• Facebook
  • Twitter
  • Rss
  • Plus

جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های محبت امام مهدی علیه السّلام

شهریور 09
رای دادن به این مورد
(0 آرا)

یکی از زوایای ناشناخته‌ی امام عصر علیه السّلام، مهر و محبّت آن بزرگوار به انسان ها و به ویژه شیعیان است.

متأسفانه از گذشته‌ی دور چنین بوده است که امام را تنها با شمشیر و خونریزی و قهر و انتقام معرفی کرده و چهره‌ای خشن از آن حضرت نشان داده اند؛ حال آنکه آن حضرت مظهر رحمت بی کران الهی و پدر مهربان امّت و همدمی دلسوز و همراهی خیرخواه است.
جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های محبت امام مهدی علیه السّلام
بجاست پیش از هر کلامی، از زبان او و پاکانی که درباره‌ی او فرموده اند بشنویم:
در حدیث قدسی در پایانِ ذکر امام معصوم آمده است:
وَ أٌکملُ ذَلِکَ بِابنِهِ م ح م د رَحمَةً لِلعَالَمِین. (1)
و تکمیل می کنم [سلسله امامان] را به فرزندش (م ح م د) به عنوان رحمتی برای همه جهانیان.
و در سخنی از خود حضرت آمده است:
أنَّ رَحمَةَ رَبَّکُم وَسِعَت کُلَّ شَیءٍ وَ أنَا تِلکَ الرَّحمَة. (2)
همانا رحمت پروردگارتان همه چیز را فرا گرفته و من آن رحمت بیکران الهی هستم.
و در بیان معصومان علیهم السّلام چنین توصیف شده است.
و أشفَقَ عَلَیهِم مَن أبَائِهِم وَ أُمَّهاتِهِم. (3)
[امام] دلسوزتر است بر مردم از پدران و مادرانشان.
أُوسَعُکُم کَهفاً وَ أَکثَرُکُم عِلما وَ أٌوصَلُکُم رَحِما. (4)
[حضرت مهدی علیه السّلام] از همه‌ی شما، مردم را بیشتر پناه می دهد و از همه ی شما علمش افزون تر و رحمت و لطفش از همه فراگیرتر است.
آری، امام تجّلی رحمت خدا است که در وسعت سینه‌ی او، کران تا کران عشق به انسان ها موج می زند و اگر قهر دارد بر گروهی اندک است که نه انسان، بلکه گرگهایی انسان نمایند که زندگی بشریت را با درنده خوئی خود زشت و سیاه کرده اند (5) و روشن است که قهر با اینان، عین مِهر است با مردمان وگرنه او میر مهر است نه امیر قهر.
امام زمان مربی بزرگ و معلم دلسوز انسان و پدر مهربان مردم است و در همه اوقات و لحظات صلاح حالِ ایشان را رعایت می کند و در عین بی نیازی از ایشان، بیشترین لطف و عنایت را نثارشان می سازد؛ چنانکه خود فرمود:
لَو لَا مَا عِندَنَا مِن مَحَبَّةِ صَلَاحِکُم وَ رَحمَتِکُم وَ الإِشفَاقِ عَلَیکُم لَکُنَّا عَن مُخَاطَبَتِکُم فِی شُغُل. (6)
اگر این گونه نبود که ما دوستدار اصلاح کار شما هستیم و به شما نظر لطف و رحمت داریم از توجه و التفات به شما [به دلیل کارهای ناپسندتان] احتراز می کردیم.
بنابراین امام زمان گرچه غایب است ولی ابر رحمتی است که پیوسته می بارد و کویر تفتیده‌ی مردم را حیات و نشاط می بخشد و محروم کسی است که از این کانون مهر، مهربانی ها را نچشد و محبت ها را حس نکند.
اللهم هَب لَنَا رَأفَتَهُ وَ رَحمَتَهُ وَ دُعَاءَهُ وَ خَیرَه. (7)
جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مهربانی امام زمان صلی الله علیه و آله و سلم
در بحث فوائد امام غایب درباره‌ی آثار وجودی آن حضرت بحث کردیم و توضیح دادیم که بقای عالم و تداوم زندگی همه‌ی خلق وابسته‌ی به وجود آن بزرگوار است (8) و در این مجال سخن درباره‌ی جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از محبت بی کران امام غایب است که در گونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف، تجّلی و نمود یافته است تا بر همگان روشن شود که امام خوبی و مهربانی، در عین غیبت و پنهانیِ، شعاع مهرش در همه جا گسترده و به تناسب ظرف ها و ظرفیّت ها همه را فرا گرفته است و لطف و عنایتش همچون چشمه‌ای خروشان، جریانی پیوسته و مداوم است.
1. غم خواری
از مهم ترین و برترین صفات مومن، هم گرایی و همدردی با برادران دینی است. مومنان در جامعه اسلامی چونان پیکر واحدی هستند که درد و غم هر یک سبب رنج دیگران و آسایش و شادی هر کدام باعث سرور دیگران خواهد بود، زیرا آنها به تصریح قرآن برادرند. در روایات متعدّد ائمه معصومین علیهم السّلام احساس هم دردی و غم خواری خود را نسبت به شیعیان بیان کرده اند که این حسّ زیبا سبب آرامش و تسلّای دلِ دوستان ایشان است و قوت قلبی است که آنها را در فراز و نشیب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زندگی دلگرمی داده و صبوری و مقاومت آنها را تقویت می کند.
امام رضا علیه السّلام می فرماید:
مَا مِن أحَدٍ مِن شِیعَتِنَا یَمرَضُ إِلَّا مَرِضنَا لِمَرضِةٍ وَ لَا اغتَمَّ إَلَّا اغتَمَمنَا لِغَمِّمهِ وَ لَا یَفرَحُ إِلَّا فَرِحنَا لِفَرَحِه؛ (9)
هیچ یک از شیعیان، مریض نمی‌شود مگر اینکه ما نیز در بیماری او بیمار می شویم و اندوهگین نمی‌شود مگر اینکه ما نیز در غم ایشان محزون می شویم و شادمان نمی‌گردد مگر اینکه ما نیز به خاطر شادی او شادمانیم...
یکی از شیعیان امام صادق علیه السّلام گوید:
بر آن حضرت وارد شدم و عرض کردم: از «عمرو بن اسحاق» حدیثی به من رسیده است. فرمود: آن را عرضه کن. گفتم: وی بر امیرالمومنین علی علیه السّلام داخل شد، پس از آن حضرت آثار زردی بر صورتی دید و فرمود: این زردی چیست؟
پس بیماری خود را توضیح داد. آن حضرت به او فرمود: ما خوشحال می شویم به خوشحالی شما و اندوهگین می شویم به اندوه شما و بیمار می شویم به بیماری شما... امام صادق علیه السّلام فرمود: عمرو راست گفته است. (10)
بنابراین امام به دلیل شدت رأفت و محبتی که نسبت به پیروانش دارد، بیشترین اتصال و ارتباط را با شیعیان خود دارد و به دلیل همین محبت و دوستی فزاینده است که در غم و رنج آنها شریک است مانند مادری که به دلیل شدت دوستی و ارتباط با فرزندش به هنگام بیماری او، بیمار می شود؛ چنان که با بهبودی و شادی او نشاط پیدا می کند زیرا که فرزند، همچون جان شیرین برایش عزیز و دوست داشتنی است.
امام صادق علیه السّلام فرمود:
وَ اللَّهِ إِنَّی أرحَمُ بِکُم مِن أنفُسِکُم؛ (11)
به خدا سوگند من نسبت به شما از خود شما مهربانترم.
نتیجه اینکه جنسِ محبّت امام با سایر محبت ها متفاوت است. محبتی است خالص و بی منّت و بی نهایت و محبتی است که نه به زبان که در دل و اعماق جانِ او نهفته است و به همین دلیل با همه‌ی وجود و با جسم و جان با شیعیانش پیوند دارد.
یکی از نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های روشن این محبّت الهی در وجود شریف امام زمان اینگونه در بیان حضرت توصیف شده است:
إِنَّهُ أٌنهی إِلیَّ ارتِیَابُ جَمَاعَةِ مِنکُم فِی الدَّینِ وَ مَا دَخَلَهُم مِنَ الشَّکِّ وَ الحَیرَة فِی وُلَاةِ أٌمرَهِم فَغَمَّنَا ذَلِکُ لِّا لَنَا وَ سَأونَا فِیکُم لَا فَینَا لِأَنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَلَا فَاقَةَ بِنَا إِلَی غَیرِه؛ (12)
به من رسیده است که گروهی از شما در دین به تردید افتاده و در دل آنها نسبت به اولیای امرشان شک و حیرت راه پیدا کرده است و این امر مایه‌ی اندوه ما شد، البته به خاطر خود شما نه برای خودمان و باعث ناراحتی ما نسبت به شما و نه درباره‌ی خودمان گردید، زیرا که خداوند با ماست و با بودن او نیازی به دیگری نداریم.
2. دعا کردن
یکی از اسباب خیر و نیکی مؤمنان نسبت به یکدیگر دُعا کردن است که گره گشای بسیاری از مشکلات و برون رفت از بن بست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های فراوان است. و نیز بدون تردید دُعا از بهترین وسائل قرب الهی و رسیدن به خواسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دنیوی و اخروی است و البته هرچه دعا کننده از ایمان و اخلاص بیشتر برخوردار باشد دعای او به اجابت نزدیک تر خواهد بود. تصور کنید که یک عالم ربّانی و مردی سر تا پا خدائی به شما بگوید که شب گذشته در راز و نیازم حالت خوشی دست داد و شما را به ویژه دُعا کردم، چه حالتی در شما پیدا می شود و چه نشاطی پیدا می کنید و چقدر این احسان او را بزرگ می شمارید.
راستی اگر شیعه‌ی منتظری بداند و بفهمد که نه یک بار، بلکه همیشه مشمول دُعای خیر امام زمان خویش است چه احساسی پیدا می کند؟! در روایت است یکی از یاران امام رضا علیه السّلام به آن حضرت عرض کرد:
برای من و خانواده ام دعا کنید. امام فرمود: آیا چنین نمی‌کنم؟!.... (13)
یعنی شیعیان هر امامی مشمول دعاهای امام زمان خویشند و این به دلیل نهایت لطف و محبتی است که امام امت نسبت به پیروان خود دارد و نیز به دلیل قدردانی امام از احساس و نیکی شیعیان نسبت به امام امت یعنی در پاسخ دعاهایی که شیعیان برای فرج و سلامتی امام می کنند، امام نیز پیوسته برای حوائج دنیوی و اخروی ایشان دعا می کند و البته دُعای او کلید هر خیر و خوبی است.
و این نکته نیز گفتنی است که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم به صورت گروهی شیعیان را دعا می کند و هم به صورت فردی و به طور خاصّ.
سید بن طاووس می گوید:
در سامرا بودم، شبی هنگام سحر شنیدم که مولایم مهدی علیه السّلام این گونه دعا می خواند:
إِلَهّی بِحَقِّ مَن نَاجَاکَ وَ بِحَقِّ مَن دَعَاکَ فِی البَرِّ وَ البَحرِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحُمَّدِ وَ تَفَصَّل عَلَی فُقَرَاءِ المُومِنِینَ وَ المُومِنَاتِ بِالغِنی [بِالغَنَاءِ] وَ الثَّروَةِ وَ عَلَی مَرضَی المُومِنِین وَ المُومِنَاتُ بالشِّفَاءِ وَ الصِّحَّةِ وَ عَلَی أحیَاءِ المُومِنِینَ وَ المُومِنَاتِ بِاللُّطفِ وَ الکَرَمِ [الکَرَامِةِ] وَ عَلَی أموَاتِ المُومِنِینِ وَ المُومِنَاتِ بِالمَغفِرَةِ وَ الرَّحمَةِ وَ عَلَی غُرَبَاءِ المُومِنِینَ وَ المُومِنَاتِ بِالرَّدِّ إِلَی أوطَانِهِم سَالِمِینَ غانِمِین بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أجمَعِینَ؛ (14)
خدایا به حق آنکه با او مناجات کرد و به حق آنکه در خشکی و دریا تو را خواند، بر فقرای مومنین به غنا و ثروت و بر بیمارانشان به شفا و سلامتی و بر زندگانشان به لطف و کرم و بر امواتشان به بخشش و رحمت و بر مسافران و غریبانشان به بازگشت به وطن هایشان همراه با سلامتی، تفضّل فرما.
و در روایات آمده که امامان علیهم السّلام و در این زمان وجود مقدس امام عصر علیه السّلام اعمال شیعیان را می بینند و از آنها آگاهی دارند و به تناسب کارها و کارنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ایشان هر یک از آنها را دعا می کنند. (15)
شیخ طوسی رحم الله و دیگران روایت کرده اند که علی بن بابویه رحمة الله - از محدثان و علمای بزرگ شیعه - عریضه‌ای به خدمت حضرت صاحب الامر علیه السّلام نوشت و به حسین بن روح نوبختی - نائب خاص امام زمان - داد و از آن حضرت خواست که دعا کنند تا خداوندی فرزندی به او عطا فرماید. پس از آن از سوی امام علیه السّلام توقیعی به این مضمون رسید: برای تو دعا کردیم و خداوند تو را به زودی دو فرزند نیکو کرامت فرماید. (16)
