و مورد توجه قرار داده‌اند و نیز انکار این همه اسناد، دلایل و شواهد تاریخی، بدون برهان و دلیل منطقی نوعی عناد و لجاج با حقیقت است نه یک شبهه علمی و تاریخی.
    3. اینکه امام حسن عسکری(ع) زنده و غایب است تا زمانی که خداوند مقدر کرده است فرزندی از او در آینده به نام مهدی موعود متولد شود، بدیهی است آنان به این امر نمی‌توانند ملتزم بشوند، زیرا اولاً به شهادت قطعی تاریخ امام حسن عسکری(ع) در سال 260 هجری از دنیا رفته‌اند و ثانیاً اگر اینان بپذیرند که امام حسن عسکری(ع) زنده‌اند، چگونه زنده بودن حضرت مهدی(عج) را استبعاد و انکار می‌کنند با اینکه «حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد».
    4. اینکه امام حسن عسکری(ع) از دنیا رفته، ولی هر وقت خداوند مقدر کند، زنده شده و سپس دارای فرزندی به نام مهدی می شود، این امر هر چند ذاتاً ممکن است و از قدرت مطلقه خداوند دور نیست، ولکن اولاً این همان رجعت است که احمد کاتب و امثال او منکر آن هستند؟ و ثانیاً لازمه آن عدم وجود امام در زمان طولانی است که مخالفت با روایت متواتری که شیعه و سنی نقل کرده که «من مات و لم یعرف امام زمانه ...» است.
    پس راهی جز اینکه بگوییم امام مهدی(عج) متولد شده و بر اساس مصالح و حکمت الهی در غیبت به سر می‌برد، وجود ندارد. بر اساس آنچه گفته شد روشن شد که اساساً اثبات تولد امام مهدی(عج) وابسته به حدیث مورد نظر آقای کاتب نیست تا با نفی آن تولد امام مهدی(عج) نیز نفی شود گر چه این حدیث نیز قابل دفاع است که در جای خود باید به آن پرداخت.

Homeشبهاتتحلیل حدیث شناسانۀ حکم نام بردن حضرت مهدی(ع) به محمد Top of Page
Zo2 Framework Settings

Select one of sample color schemes

Body

Background Color
Text Color
Link Color
Background Image

Top Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Header Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Mainmenu Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Slider Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Scroller Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Mainframe Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Scroller Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Scroller Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Menu Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image
Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image