پس برای علی بن بابویه دو فرزند متولد شد؛ یکی «محمد» که معروف به شیخ صدوق است و کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیار دارد که از جمله‌ی آنها کتاب شریف «من لا یحضره الفقیه» است و فرزند دیگرش، «حسین» بود که از نسل او عالمان و محدثان بسیاری به وجود آمدند.
شیخ صدوق رحمة الله مکّرر با افتخار می گفت: «أُنَا وُلِدتُ بِدَعوَةِ صَاحِبِ الأٌمر»؛ (17) یعنی من به دعای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف متولّد شده ام.
3. نام بردن
نام هر کسی، شخصی ترین، عاطفی ترین و مورد علاقه ترین نشانه اوست و تجربه کرده ایم که وقتی ما را به نام می خوانند احساس زیبایی داریم به ویژه اگر بر زبان شخص ارجمندی جاری شود و البته اگر آن بزرگ، محبوب و محبوب ترین باشد، این احساس خوشایند بسیار بیشتر و والاتر است. و اگر به زبان خطاب باشد لذّتی از آن برتر نخواهد بود!
خداوند در قرآن از ابراهیم پیامبر یاد می کند؛
(إِنَّ إِبرَاهیمَ لَحَلِیمٌ أوَّهٌ مُنِیبٌ) (18)
و در خطابی شورانگیز او را مخاطب می کند:
(وَ نَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ‌) (19)
و یکی از جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های محبت امام زمان آن است که دوستان خود را به نام یاد می کند و یا آنها را مخاطب قرار می دهد.
محدث نوی از مرحوم ملازین العابدین سلماسی نقل کرده است که گفت [در مجلسی خصوصی همراه با مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی] در محضر علامه سید مهدی بحرالعلوم رحمة الله بودم که محقق از بحرالعلوم چنین درخواست کرد: چیزی به ما تصدیق نمایید؛ از آن نعمت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های غیرمتناهیه که به دست آورید!
سید بحرالعلوم بدون تأمل فرمود: من شب گذشته یا دو شب قبل [و تردید از راوی است] در مسجد کوفه رفته بودم برای ادای نافله‌ی شب... و چون از مسجد بیرون آمدم در دلم شوقی افتاد برای رفتن به مسجد سهله...؛ داخل مسجد شدم دیدم که خالی است از زوّار جز شخصی جلیل که مشغول مناجات با قاضی الحاجات است به کلماتی که قلب را منقلب و چشم را گریان می کند، حالتم متغیر و اشکم جاری شد... پس ایستادم و گوش فرا دادم و از آنها لذت می بردم تا آنکه از مناجات فارغ شد، پس ملتفت شد به من و به زبان فارسی فرمود: «مهدی بیا»! چند گامی پیش رفتم و ایستادم. امر فرمود که پیش روم. اندکی رفتم و توقف نمودم. باز امر فرمود به پیش رفتن و فرمود: «ادب در امتثال است». پیش رفتم تا به آنجا که دست آن جناب به من و دست من به آن جناب می رسید و تکلم فرمود به کلمه ای!... (20)
4. سلام دادن
سلام، تحیت و برکت و رحمت و سلامتی است. سلام نشانه محبت و صفا و اخلاص و یکرنگی است. رمز عاشق و معشوق و مرید و مراد است و مهم تر اینکه سلام خدا و محبت خدا بر هر کس، مهر تأییدی است بر کارنامه‌ی او.
به راستی وقتی خدای عالم که خود «سلام» است به بنده‌ای سلام کند چه لذّتی دارد؟! قرآن می فرماید: «سلامٌ علی ابراهیم» (21)
در روایتی آمده است: آن گاه که فرشتگان الهی، نزد ابراهیم علیه السّلام آمدند و بشارت تولد فرزند برای او آوردند و بر او سلام کردند، لذتی که ابراهیم علیه السّلام از سلام این فرشتگان بُرد، با تمام دنیا برابری نداشت. (22)
امام مهدی علیه السّلام نیز دوستانش را اینگونه مورد لطف قرار می دهد.
آقای ری شهری می گوید: شنیده بودم که آیت الله بهاء الدینی به زیارت امام عصر علیه السّلام نائل شده اند به همراه آیت الله مشکینی رحمه الله به عیادت ایشان رفتیم تا این موضوع را هم از ایشان نپرسیم. پس از سلام و احوالپرسی پیش از اینکه درباره‌ی تشرف ایشان سوالی بکنیم، فرمودند:
چند شب قبل آقا امام زمان علیه السّلام از همین در - اشاره کرد به سمت چپ اتاقی که نشسته بودیم - آمدند و سلام پُرمحتوایی کردند؛ سلامی که با این محتوا تاکنون نشنیده بودم و از آن در - اشاره به در دیگر اتاقِ - رفتند و من دیگر چیزی نفهمیدم.
سپس مرحوم آیت الله بهاء الدینی فرمودند: من 60 سال است در انتظار این معنی بودم. (23)
5. هدیه دادن
هدیه، نشانه محبت و یاد و توجه است و هرچه هدیه دهنده بزرگتر باشد ارزش هدیه بالاتر و احساسِ گیرنده‌ی هدیه زیباتر خواهد بود. در زندگی معصومین علیهم السّلام موارد فراوانی است که به دوستان خود هدایائی داده اند و در این میان هدایای امام زمان علیه السّلام که در عصر غیبت به شیعیان می رسد رنگ و بوی دیگری دارد.
مرحوم ملا محمد تقی مجلسی می گوید:
در اوایل بلوغ در پی کسب رضایت الهی بودم و همیشه ناآرام بودم تا آنکه بین خواب و بیداری حضرت صاحب الزمان علیه السّلام را دیدم که در مسجد جامع اصفهان تشریف دارند. به آن حضرت سلام کردم و دست مبارکشان را بوسیدم و مشکلاتی که داشتم از ایشان پرسیدم... آنگاه عرض کردم: مولای من برای من امکان ندارد که همیشه به حضورتان مشرف شوم تقاضا دارم کتابی که همیشه به آن عمل کنم عطا بفرمایید. فرمود: کتابی به تو عطا کردم و آن را به مولا محمد تاج داده ام. برو و آن را از او بگیر.... (24)
مرحوم مجلسی در ادامه می گوید آن کتاب صحیفه کاملا سجادیّه بود.
6. حکمت ها
بدون شک، شیعیان امام پیوسته به هدایت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آن حضرت نیازمندند، زیرا او جانشین بر حق پیامبر صلی الله علیه و آله و هادی بزرگِ امّت و صراط مستقیم خداست. او همانند پدران بزرگوارش هدایتگر راه سعادت و نجات دهنده از انحراف ها و گمراهی هاست، زیرا که به یقین مصداقِ عترتِ پیامبر است که طبق فرموده‌ی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تمسّک به ایشان در کنار تمسک به قرآن تنها راه نجات از ضلالت و گمراهی است. (25)
اما باید توجه داشت که هدایتِ امام نسبت به امت در شرائط مختلف، یکسان نیست و در زمانِ غیبت امام این هدایت ممکن است به گونه‌ای غیرمستقیم و با واسطه انجام گیرد.
آن بزرگوار گرچه غایب است، ولی در عصر غیبت صغری به وسیله‌ی نائبان خاص خود، حکمت هایی زندگی ساز را به دوستان خود ابلاغ فرموده است. (26)
امام مهدی علیه السّلام درباره‌ی فرج و گشایش امر امت فرموده اند:
وَأکثُروُا الدُّعاءَ بِتَعجِیلِ الفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم؛ (27)
بای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج شما در همان است.
و البته در کنار دُعا توجه داده اند که آنچه می تواند ظهور آن حضرت را نزدیک کند جهاد عملی و خودسازی رفتاری است:
و اگر شیعیان ما - که خداوند توفیق طاعتشان دهد - در راه انجام پیمانی که بر دوش آنهاست همدل می شدند، میمنت دیدار ما از ایشان به تأخیر نمی‌افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیبشان می شد... و ما را از ایشان دور نمی‌سازد مگر کردارهای آنان... که خوشایند ما نیست و از ایشان روا نمی‌داریم.. (28)
و برای جلوگیری از آسیب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های احتمالی که به وسیله شیّادان و یا جاهلان ممکن است دامن گیر دوستانِ حضرت شود هشدار می دهند که فرج ایشان به اراده خداست و قابل پیش بینی نیست:
أمَّا ظُهُورُ الفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَی اللَّهِ وَ کَذَبَ الوَقَّاتون؛ (29)
اما ظهور فرج پس قطعاً به خدا و اراده او وابسته است و آنها برای ظهور، وقتی را معین می کنند، دروغگویند.
و نیز درباره وظائف شیعیان در رابطه‌ی با یکدیگر رهنمود می دهند که در پی نیازِ هم باشند و در روزگار سختِ غیبت و هجرانِ پدر مهربان، برادرانه در اندیشه‌ی همدیگر باشند و نسبت به پیامدهای بی تفاوتی هشدار دادند:
وَ مَن بَخِلَ مَنهُم بِمَا أَعَارَهُ اللَّهُ مِن نِعمَتِهِ عَلَی مَن أَمَرَهُ بِصِلَتِهِ فَإِنَّهُ یَکُونُ خَاسِراً بِذلَکِ لِأٌولَاهُ وَ آخِرِتِه؛ (30)
و آن کس که در دادن نعمت هایی که خداوند به او کرامت فرموده به کسانی که فرمان رسیدگی به آنها را داده بخل ورزد، در دنیا و آخرت زیان کار خواهد بود.
و درباره‌ی نماز به عنوان بهترین عاملِ شکست شیطان تأکید می کنند:
فَمَا أٌرغِمَ أٌنفُ الشَّیطانِ بِشَیءِ أفضَلَ مِنَ الصَّلاةِ فَصَلِّهَا وَ أرغِم أنفَ الشَّیطان؛ (31)
هیچ چیز مانند نماز، بینی شیطان را به خاک نمی‌مالد، پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال.
و درباره‌ی حقوق مالی خداوند و امامان هشدار می دهند:
مَن أکَلَ مِن أموَالِنَا شَییاٍ فَإِنَّمَا یَأکُلُ فِی بَطنِهِ نَارا و سَیَصلَی سَعِیرا؛ (32)
هر کس [به ناحق] چیزی از اموال ما را تصاحب کند، به راستی درون خویش را از آتش انباشته است و به زودی در آتش سوزان [جهنم] افکنده می شود.
یعنی شیعه حقیقی امام و منتظرِ راستین او به واجباتِ الهی اعم از بدنی و مالی، اهتمام دارد و عقیده را با عمل و محبت و دوستیِ امام را با رفتار مهدی پسند و در کنار هم جمع می کند.
به راستی که در خانه اگر کس است یک حرف بس است! آنها که به دنبالِ امام و رهنمود سعادت آفرین اویند بسم الله!
7. تعیین نائب
امام زمان علیه السّلام در غیبت صغری برای سرپرستی و اداره امور شیعیان نائبانی را معین کردند که وسیله ی ارتباطی امت و امام بودند و نیازهای دینی و دنیوی مردم را پاسخ گویند؛ و در عصر غیبت کبری نیز این جریان را به گونه‌ای دیگر برای شیعیان، مدیریت می کنند و وظیفه‌ی آنها را به روشنی بیان می فرمایند:
وَ أمَّا الحَوَادِثُ الوَاقِعَةُ فَارجِعَوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُم حُجَّتِی عَلَیکُم و أنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیهِم؛ (33)
و اما در مورد رخدادهای جدید، به روایان حدیث، [= فقهای شیعه] رجوع کنید که ایشان حجت من بر شما و من حجت خدا بر شما هستم.
تاریخ غیبت گواه روشنی است که جریانِ نیابت و سرپرستی علمای شیعه، جریانی سالم و صالح بوده است که همواره شیعیان را در مسیر امامت، حفظ کرده است و ضمن پاسخ گویی به نیازهای دینی و فکری فرهنگی شیعیان، در برابر هجوم دشمنان به عقائد و افکار و مرز و بوم تشیع، همچون سدّ محکم و استواری قرار داشته است. نهضتِ بزرگ تنباکو به رهبری فقیه بزرگوار شیعه مرحوم میرزای شیرازی و در زمان حاضر انقلاب عظیم اسلامی به رهبری مرجعِ عالی شیعه حضرت امام خمینی رحمه الله بهترین گواه این حقیقت است.
8. فریاد رسی
یکی از القاب ویژه‌ی امام مهدی علیه السّلام، «غوث» به معنی فریادرس است:
السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا العَلَمُ المَنصُوبُ.. وَ الغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الوَاسِعَة. (34)
سلام بر تو‌ ای پرچم افراشته... و فریادرس و رحمت بیکران.
آری، او پناه بی پناهان و امیدِ ناامیدان و فریادرس بیچارگان و درماندگان است؛ چنان که در خبرالبوالوفای شیرازی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در عالم خواب به او فرمود:
چون درمانده و گرفتار شدی، پس به حضرت حجت استغاثه کن که او تو را در می یابد و حجت برای کسی که از او استغاثه کند پناه و فریادرس است. (35)
آن عزیز غایب از نظر به «مُفرّج الکرب» (36) و «مُزیل الهّم» (37) و «کاشف البلوی» (38) و «کهف» (39) و «عضد» (40) معرفی شده است؛ یعنی که او گشاینده رنج ها و زداینده غم ‎ها و برطرف کننده بلاها و پناه و پشتیبان [هر پناهنده و کمک خواه] است.
چه بسیارند بیمارانی که به عنایت او برای همیشه از رنج بیماری ها رها شده اند و راه گم کردگانی که به هدایت او به مقصد و مقصودشان رسیده اند و درماندگانی که به مدد او از بن بست ها نجات یافته اند، ولی هیچ گاه او را نشناخته اند و یا پس از جدائی، او را شناخته اند.
محدث نوری از عبد صالح سید احمد رشتی موسوی (تاجری از اهالی رشت) چنین نقل کرده است:
در سال 1280 ق به قصد حجّ خانه خدا از رشت به تبریز آمدم، ولی چون قافله‌ای نبود متحیّر ماندم تا اینکه سه نفر از تجّار تبریز با من همراه شدند و به اتفاق حرکت کردیم. در یکی از منازل حاجی جبّار جلودار نزد ما آمد و گفت: این منزل که در پیش داریم ترسناک است، قدری زود بار بردارید که به همراه قافله باشید. (چون در سایر منازل، غالبا از عقب قافله به فاصله می رفتیم) پس، تقریبا دو ساعت و نیم یا سه ساعت مانده به صبح به اتفاق حرکت کردیم.
حدود نیم فرسخ از منزل خود دور شده بودیم که هوا تاریک شد و برف باریدن گرفت به گونه‌ای که رفقا هر کدام سر خود را پوشاندند و تند راندند و من هر چه تلاش کردم نتوانستم با آنها بروم و تنها ماندم. پس از اسب پیاده شدم و کنار راه نشستم و خیلی ناراخت و نگران بودم.
با خود فکر کردم که در همین جا بمانم تا صبح شود و سپس به منزل سابق برگردم و با همراهی چند نفر نگهبان حرکت کرده خود را به قافله برسانم. در آن حال در برابر خود باغی دیدم و باغبانی که بیلی در دست دات و بر درختان می زد که برف آنها بریزد. جلو آمد و فرمود: تو کیستی؟ گفتم: رفقایم رفتند و من ماندم! راه را نمی‌دانم، گم کرده ام! به زبان فارسی گفت: نافله بخوان تا راه را پیدا کنی. مشغول نافله شدم. پس از اتمام دوباره آمد و فرمود: نرفتی؟! گفتم: و الله راه را نمی‌دانم! فرمود جامعه بخوان!.. من جامعه را حفظ نداشتم و تاکنون حفظ ندارم [ولی] از جا برخاستم و جامعه را تا آخر از حفظ خواندم باز آمد و فرمود: نرفتی؟ هستی؟!
بی اختیار گریه ام گرفت، گفتم: هستم؛ راه را نمی‌دانم!
فرمود: عاشورا بخوان! و عاشورا را نیز حفظ نداشتم و تاکنون ندارم. پس برخاستم و مشغول زیارت عاشورا شدم و از حفظ با تمام لعن و سلام و دعای علقمه خواندم.
دیدم باز آمد و فرمود: نرفتی؟ هستی؟!
گفتم: نه! هستم تا صبح.
فرمد: من، الان تو را به قافله می رسانم. رفت و بر الاغی سوار شد و آمد و فرمود:
به ردیف من سوار شو! سوار شدم و عنان اسب خود را کشیدم ولی حرکت نکرد.
فرمود: جلو اسب را به من بده! دادم؛ عنان اسب را به دست راست گرفت و به راه افتاد و اسب [این بار] در نهایتِ تمکین، متابعت کرد. پس دست خود را بر زانوی من گذاشت و فرمود شما چرا نافله نمی‌خوانید؟! نافله، نافله، نافله! سه مرتبه فرمود:
و باز فرمود: شما چرا عاشورا نمی‌خوانید؟! عاشورا، عاشورا، عاشورا! سه مرتبه.
و بعد فرمود: شما چرا جامعه نمی‌خوانید؟! جامعه، جامعه، جامعه!
.... ناگهان فرمود: آنها رفقای شمایند که در لب نهر آبی فرود آمده اند و مشغول وضو به جهت نماز صبح بودند.
پس من از الاغ پایین آمدم که سوار اسب خود شوم، و نتوانستم. پس آن جناب پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و مرا سوار کرد و سر اسب را به سمت رفقا برگردانید.
من در آن حال به خیال افتادم که این شخص که بود که به زبان فارسی حرف می زند و حال آنکه زبانی جز ترکی و مذهبی غالباً جز عیسوی در آن حدود نبود! و چگونه به این سرعت مرا به رفقای خود رسانید؟!
پس در عقب خود نظر کردم هیچ کس را ندیدم و از او آثاری نیافتم، پس به رفقای خود ملحق شدم. (41)
و در عصر ما نیز کم نبوده اند پاکانی که به آن یار مهربان توسّل جسته و پاسخ گرفته اند.
9. حضور در مراسم حجّ
حج، اجتماعی بزرگ و همایش مذهبی مسلمین است و آن گونه که نائب خاصِ امام، جناب محمد بن عثمان عمری نقل کرده است امام مهدی علیه السّلام هر سال در مراسم حج حضور می یابد و این حضور گرچه به صورت ناشناس است، ولی آثار و برکات فراوانی برای مسلمین و به ویژه حج گزاران دارد که از جمله‌ی آنها تقویت حسّ معنوی و روحانی در زائرانِ خانه‌ی خدا و دست یابیِ بیشتر آنها به مقاصد حجّ است و البته کم نبوده اند کسانی که مانند علی بن مهزیار اهوازی در جریان این سفر به شرف دیدار آن عزیز و هم نشینی و انس با آن بزرگوار نائل گردیده اند و یا در سایه‌ی حضور او، با آرامش و اطمینان اعمال و مناسک را بجای آورده اند و از این رهگذر بهره معنوی بسیاری برده اند.
مرحوم آیت الله العظمی اراکی رحمه الله درباه‌ی تشرّفِ دخترشان به خانه‌ی خدا چنین نقل می کنند:
دخترم به احکام شرعی و دستورات دینی کاملا آشنا و نسبت به اعمال شرعی پایبند است.
من از دوران کودکی او تاکنون، مواظب حالش بودم، تا اینکه چندی پیش می خواست عازم مکه شود ولی شوهرش نمی‌توانست همراه او برود و پسرش هم راضی نشد همراهی اش کند.
سرانجام بنابراین شد که همراه آیت الله آقای حاج آقا موسی زنجانی و خانواده‌ی ایشان مشرّف شود.
موقع خداحافظی، از تنهایی اظهار نگرانی می کرد و می گفت: با این وضوع چگونه اعمال حج را به جا آورم؟
به او گفتم که ذکر «یا حفیظُ یا علیم» را زیاد بگوید. ایشان خداحافظی کرد و به حج رفت.
روزی که از سفر حج بازگشت خاطره‌ای برای من نقل کرد و گفت:
هنگام طواف خانه‌ی خدا معطل ماندم، دیدم با ازدحام جمعیت نمی‌توانم طواف کنم، لذا در کناری به انتظار ایستادم. ناگهان صدایی شنیدم که می گفت:
ایشان امام زمان است، متصل به امام زمان شده، پشت سر او طواف کن!
دیدم آقایی در میان جمعیت و پیشاپیش آنان در حرکت است و مردمی دور او حلقه زده اند؛ به طوری که هیچ کس نمی‌توانست وارد آن حلقه شود. من وارد شدم و دستم را عبایش گرفتم و مکرّر می گفتم: قربان شما بروم و هفت بار دور خانه‌ی خدا را بدون هیچ ناراحتی طواف کردم.»
آیت الله اراکی رحمه الله در پایان فرمودند: من به صدق و راستی این دختر قطع و یقین دارم و او این داستان را برای کسی حتی آقای حاج آقا موسی زنجانی هم نگفته بود. (42)
10. تعلیم
بدون شک دوران غیبت، دوران فراقِ جانکاه محبوب عالم و دوره دلتنگی ها و حسرت هاست و هر عاشقی در این حال به دنبال خلوتی است که راز دل با دلدار بگوید و از فراق و دوری او بسراید و ناله کند و البته در این مجال عبارات و کلمات گاهی نارسا و شاید ناروا باشد، از جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های روشن محبت امام زمان علیه السّلام این است که دعاها و زیارات متعددی را به برخی از دوستان خود تعلیم داده است (43) که بهترین سرمایه برای انس و ارتباط با آن عزیز سفر کرده است و البتّه عالی ترین مضامین برای مناجات با خدا و قرب به اوست.
به علاوه امام علیه السّلام در مواردی پرسش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های علمی برخی از عالمان را پاسخ داده (44) و یا بدون پرسش، آنها را به نکته‌ای ناب رهنمون شده اند.
ابن قولویه به سند خود از ابی عبدالله بن صالح روایت کرده که آن حضرت را در مسجدالحرام در برابر «حجر الاسود» دیده است؛ زمانی که مردم برای بوسیدن آن کشمکش می کردند و آن حضرت می فرمایند: به این کار مأمور نشده اند. (45)
و جالب اینکه این مطلب در روایات امامان علیهم السّلام به صراحت بیان گردیده است.
از امام رضا علیه السّلام درباره حجرالاسود پرسیدند که آیا اگر مردم بسیار بودند برای لمس کردن آن باید با آنان ستیزه کرد؟
حضرت فرمود: هرگاه چنین [ازدحام جمعیت] بود پس با دستت به آن اشاره کن. (46)
منابع بیشتر برای مطالعه و پژوهش
1. میر مهر، پورسید آقایی.
2. مهر بی کران، محمد حسن شاه آبادی.
3. مهر محبوب، سید حسین حسینی
4. عنایات حضرت مهدی علیه السّلام به علما و طلاب، محمد رضا باقی اصفهانی.
پی‌نوشت‌ها:
1. کافی، ج1، ص 528.
2. بحارالانوار، ج53، ص11.
3. همان، ج25، ص 116.
4. همان، ج51، ص 115.
5. و تجلّی این قهر الهی، در زمان ظهور آن مظهر عدالت است؛ یعنی آن زمان که حقوق مظلومان از ظالمان در طول تاریخی گرفته خواهد شد. بنابراین مقصود از مهر و محبّت امام نه آن است که امام، قهر و خشونت ندارد، بلکه او با دشمنان خدا و بشریّت با شدّت و قهر برخورد خواهد کرد.
6. بحارالانوار، ج53، ص 178.
7. یعنی خدایا مهربانی و رحمت و دعا و نیکی امام را به ما کرامت فرما. (مفاتیح الجنان، دعای ندبه)
8. رجوع شود به نگین آفرینش، ج1، درسِ هشتم.
9. بحارالانوار، ج65، ص 167.
10. بصائر الدرجات، ص 260.
11. بحارالانوار، ج47، ص 78.
12. غیبت طوسی، ص 285.
13. کافی، ج1، ص 219.
14. مهج الدعوات، ص 523.
15. بحارالانوار، ج23، ص 333.
16. غیبت طوسی، ص 320.
17. بحارالانوار، ج51، ص 306.
18. سوره هود: 76 (به راستی که ابراهیم علیه السّلام بردبار و صاحب آه و ناله و اهل توبه بود).
19. سوره صافات: 104 (و او را صدا زدیم که ‌ای ابراهیم).
20. بحارالانوار، ج53، ص 235.
21. سوره صافات: 109.
22. تفسیر نمونه، ج27، ص 186.
23. برکات سرزمین وحی، ص 88.
24. منتهی الآمال، ج2، ص 835، حکایت 15.
25. اشاره به حدیث مشهور و متواتر ثقلین است.
26. مراد همان توقیعات امام است که در کتاب هایی مانند «کمال الدین و تمام النعمة» اثر مرحوم شیخ صدوق جمع گردیده است و بخش هایی از آن در درس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف کتاب بیان شده است.
27. بحارالانوار، ج52، ص 92.
28. احتجاج، ج2، ص 468.
29. کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 468.
30. بحارالانوار، ج 53، ص 176.
31. کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 520.
32. همان، ص 51.
33. بحارالانوار، ج 53، ص 180.
34. مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت آل یاسین
35. نجم الثاقب، ص 787 و 730؛ منتهی الآمال، ج2، ص 333.
36. زیارت صاحب الامر، مفاتیح الجنان.
37. همان.
38. همان.
39. زیارت منقول از سید بن طاووس: بحارالانوار، ج 102، ص 84.
40. همان.
41. نجم الثاقب، ص 601، حکایت 70.
42. برکات سرزمین وحی، ص 91-89.
43. در درس ادعیه در همین کتاب به تفصیل به این دُعاها پرداخته ایم.
44. تشرف مرحوم مقدس اردبیلی در مسجد کوفه و سوال ایشان از امام رحمه الله مشهور است.
45. بحارالانوار، ج 52، ص 60.
46. کافی، ج 4، ص 405.
منبع مقاله :
راتلج، یان، (1385)، اعتیاد به نفت: تلاش بی‌پایان آمریكا برای امنیت انرژی، ترجمه: عبدالرضا غفرانی، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ دوم

موارد مرتبط

  • ولادت آخرین منجی بشریت در روایات

    (بسم الله الرحمن الرحیم)
    حضرت حجت بن حسن عسکری(عج) نیمه شعبان سال 255 هجری در سامرا دیده به جهان گشودند، نام ایشان مهدی و کنیه‌اش ابوالقاسم است، ایشان از فرزندان حضرت زهرا(س) و از اولاد امام حسین(ع) و فرزند بلافصل امام حسن عسکری(ع) است، مادرش کنیزی به نام نرجس، صیقل و سوسن است،

    با توجه به اینکه شعیه معتقد به ولادت آخرین ذخیره الهی در سال 255 هجری است، اما با این وجود برخی مذاهب و افراد از جمله احمد کاتب در تحقق ولادت امام زمان(عج) و اسناد تاریخی آن شبهه کرده‌اند و گفته‌اند با توجه به اینکه روایات مهمل و ضعیفی که در این نقل ها وجود دارند، اساساً تولد حضرت مهدی(عج) یک پنداری بیش نیست؟


    برای پاسخ به این شبهه نظر مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم را جویا شدیم که در ادامه می‌آید:
    این گونه شبهات با وجود واهی بودن آن نیازی به پاسخ دادن ندارد، اما علما و دانشمندان بزرگ شیعه و محققان اندیشمند ما با کرامت و بردباری در دفاع از حریم مقدس امامت و در راستای روشنگری اذهان عامه مسلمانان به تفصیل پاسخ داده و کتاب‌های متعددی در این زمینه نگاشته‌اند، از جمله کتاب «الامامة و المهدی فی تطوّر الفکر السیاسی الشیعی من الشوری الی ولایة الفقیه» که به پاسخ و رد تفصیلی و کلمه به کلمه شبهات احمد کاتب توسط محقق ارجمند آقای سیدثامر هاشم العمیدی نوشته شده است و نیز در کتاب «در انتظار ققنوس» ترجمه فارسی، «المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامی» از همین نویسنده، به طور مستدل و لو اجمالی به این گونه شبهات پاسخ داده شده است که می‌توان برای رسیدن به پاسخ جامع و تفصیلی به کتاب‌های یاد شده مراجعه کرد.
    اثبات ولادت هر فردی نخست با اقرار و اعلام پدر وی و شهادت دادن قابله‌ای صورت می‌پذیرد که در به دنیا آمدن نوزاد، مددکار مادر بوده است، هر چند هیچ کس غیر از این دو او را مشاهده نکرده باشد، چه رسد به اینکه صدها تن دیگر نیز وی را دیده باشند و تاریخ‌نگاران به ولادت او اعتراف کرده و متخصصین علم الانساب به نسب شریفش تصریح کرده باشند و خود وی به اموری مبادرت ورزیده باشد که نزدیکانش به آن‌ها وقوف یافته‌اند و تعلیمات، سفارش‌ها، راهنمایی‌ها، نصیحت‌ها، نامه‌ها، توقیعات، دعاها، سخنان مشهور و اخبار منقولی از ایشان صادر شده باشد و وکیلان وی از صلحا و اوتاد، معروف و سفیران او معلوم و معین باشند و در هر عصر و در میان هر نسلی میلیون‌ها نفر پیرو داشته باشد و به شهادت مسلم تاریخ، حکام وقت برای دستگیری و بازداشت او تمام تلاش و سعی خود را به کار گرفته‌اند، آیا مغرضان آگاه و یا نویسندگان بی‌اطلاع از حقایق و مسلمات تاریخی، برای اثبات ولادت امام مهدی(عج) به دلایلی بیش از این نیازمندند؟
    تو سروری و فرزند و برادر سرور، تو امامی و فرزند و برادر امام، تو حجتی و پدر حجت، تو پدر نه حجتی که نهمین آنان قائم‌شان خواهد بود
    در اینجا نویسندگانی همچون احمد کاتب و افرادی مانند او به این پرسش مهم باید پاسخ دهند که ده‌ها و بلکه صدها روایتی که از رسول خدا(ص) و امامان معصوم شیعه در کتب روایی شیعه و سنی وارد شده که مهدی(عج) دوازدهمین خلیفه و امام و نهمین فرزند امام حسین(ع) و او فرزند امام حسن عسکری(ع) است، اگر حضرت مهدی متولد نشده و تولد او یک افسانه است، پس دوازدهمین امام که نهمین فرزند امام حسین(ع) و فرزند امام حسن عسکری(ع) است، کجا است؟ آیا نبی مکرم اسلام(ص) که به تصریح قرآن «ما ینطق عن الهوی» در خبر دادنش، نستجیرباالله صادق نبوده است؟! گمان نمی‌رود که احمد کاتب و امثال او چنین جسارتی کرده و گناه نابخشودنی چنین نسبتی را به دوش کشند.
    لازم است پیش از آنکه به بیان روایات، شواهد و قرائن مسلم تاریخی ولادت امام عصر(ع) بپردازیم، به نمونه‌هایی از روایاتی بپردازیم که به روشنی دلالت دارند بر اینکه امام مهدی(عج) دوازدهمین امام و نهمین فرزند امام حسین است:
    1. از سلمان فارسی و ابوسعید خدری و ابوایوب انصاری و ابن عباس و علی هلالی با الفاظ متفاوت از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: «ای فاطمه به ما اهل بیت(ع) شش خصلت داده شده که به هیچ یک از اولین داده نشده و هیچ یک از آخرین هم آن را دریافت نخواهد کرد، مگر ما خاندان.... و مهدی این امت که عیسی پشت سر او نماز خواهد خواند، از ماست»، سپس بر شانه حسین(ع) زدند و فرمودند: «مهدی امت از نسل این خواهد بود» و نیز قندوزی از مناقب خوارزمی از سلمان فارسی نقل می‌کند: بر رسول خدا(ص) وارد شدم، در حالی که حسین بن علی(ع) بر ران پیامبر اکرم(ص) نشسته بود و پیامبر چشمان و دهان وی را می‌بوسید و می‌فرمود: «تو سروری و فرزند و برادر سرور، تو امامی و فرزند و برادر امام، تو حجتی و پدر حجت، تو پدر نه حجتی که نهمین آنان قائم‌شان خواهد بود».
    مجموعاً بیش از 240 حدیث که دلالت صریح دارد بر اینکه مهدی(عج) دوازدهمین امام و نهمین فرزند امام حسین(ع) است، در کتب متعدد روایی نقل شده که قسمت عمده آن صحیح و معتبر است.
    2. از امام باقر(ع) نقل شده که فرمود: از ما (اهل بیت) 12 (امام و) محدث خواهد بود که هفتمین فرزندم قائم آنان است...»، بالغ بر 103 حدیث دلالت بر این معنا دارد.
    چهارمین فرزندم، فرزند سرور کنیزان که خداوند به واسطه او زمین را از جور و ظلم پاک خواهد کرد و اوست کسی که مردم در ولادت او شک خواهند کرد
    3. از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: ششمین فرزندم که دوازدهمین امام از ائمه دوازده‌گانه که اولشان علی بن ابیطالب و آخر آن‌ها قائم بالحق و بقیة‌الله و صاحب الزمان است، غائب خواهد شد، او از دنیا نخواهد رفت تا اینکه ظهور کند و زمین را آکنده از قسط و عدل کند، همان گونه که پر از جور و ستم شده است، بیش از 80 روایت دلالت بر این مطلب دارد.
    4. از امام کاظم(ع) نقل شده که در پاسخ یونس بن عبدالرحمن که از آن حضرت پرسید: آیا شما قائم بالحق هستید؟ فرمود: من قائم بالحق هستم و لکن آن قائمی که (منظور شما است یعنی مهدی که) زمین را از وجود دشمنان خدا پاک می‌گرداند و آن را پر از عدل و داد می‌کند، همان گونه که از ستم و جور پر شده است، او پنجمین فرزند من است که غیبت طولانی خواهد داشت... که در این غیبت طولانی گروه‌ها و اقوامی گرفتار ارتداد شده و عده‌ای نیز ثابت قدم می‌مانند... ، بیش از 95 روایت در این باره وارد شده است.
    5. از امام رضا(ع) نقل شده که در پاسخ به این سؤال که قائم (مهدی) از شما اهل بیت کیست؟ فرمود: چهارمین فرزندم، فرزند سرور کنیزان که خداوند به واسطه او زمین را از جور و ظلم پاک خواهد کرد و اوست کسی که مردم در ولادت او شک خواهند کرد... ، بیش از 90 روایت تصریح به این معنا دارد.
    6. از امام جواد(ع) نقل شده که فرمود: (قائم) سومین فرزند من است و نیز از آن حضرت(ع) نقل شده که فرمود: امام بعد از من فرزندم علی است که امر او امر من است و قول او قول من و طاعت او طاعت من است، راوی می‌گوید سپس امام ساکت ماند، از او پرسیدم: ای فرزند رسول خدا، امام بعد از فرزندت علی کیست؟ فرمود: فرزندش حسن، راوی می‌گوید: از او پرسیدم امام بعد از حسن کیست؟ امام جواد(ع) گریه شدید کرد و سپس فرمود: به درستی که امام بعد از حسن، فرزندش قائم به حق و منتظر است، راوی می‌گوید به امام(ع) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! چرا او را قائم می‌نامند؟ فرمود: به خاطر اینکه قیام می‌کند بعد از فراموش شدن یادش و مرتد شدن بیشتر کسانی که قائل به امامت او بودند، راوی می‌پرسد: چرا او را منتظر می‌گویند؟ فرمود: چون او دارای غیبت طولانی خواهد بود که مخلصین انتظار ظهورش را می‌کشند و اهل تردید و شک منکر وجود او می‌شوند و معاندین و انکارکنندگان (حق) اعتقاد به او و غیبت او را به مسخره می‌گیرند، حدوداً 70 حدیث بر این معنا دلالت دارد.
    7. از امام علی بن محمد الهادی(ع) نقل شده که فرمود: امام بعد از من فرزندم حسن و بعد از حسن فرزندش قائم است، همان کسی که زمین را پر از عدل و داد می‌کند، چنان که از ظلم و ستم پر شده است، بیش از 80 روایت به الفاظ و مضامین مختلف بر این مطلب دلالت تفصیلی و یا اجمالی دارد.
    8. بیش از 140 روایت دلالت دارد که امام مهدی(عج) فرزند بلافصل امام حسن عسکری(ع) است و دوازدهمین امام شیعیان که فقط به یک روایت بسنده کرده و مطالعه بقیه روایات را بر عهده حق‌جویان تلاشگر واگذار می‌کنیم:
    قندوزی حنفی از امام رضا(ع) نقل می‌کند که فرمود: امام پس از من فرزندم محمد و بعد از محمد فرزندش علی و بعد از علی فرزندش حسن و بعد از حسن فرزندش حجت قائم است.
    این روایاتی است که در آن‌ها رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) پیش از ولادت امام زمان(عج) از آن به تفصیل خبر داده‌اند و امام عصر مهدی موعود را با اصل و نسب معرفی کرده‌اند و اینک یک نگاه گذرا به دلایل و شواهد روشن تحقق این امر موعود یعنی ولادت آن حضرت می اندازیم و بحث از این امر مهم را در ضمن نکاتی خلاصه و کوتاه پی می‌گیریم:
    الف) تصریح امام عسکری(ع) به ولادت فرزندش مهدی(ع): در روایت صحیحه از محمد بن یحیی العطار از احمد بن اسحاق از ابوهاشم جعفری چنین نقل شده است: به ابومحمد(امام حسن عسکری) عرض کردم: شخصیت شما مرا از سؤال کردن باز می‌دارد، آیا اجازه می‌فرمایید که از شما سؤالی کنم؟ فرمود: بپرس، عرض کردم: آقای من! آیا شما فرزندی دارید؟ فرمود: آری، عرض کردم: اگر برای شما حادثه رخ داد در کجا سراغ او روم؟ فرمود: مدینه.
    در روایت صحیحه دیگری از علی بن محمد از محمد بن علی بن بلال این گونه نقل شده است: از طرف ابومحمد(امام عسکری(ع)) دو سال قبل از شهادت آن حضرت به من پیغامی رسید که از جانشین بعد از خود مرا مطلع ساخت و بار دیگر سه روز پیش از شهادت پیغام دیگری به من رسید که در آن مرا از جانشین خویش آگاه ساخت.
    ب)شهادت دادن قابله به ولادت امام مهدی(عج): قابله بزرگوار و شریف آن حضرت، علویه حکیمه خاتون خواهر امام هادی(ع) و عمه امام عسکری(ع) بود که در هنگام ولادت به جناب نرجس خاتون مادر ارجمند امام مهدی(عج) رسیدگی کرد، شکی نیست که در ولادت امام عصر(عج) نکات غیر عادی وجود دارد و برای حکیمه خاتون که یک بانوی معتقد و مخلص بود، نیز موجب ایجاد سؤال شده، اما در خود همین روایات که از حکیمه خاتون نقل شده پاسخ داده شده و کاملاً روشنگری شده است، چنانچه امام عسکری(ع) در پاسخ به این سؤال او که گفت من آثار بارداری را در نرجس خاتون نمی‌بینم، فرمود: مثل او مثل مادر موسی(ع) است که آثار بارداری در او ظاهر نگشت و کسی تا وقت ولادتش از آن آگاه نشد (با اینکه باردار بود)، زیرا فرعون در جستجوی موسی، شکم زنان باردار را می‌شکافت و این نیز نظیر موسی(ع) است.
    در جامعه مسلمانان، کسی به جز زنان قابله بر جریان ولادت‌ها اطلاع نمی‌یابند و هر کس این مطلب را انکار کند، در مورد جریان ولادت خودش چه خواهد گفت؟
    بی‌تردید حکام عباسی با توجه به اطلاع قبلی که از طریق روایات داشتند، در پی نابودی امام بودند نگاه داشتن امام عسکری(ع) در پادگان نظامی سامرا دلیل قاطع این ادعا است، به هر حال حکیمه خاتون به ولادت آن حضرت تصریح کرده است. البته عده‌ای از زنان و خدمه امام عسکری مانند: ماریه و نسیم خادمه و نیز کنیز ابوعلی خیزرانی که او را به امام عسکری(ع) هدیه کرد، آن چنان که راوی ثقه محمد بن علی بن یحیی بدان اشاره کرده است، به حکیمه خاتون در کار قابلگی کمک کردند.
    بدیهی است که در جامعه مسلمانان، کسی به جز زنان قابله بر جریان ولادت‌ها اطلاع نمی‌یابند و هر کس این مطلب را انکار کند، در مورد جریان ولادت خودش چه خواهد گفت؟! امام حسن عسکری(ع) بر طبق سنت شریف نبوی برای فرزند خود عقیقه کرد و به دستور امام(ع) میان بنی‌هاشم تقسیم کردند.
    ج)یاران و اصحاب ائمه(ع) که به دیدار امام مهدی(عج) شهادت داده‌اند:
    عد‌ه‌ای از اصحاب امام عسکری(ع) و پدر بزرگوارش امام هادی(ع) در زمان حیات امام عسکری، به زیارت امام مهدی(عج) نائل شده و به اذن ایشان بدین مطلب شهادت داده‌اند، همچنان که گروه دیگری به ملاقات با امام پس از حیات امام عسکری(ع) نیز شهادت داده‌اند که در دوران غیبت صغری (یعنی سال‌های 260 هجری تا 329 هجری) اتفاق افتاده است، از آنجا که تعداد این شاهدان زیاد است از ذکر نام و تفصیل آن خودداری می‌کنیم.
    د)شهادت خدمه، کنیزان و غلامان به رؤیت امام مهدی(عج): افرادی که در خانه امام عسکری(ع) مشغول خدمت بودند به همراه برخی کنیزان از جمله کسانی بودند که امام مهدی(عج) را ملاقات کردند، مانند خدمتکار منزل طریف خادم و خادمه ابراهیم بن عبده نیشابوری که همراه آقای خود، به زیارت چهره مبارک امام نائل گشت و ابوالادیان خادم و ابوغانم که می‌گوید: خداوند به ابومحمد عسکری(ع) پسری عطا فرمود که نامش را محمد گذارد و سه روز پس از ولادتش طفل را به اصحاب و یاران خود نشان داد و فرمود: این ولی امر شما پس از من است، او خلیفه من بر شما است، او همان کسی است که گردن‌ها در انتظار او کشیده خواهد شد و هنگامی که که زمین از ظلم و ستم پرگردد، او قیام کرده و آن را از عدل و داد پرخواهد کرد.
    هـ)اعتراف تبارشناسان به ولادت امام مهدی(عج): از جمله مسائلی که بدیهی به شمار می‌رود، ضرورت مراجعه به متخصصان و خبرگان فن در هر حرفه است و در مورد بحث ولادت امام مهدی(عج) نیز قاعدتاً علمای انساب بهتر از دیگران حق اظهارنظر دارند، نسابه شهیر ابونصر سهل بن عبدالله داود بن سلیمان بخاری؛ وی که از بزرگان قرن چهارم هجری بوده در سال 341 هجری در قید حیات به سر می‌برده و از مشهورترین علمای انساب معاصر با غیبت صغری امام مهدی(عج) است، وی در این زمینه می‌گوید: علی بن محمد التقی دارای فرزندی به نام حسن بن علی عسکری شد، از ام ولدی نوبیة به نام ریحانه که این فرزند ولادتش به سال 231 هجری واقع گشت و وفاتش در سال 260 هجری در 29 سالگی در سامرا اتفاق افتاد و علی بن محمد تقی دارای فرزندی به نام جعفر شد که شیعه او را جعفر کذاب می‌خوانند، به جهت آنکه خود را وارث برادرش حسن بن علی عسکری می‌دانست و فرزند برادرش(یعنی حجت قائم) را وارث او نمی‌شمرد، باری ابهام و اشکالی در نسب وی وجود ندارد، سید عمری نسابه معروف قرن پنجم هجری وی چنین می‌نویسد: ابومحمد(امام عسکری) وفات یافت و پسرش از نرجس نزد اصحاب خاص و معتمدین اطرافیانش معلوم و مشخص بود... .
    فخررازی شافعی(م606 هجری) می‌گوید: امام حسن عسکری(ع) دارای دو پسر و دو دختر بود، یکی از آن دو پسرش صاحب الزمان(عج) و دیگری موسی نام داشت که در زمان حیات پدر از دنیا رفت و اما دو دختر ایشان، یکی فاطمه است که در زمان حیات پدر مرد و دیگری ام موسی که او نیز وفات یافت و نیز نسابه‌های معروف دیگر مانند: مروزی ازورقافی و سید نسابة جمال‌الدین احمد بن علی حسینی معروف به ابن عنبه و نسابه زیدی سیدابوالحسن یمانی صنعانی و محمدامین سوئدی و دیگران که بر اساس تخصصشان تصریح به این امر کرده‌اند.
    راستی کدام قضیه تاریخی دلایل، شواهد و قرائن قطعی بیش از آنچه درباره ولادت امام زمان(عج) وجود دارند، دارد؟ اگر ولادت حضرت مهدی(عج) با وجود همه این دلایل و شواهد قابل اثبات نباشد، معنایش این است که هیچ قضیه در تاریخ قابل اثبات نباشد، حال که بر اساس آنچه در نوشتار فقط اشاره به آن شد، از دلایل، شواهد، قرائن و اعترافات اگر افراد مانند احمد کاتب و امثال او همچنان بر انکار خود اصرار ورزند، باید به یکی از امور ذیل ملتزم شوند:
    1. اینکه با صحیح دانستن همه این روایات، شواهد و اعترافات اهل فن و یا حداقل برخی آن‌ها، آن‌ها را طرد کرده و با مسلمات تاریخی به مبارزه برخیزند و به ویژه در بخش روایات در حقیقت کلام پیامبر خدا را رد کنند، بدیهی است که آنان و هر آدم عاقلی ملتزم به این امر نمی‌شوند.
    2. اینکه همه این روایات و دلایل تاریخی را صحیح ندانسته و رد‌ کنند و رد کردن روایات زیاد و متواتری که خبرگان اهل حدیث آن‌ها را صحیح دانسته و مورد توجه قرار داده‌اند و نیز انکار این همه اسناد، دلایل و شواهد تاریخی، بدون برهان و دلیل منطقی نوعی عناد و لجاج با حقیقت است نه یک شبهه علمی و تاریخی.
    3. اینکه امام حسن عسکری(ع) زنده و غایب است تا زمانی که خداوند مقدر کرده است فرزندی از او در آینده به نام مهدی موعود متولد شود، بدیهی است آنان به این امر نمی‌توانند ملتزم بشوند، زیرا اولاً به شهادت قطعی تاریخ امام حسن عسکری(ع) در سال 260 هجری از دنیا رفته‌اند و ثانیاً اگر اینان بپذیرند که امام حسن عسکری(ع) زنده‌اند، چگونه زنده بودن حضرت مهدی(عج) را استبعاد و انکار می‌کنند با اینکه «حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد».
    4. اینکه امام حسن عسکری(ع) از دنیا رفته، ولی هر وقت خداوند مقدر کند، زنده شده و سپس دارای فرزندی به نام مهدی می شود، این امر هر چند ذاتاً ممکن است و از قدرت مطلقه خداوند دور نیست، ولکن اولاً این همان رجعت است که احمد کاتب و امثال او منکر آن هستند؟ و ثانیاً لازمه آن عدم وجود امام در زمان طولانی است که مخالفت با روایت متواتری که شیعه و سنی نقل کرده که «من مات و لم یعرف امام زمانه ...» است.
    پس راهی جز اینکه بگوییم امام مهدی(عج) متولد شده و بر اساس مصالح و حکمت الهی در غیبت به سر می‌برد، وجود ندارد. بر اساس آنچه گفته شد روشن شد که اساساً اثبات تولد امام مهدی(عج) وابسته به حدیث مورد نظر آقای کاتب نیست تا با نفی آن تولد امام مهدی(عج) نیز نفی شود گر چه این حدیث نیز قابل دفاع است که در جای خود باید به آن پرداخت.

  • نتیجه‌ سوءاستفاده کردن از کرامت خدا چیست؟

    (بسم الله الرحمن الرحیم)
    جلسه شرح دعای ابوحمزه ثمالی توسط آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی‌(عج) در مهدیه القائم المنتظر(عج) حکیمیه آغاز شده است که مشروح پانزدهمین روز آن در پی می‌آید:
    «أَدْعُوکَ یَا رَبِّ رَاهِباً رَاغِباً رَاجِیاً خَائِفاً إِذَا رَأَیْتُ مَوْلَایَ ذُنُوبِی فَزِعْت وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ فَإِنْ عَفَوْتَ‏فَخَیْرُ رَاحِمٍ وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظَالِمٍ »

    *آیا عذاب شدن بندگان، با کرامت خدا تناقض ندارد؟!
    بیان کردیم: پروردگار عالم که کریم است، کرامتش متعلّق به کسی است که در مرحله‌ی أولی، بیش از همه، متوجّه کرامت حضرت حقّ است.
    معانی کرامت در لغت را هم بیان کردیم و گفتیم که بالاترین معنی آن، بزرگواری است که خدا چنان بزرگوار است که نه تنها گناهانمان را به روی ما نمی‌آورد، بلکه به روی خودش هم نمی‌آورد. این، عجیب است!
    کریم، آن کسی است که اگر خطایی از کسی دید، هر چقدر هم تکرار شد، به روی طرف نمی‌آورد. چون می‌خواهد او به بزرگواری حضرت حقّ برسد.
    شاید یک سؤال ایجاد شود که اگر این‌گونه است، پس چرا عذاب است؟ همان‌طور که در آیات الهی و رویان شریفه داریم: عذاب، عکس‌العمل عمل ماست. هر عملی، عکس‌العملی دارد. عالم، عالم اثر و مؤثّر است. اثر عمل زشت ما، خودش باعث عذاب می‌شود.
    لذا این فرازی هم که فرمودند: وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظَالِمٍ، یعنی اگر عذاب هم کنی، از روی ظلم نیست و این، اثر عمل خود من است. به هر حال، عالم، عالم اثر و مؤثّر است.
    *آیا عدم قابلیت رشد فرزند از انعقاد نطفه حرام با عدالت خدا سازگار است؟
    در مثال مناقشه نیست، اگر کسی، جه زن و چه مرد، در باب انعقاد نطفه، رعایت کردند، اعمالی را انجام دادند و صده گرفتند و دعاهایی خواندند و اذکاری را گفتند و روزی یک جزء قرآن خواندند و لقمه و مطالب را رعایت کردند، حالا انعقاد نطفه صورت می‌گیرد؛ خوب معلوم است این نطفه، نطفه طاهری در می‌آید. حتّی داریم که در چه شب‌هایی بهتر است که انعقاد نطفه صورت گیرد، چه وقت‌هایی بهترین وقت است و ... . چون عالم، حساب و کتاب دارد. کدام ساعات، ساعات خوبی برای انعقاد نطفه است و .... همه‌ این مطالب را رعایت می‌کنند، لطف خدا هم شامل حالشان می‌شود.
    امّا نعوذبالله کسی در مجلس گناه، شرب خمر کرد و در حال مستی، با نامحرم خود همبستر شد و انعقاد نطفه شد، معلوم است که بر نطفه اثر می‌گذارد.
    عقل سلیم هم می‌گوید که این دو فرزند باید با هم فرق کنند. اصلاً عدالت خدا هم همین است. شاید یک کسی بگوید: آن طفل چه گناهی دارد، او که خودش نمی‌خواست. می‌گوییم: چنین کسی که انعقاد نطفه حرام به وجود آمده، در این دنیا رشد نمی‌کند، امّا اگر به سمت گناه نرود - که معمولاً زمینه به سمت گناه رفتن برای او زیاد است - و در همان حدّ بماند، پروردگار عالم یکی از اسمائش، جبّار است و برای او در عالم آخرت جبران می‌کند. چون این دنیا، عالم اثر و مؤثّر است و پروردگار عالم اختیارش را هم دست من و شما داده است. امّا در آن دنیا برای او جبران می‌کند و وضعیّت را برایش تغییر می‌دهد.
    حدّ اعلای او در این دنیا این است که با گناه مقابله کند، امّا دیگر نمی‌تواند پیشرفت کند و به یک عارف بالله برسد. امّا همین حدّی که مبارزه می‌کند تا گناه نکند، برای او مانند عارف بالله است. چون نطفه‌ی او خراب بوده، امّا آن که صده گرفته و اعمال انجام داده و حتّی شبش را هم می‌دانسته چه شبی است، یک شب‌هایی، شب‌های علم است، مطالب ساعات داریم، وقت اهمیّت دارد و ...، آن فرزندی که این‌گونه متولّد شده، عارف بالله شده و مطالبی داشته است. امّا اینجا این فرزندی که از نطفه حرام به وجود آمده، با نفسش مبارزه کرد و نگذاشت که مبتلا شود، پروردگار عالم که جبّار است، در آن‌جا جبران می‌کند، امّا در این‌جا عدالت اقتضا می‌کند که او بالا نرود. این یک قاعده است. پس ظلم نیست و عین عدالت است.
    وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظَالِمٍ، اگر تو عذاب هم بکنی، از روی ظلم نیست. عذاب، گرفتاری ما به اعمال خودمان است. یک نمونه‌اش همان است که در بالا بیان کردیم که مثلاً در باب انعقاد نطفه این‌گونه است و ما خودمان باعث شدیم و عذابی نبوده است. ما خودمان ظلم کردیم، ذوالجلال و الاکرام، ظلم نکرده است. آن طرف هم نمی‌تواند بیان کند: نطفه‌ای که آن‌گونه انعقاد پیدا کرده، بیاید و به خدا اعتراض کند: من چه گناهی کردم، این به ظاهر پدر و این نامادر، باعث شدند. پروردگار عالم می‌گوید: چون در این دنیا این‌ها به طریق گناه، انعقاد نطفه کردند، فرزند آن‌ها نمی‌تواند مانند یک عارف بالله رشد کند. رشد این نطفه تا آن‌جاست که فقط از گناه کردن، جلوگیری کند. تا می‌تواند گناه نکند، رشدش همین است. مابقی‌اش چه می‌شود؟ پروردگار عالم جبّار است و فردای قیامت برایش جبران می‌کند.
    *در زمان امام زمان(عج) معیارهای برتری و فضیلت عوض می‌شود
    مثلاً راجع به فقر هم چنین مطلبی داریم که اگر صبر کرد و شکوه نکرد، خدا برایش جبران می‌کند. البته خود این فقر هم به واسطه اعمال انسان‌هاست، همان‌طور که در قرآن کریم و مجید الهی داریم: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاس»، فساد در این دنیا به دست خود مردم است. اگر اختلاس‌های آن‌چنانی در جامعه نباشد، فقر آن‌چنانی هم در جامعه نیست. همان‌طور که بارها بیان کردیم: در زمان وجود مقدّس آقا جانمان، حضرت حجّت(عج)، دارد که زکات‌دهنده زیاد است و زکات‌گیرنده نیست و یا خیلی کم است. چون دنبال جمع مال نیست. فخر انسانی به این نیست که چقدر مال و ثروت دارد و فلانی را به خاطر این که داراست، تحویل بگیریم. الّذی جمع مالا وعدّده در آن زمان فضیلت نیست. هر کس متخلّق‌تر و متّقی‌تر است، با فضیلت‌تر است. «إنّ اکرمکم عنداللّه أتقاکم». یعنی کسی که آن‌قدر در پله‌های تقوا بالا برود که أتقی شود. عندالحجّه هم همین‌طور است و آرام آرام عندالنّاس هم همین می‌شود. مردم، در زمان امام زمان(روحی له الفداء)، کسی را بافضیلت می‌دانند که تقوایش بیشتر است، نه ثروتش و یا این که نه آن کسی که فلان مقام را دارد و ... .
    خیلی جالب است، حتّی اگر می‌گویند: شیخنا الاعظم، همه‌کاره امام زمان(روحی له الفداء) است، نه از این باب که چون وزیر اعظم ایشان است، به مقام ایشان غبطه بخورند. می‌گویند: ببینید چقدر در مقام تقوا رشد کرده است که این‌قدر به حضرت حجّت(روحی له الفداء) نزدیک شده است. نه این که چون وزیر است، به پست و مقام او غبطه بخورند. بلکه غبطه می‌خورند که او چقدر در مقام تقوا رشد کرده است که تا این حد، به حضرت نزدیک شده است. پس معیارها در آن زمان عوض می‌شود.
    *اگر بر فقر، شکوه نشود؛ در آن دنیا به بهترین وجه جبران می‌شود!
    پس فقر و ثروت، معیار برتری و ... نیست. امّا در روایت داریم: اگر کسی که در این دنیا دچار فقر است، بر این فقر - که خودمان باعث آن شدیم، «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاس» - صبر کرد، به بهترین وجه جبران می‌شود. تازه اگر در مواردی هم در دنیا شکوه کرده، در آن‌جا می‌فهمد که به واسطه همان شکایت‌ها، مقامش کم شده و می‌گوید: ای کاش در دنیا شکوه نمی‌کردم.
    *آرزوی مستجاب نشدن دعا!
    در مورد دعا هم داریم که وقتی انسان در این دنیا، دعایی کرد و به صورت ظاهر به اجابت نرسید (چون بیان کردیم که اجابت حقیقی در خود دعا نهفته شده است، همین که فرمود: ادعونی استجب لکم، یعنی این که اجازه می‌دهند ما دعا کنیم، در همان، اجابت است)، فردای قیامت چنان درجاتی به او می‌دهند که در روایت داریم که آن شخص می‌گوید: ای کاش هیچ‌کدام از دعاهایم در دنیا مستجاب نمی‌شد! این مطلب عین روایت است که ترجمه آن را بیان کردم.
    چون دنیا که به هر حال گذراست، شصت سال، هفتاد سال، هشتاد سال، نهایتاً صد سال طول می‌کشد. ماه مبارک رمضان که می‌گفتیم: روزهایش این‌قدر طولانی است، تمام شد و امشب، شب بیست و هفتم است. عمر هم همین است، وقتی انسان به اواخر عمرش می‌رسد، یک لحظه مرور می‌کند و می‌بیند که عجب! چه به سرعت گذشت. اصلاً باورش نمی‌شود مثلاً صد سال عمر کرده است. لذا کسانی هم که طول عمر داشتند و هزاران سال عمر کردند، می‌گویند: مانند این بود که از سایه درخت، آن طرف‌تر برویم و یا از زیر آفتاب به سمت سایه‌ی درخت بیاییم. عمر، این‌گونه می‌گذرد، «و الآخرة خیر و أبقی». آخرت هم بهتر است و هم همیشگی است.
    طرف وقتی می‌بینید مزد صبرش را که دعایش مستجاب نشده، این‌طور دادند، بیان می‌کند: ای کاش هیچ‌کدام از دعاهایم در دنیا مستجاب نمی‌شد! البته این، یک مقام معرفتی بالا می‌خواهد و من و شما این حوصله را نداریم.
    *عذاب شدن، نتیجه‌ سوءاستفاده کردن از کرامت خداست
    پس خدا جبّار است و جبران می‌کند. امّا علی ایّ حال اصل قضیّه اسن است که اگر عذابی صورت می‌گیرد، خدا ظلم نمی‌کند، بلکه من خودم کردم وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظَالِمٍ.
    پروردگار عالم برای همین کرامتش را قرار داد که اوّلاً انسان بفهمد که بزرگواری خدا این است که گناهانمان را نه به رخ ما و نه به رخ خودش نمی‌کشد، ثانیاً اگر هم عذاب می‌شویم، معلوم است که یک مواقعی ما از کرامت و بزرگواری خدا سوء استفاده می‌کنیم که این هم خیلی بد است.
    *تمام عالم در بستر رحمت خدا قرار گرفته است
    وقتی فرمود: فَإِنْ عَفَوْتَ‏فَخَیْرُ رَاحِمٍ، اگر تو عفو کنی، پس به تحقیق بهترین رحم کننده هستی. عفو تو به خاطر کرامت و بزرگواری توست.
    این نکته هم خیلی مهم است که چرا نفرمود: فَإِنْ عَفَوْتَ‏فَخَیْرُ جوادٍ، پس به تحقیق اگر تو عفو کنی، پس تحقیقاً بهترین جودکننده هستی؟ بارها بیان کردم و کدی را دادم که همیشه در ذهنتان باشد و آن، این است: همه‌ی عالم در بستر رحمت خدا قرار گرفته است. اللّهم إنّی أسئلک برحمتک الّتی وسعت کلّ شیء، فلذا بیان کردم: همه سور قرآن به جز سوره‌ی برائت با بسم اللّه الرّحمن الرّحیم آغاز می‌شود.
    بهترین لفظ برای این سوره هم برائت است و توبه غلط است. البته توبه هم می‌نویسند، ولی فرمودند: وقتی حضرت بیایند، می‌فرمایند که اصلاً توبه نگویید، همان سوره‌ی برائت است. چون اگر توبه باشد، رحمت خدا در آن است.
    لذا همه‌ سور با بسم اللّه الرّحمن الرّحیم شروع شده است. در یک جا که خیلی راجع به عظمت پروردگار عالم صحبت شده، نفرموده: بسم اللّه العلی العظیم، یا وقتی راجع به علم و حکمت خداوند خیلی صحبت شده، نفرموده: بسم اللّه العلیم الحکیم. در حالی که به صورت ظاهر یک نوآوری هم هست و بشر به دنبال چیزی است که جدید و قشنگ باشد. امّا پروردگار عالم، همه‌ی سور را با بسم اللّه الرّحمن الرّحیم آغاز می‌کند، جز سوره‌ی برائت که در آن‌جا اصلاً شروع نمی‌کند. حتّی در آنجا هم نمی‌فرماید که در آنجا هم به نام خدا شروع می‌کنیم، ولی می‌گوییم: بسم اللّه القاصم الجبّارین. بلکه می‌فرماید: کسی تا بسم الله گفت، بهترین مطلب این است که الرّحمن الرّحیم بگوید؛ چون خلقت خدا بر روی رحمت است و حتّی کرامتش هم رحمت است.
    لذا فرمود: فَإِنْ عَفَوْتَ‏فَخَیْرُ رَاحِمٍ (پس به تحقیق اگر تو بخواهی ببخشی، برای این است که تو بهترین رحم کننده‌ای). پس این که در این‌جا هم فخیر راحم می‌فرماید، برای این است که اصلاً همه‌ خلقت در بستر رحمت است. این بزرگواری و کرامتت هم که به روی ما نمی‌آوری، برای این است که تو به تحقیق بهترین رحم کننده هستی و کسی مانند تو رحم نمی‌کند. چه کسی در عالم مانند پروردگار عالم، رحم‌کننده است؟ هیچ کس!
    ما هم یک بار، دو بار، پنج بار، ده بار، صبر کنیم. امّا در مواقعی دیگر نمی‌توانیم گذشت کنیم. البته پیامبر را هم فرمودند: رحمة للعالمین هستند، لذا آن خصلت را پیامبر هم دارند. پیامبر، القاب زیادی دارند، امّا بهترین توصیف پیامبر هم همین پیامبر رحمت بودنشان است. امّا یک جاهایی می‌رسد که خود پیامبر ‌هم بفرمایند: بس کنید، دیگر چه خبر است. امّا پروردگار عالم بهترین رحم کننده است.
    در همین دعایی که هر شب می‌خوانیم، بیان می‌کنیم: خدایا! اگر تو ما را نیامرزی، دیگر کسی نمی‌تواند. اللهم ربّ شهر رمضان ... و اغفر لی تلک الذنوب العظام، فإنّه لا یغفرها غیرک. دیگر اصلاً غیر از تو کس دیگری نمی‌تواند بیامرزد. خدایا! ما گناهانی داریم که خیلی بزرگ است و ما را بیچاره کرده است، امّا هیچ کس جز تو نمی‌تواند آن‌ها را بیامرزد. چون پروردگار عالم رحمان است و همه‌ی خلقت در بستر رحمت اوست، در آخر دعا هم می‌گوییم: یا رحمان یا علّام.
    اتّفاقاً در روایت هم داریم که حتّی در باب غذا، چهار هزار ملک دور سفره‌ای که پهن شود می‌آیند و وقتی کسی بسم الله الرّحمن الرّحیم بگوید و دعا کند، آن‌ها هم آمین می‌گویند، تا شیطان برود. چون اگر بدون بسم الله الرحمن الرحیم غذا را شروع کنیم، شیطان بر غذای انسان شریک می‌شود.
    معلوم می‌شود خدای متعال دوست دارد اگر کسی می‌خواهد او را یاد کند، رحمتش را که همه چیز براساس آن است، به رخ خدا بکشد که خدایا! تو رحمت داری، اگر کرامت و بزرگواری هم داری و عفو می‌کنی، فقط و فقط به این خاطر است که تو بهترین رحم‌کننده هستی فَإِنْ عَفَوْتَ‏فَخَیْرُ رَاحِمٍ.
    إِذَا رَأَیْتُ مَوْلَایَ ذُنُوبِی فَزِعْت وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ، کرم تو را که می‌بینم، طمعم بیشتر می‌‌شود. دلیل طمع را هم بیان کردیم، گفتیم: وقتی انسان بزرگواری را می‌بیند و می‌فهمد خدا به روی ما که نمی‌آورد هیچ، به روی خودش هم نمی‌آورد که تو گناه کردی و طوری انسان را تحویل می‌گیرد کأنّ اصلاً من گناهی نکردم، تازه وقتی توبه هم می‌کنی و راستی راستی سراغ گناه نمی‌روی، یبدّل اللّه سیئاتهم حسنات می‌شود. این دیگر از آن مطالب عجیب و غریب است که نشان می‌دهد چقدر رحمت خدا زیاد است و بزرگوار است.
    اگر در مقابل ما کسی دو بار، سه بار، ده بار خطا کند، نمی‌توانیم تحمّل کنیم، بعد چند بار چشم‌پوشی دیگر می‌گوییم: بس کن، خجالت نمی‌کشی؟ من این همه گذشت می‌کنم، تو پررو شدی! به رویش می‌آوریم و می‌گوییم: فلان جا این کار را کردی، من گذشتم. آن موقع اصلاً ندید گرفتم. بعد این‌طور کردم، بعد این‌طور کردم و ... . یعنی همه را بیان می‌کنیم و می‌گوییم: تو چقدر پررویی، دست‌‌بردار نیستی، رها کن دیگر. تو همه جا خراب‌کاری می‌کنی و پشت سر من حرف می‌زنی و زیرآب من را می‌زنی، بعد وقتی من را می‌بینی خیلی هم خوب برخورد می‌کنی و فکر می‌کنی من نمی‌فهمم. یعنی همه چیز را می‌گوید. امّا پروردگار عالم این‌گونه نیست.
    *خدا حتی نمی‌خواست شمر، شمر شود
    لذا به همین خاطر است که طمع ما هم زیاد می‌شود. وقتی می‌بینم کرامت تو زیاد است، طمع من هم زیاد می‌شود. حالا چرا پروردگار عالم این کرامت را می‌کند که ما هم طمع کنیم؟
    پیامبر رحمت هم این‌گونه بود، شاید شما بگویید: چرا پیامبر اصلاً به روی منافقین نمی‌آورد؛ همان‌طور که می‌دانید پیامبر متوجّه شد که می‌خواستند ایشان را ترور کنند و حتّی جرقّه‌ای زد و ایشان دیدند که چه کسانی بودند. امّا چرا به رویشان نمی‌آورد؟
    چون پیامبر (ص) دلش می‌خواست این‌ها یک روزی برگردند و آدم شوند. حالا به طریق أولی خداوند هم این‌گونه است. لذا پیامبر (ص) دلش می‌خواهد حتّی منافق هم برگردد و درست شود. امّا حالا به خاطر اعمال خبیث خودش برنمی‌گردد و عذاب می‌شود، این دیگر از روی ظلم نیست، وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظَالِمٍ .
    پروردگار عالم هم اگر می‌بیند بزرگواری می‌کند که این هم در بستر رحمتش هست و عفو و گذشت می‌کند، طوری که اگر صد بار هم خطایی ببیند، باز هم می‌گوید: برگرد، گر کافر و گبر و بت‌پرستی بازآی، برای این است که اوّلاً خودش، خالق ماست. ما خالق یکدیگر نیستیم و برای همین است که نمی‌توانیم از هم بگذریم.
    مَثل آن هم مانند پدر و مادری است که بچّه‌ ناخلف داشته باشند. صورت ظاهر او را نفرین هم می‌کنند، امّا وقتی می‌رود، منتظر هستند که چه زمانی برمی‌گردد و آدم می‌شود. اگر نعوذبالله در گناه هم از دنیا برود، باز همان پدر و مادر سر قبر او می‌روند و گریه و ناله می‌کنند و می‌گویند: چرا این کار را کردی، ای کاش نمی‌کردی و ... . مدام خودشان را به این در و آن در می‌زنند و سراغ فلان عالم و عارف می‌روند که ببینند چه کار کنند تا فرزندشان آمرزیده شود، با این که در مجلس گناه از دنیا رفته و مثلاً شرب خمر بیش از حد داشته و کبدش خراب شده و از دنیا رفته است. می‌گویند: حالا چه کار کنیم که عذابش در آن دنیا کم باشد؟ با این که می‌دانند بچّه ناخلفی بود و خراب کرد و همه چیز را به هم زد. امّا باز هم دنبالش هستند.
    تازه این‌ها پدر و مادر هستند که ودیعه‌ الهی در صلب پدر آمد و درون رحم، لقاحی صورت گرفت و رشد کرد و ... و إلّا اصلش برای خداست. همه‌ی ما، اصلمان برای خداست و خدا ما را خلق کرده و در عالم ذر بودیم. در آن‌جا هم فرمود: أ لست بربّکم و ما هم گفتیم: بلی.
    پس پروردگار عالم دلش می‌سوزد و هدایت تمام بندگانش را می‌خواهد. من بارها بیان کردم که باور کنید پروردگار عالم نمی‌خواست شمر، شمر شود، یزید، یزد شود. یا حتّی نمی‌خواست بوش و ریگان و موشه‌دایان و مناخین بگین و اوباما و ... این‌گونه باشند. این‌ها خودشان این‌گونه کردند.
    خداوند قبل از هبوط فرمود: «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون‏»، آنجا هم باز پروردگار عالم تذکار داد که هر کس از هدایت من تبعیّت کند، خوف و حزنی نخواهد داشت. پس پروردگار عالم نمی‌خواست ما بد شویم. آیا او می‌خواهد تقسیم کند و بگوید: یک سری آدم‌های خوب و یک سری آدم‌های بد؟! این که اصلاً دور از عدالت پروردگار عالم است. بعد هم اگر خداوند بخواهد یک عدّه بد باشند، خوب خودش خواسته و اگر عذاب شوند، این هم یک علامت سؤال بزرگی است که تو خودت خواستی این‌ها بد باشند، حالا می‌خواهی این‌ها را عذاب هم کنی؟! خودت خواستی ابن ملجم، ابن ملجم باشد و بعد هم می‌خواهی او را عذاب کنی؟! این که اصلاً دور از شأن ذوالجلال و الاکرام است. یک انسان عادی هم این را می‌فهمد. آن‌وقت ذوالجلال و الاکرام که علیم و حکیم است چنین چیزی بخواهد؟! این‌گونه نیست و پروردگار عالم نمی‌خواهد. اشتباه از ماست، گرفتاری و بیچارگی از ماست.
    امّا خداوند متعال یک مطلب هم قرار داد و فرمود: عالم دنیا، عالم اختیار است. جبر نیست. هادی الهی می‌فرستم و آن‌ها هم بشیر و نذیر هستند. حالا این که خودتان به سراغ آن‌ها نرفتید، اشتباه از خودتان است.
    *رحم خدا در عذاب بندگانش!
    در اینجا هم همین‌طور است، پروردگار عالم عفو و کرامتش را دارد، دلیلش هم این است بهترین رحم کننده است، فَإِنْ عَفَوْ تَ‏فَخَیْرُ رَاحِمٍ. وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظَالِمٍ، چون عذاب هم از عمل خود ماست و إلّا خدا نعوذبالله ظلم نمی‌کند. خدا عادل است و تازه خیلی از گناهان ما را هم می‌آمرزد و از آن‌ها می‌گذرد.
    مطالبی هست که باورش برای ما سنگین است، امّا از اولیاء خدا شنیده‌ایم که حتّی در مورد حقّ النّاس هم پروردگار عالم در آن دنیا می‌فرماید: از اعمال خوب این کم کنید و به آن بدهید تا راضی شود. البته در روایت داریم که اگر کسی خیلی زیاد به بنده‌اش فشار بیاورد، خدا این‌قدر بنده‌اش را دوست دارد که می‌گوید: اگر تو راستی راستی از این نمی‌گذری، حالا من هم از تو نمی‌گذرم. تا دیگر دست بردارد؛ چون طمع انسان در آن‌جا زیاد می‌شود. می‌بیند خودش چیزی ندارد، مدام می‌خواهد از کسانی که کوچکترین حقّی از آن‌ها طلب دارد، عمل بگیرد. قضیّه شیشه‌ی شیر امانتی که یکی از اولیاء خدا را معطّل کرده بود، برایتان تعریف کردم. مگر یک شیشه شیر چقدر ارزش دارد؟! الآن در این‌جا می‌گوییم قابل شما را ندارد، امّا در آنجا می‌گوییم: خیر، من عمل می‌خواهم. می‌گویند: راضی شدی؟ می‌گوید: نه. در روایت داریم: پروردگار عالم می‌گوید دیگر بس است، اگر بخواهی زیادی جلو بروی و به بنده من رحم نکنی، من هم به تو رحم نمی‌کنم و از تو نمی‌گذرم. آن‌وقت در این‌جا توقّف می‌کند.
    آن مطلبی که گفتم، خیلی سنگین است، این است که اعاظم ما فرمودند: این پروردگار عالم در مقابل اکثر کسانی که ظلم کردند، شاید یک سوم عذاب حقیقی‌شان را به آن‌ها بدهد. یعنی باز در آن‌جا هم رحم می‌کند. منتها در این‌جا دیگر خودشان کردند فَغَیْرُ ظَالِمٍ، باید این فَغَیْرُ ظَالِمٍ در آن‌جا چشیده شود که خودت کردی. یک اصطلاح عامیانه داریم که خودم کردم که لعنت بر خودم باد!
    پروردگار عالم می‌فرماید: من در دنیا اختیار را به خودت دادم، حالا خودت با خودت این‌چنین کردی و مستحقّ عذاب شدی. لذا نفرمود: فسادبه واسطه جریان‌های دنیاست، بلکه فرمود: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاس»، هر آنچه فساد در دنیا (خشکی و دریا) ظاهر شود، به دست خود انسان‌هاست. ما هستیم که می‌زنیم و همه چیز را خراب می‌کنیم و إلّا همان‌طور که خدا داده بود، گلستان بود.
    کما اینکه حضرت حجّت بیایند، مجدّد گلستان و مدینه‌ی فاضله می‌شود. انسان‌ها هم حالشان، حال خوبی می‌شود. لذا حداقل عمر در آن زمان، صد سال است. چون حال انسان‌ها هم مجدّد حال خوبی می‌شود.
    وقتی خراب کردیم، خدا ما را عذاب می‌کند و إلّا او ظالم نیست، فَغَیْرُ ظَالِمٍ. بلکه برعکس، او راحم است، فَخَیْرُ رَاحِمٍ.
    *کرامت، از رحمت و عذاب، از اعمال خود بندگان!
    پس کرامت و بزرگواری خدا هم که عامل می‌شود که حتّی گناهان ما را به روی خودش هم نیاورد، به این واسطه است که راحم است. عفو او هم به همین دلیل است که بهترین رحم کننده است، فَخَیْرُ رَاحِمٍ. الهی العفو که می‌گوییم، چون او همه چیز را در بستر رحمت قرار داده، با رحمت خود با ما برخورد می‌کند.
    اگر عذابی هم هست، فَغَیْرُ ظَالِمٍ است. یعنی عذاب عکس العمل اعمال خودمان است و عالم، عالم اثر و مؤثّر است. اثر داشته که این‌طور شده است و إلّا پروردگار عالم ظالم نیست.
    خدایا! به حق این ماه مبارک رمضان، تو که به هیچ عنوان کوچکترین ظلمی نمی‌کنی، این رحمتت را بیشتر به ما بچشان.
    ما را از این ماه رحمت که فرمودند: «بالبرکة و الرحمة و المغفرة»، بهره‌مند بگردان. ماه مبارک رمضان را ماه رحمت فرمودند، چون باب آمدن به سمت عفو خدا در همین ماه است. بینی و بین الله اگر تأمّلی کنیم، ما چه زمانی غیر از ماه مبارک رمضان هر شب می‌توانیم دور هم جمع شویم و در دل شب الهی العفو بگوییم و ناله و فغان کنیم. این هم از لطف و رحمت خداست. این هم همان بزرگواری خداست که راه را باز کرد تا ما بیاییم.
    خدایا! این ماه مبارک را آخرین ماه رحمت، ماه مبارک، ماه مغفرت عمر ما قرار مده.

  • ریشه اختلاف‌نظر میان علمای شیعه و سنی در چیست؟

    (بسم الله الرحمن الرحیم)

    «فقه شیعه» تمام مسائل کلی تا جزئی مورد نیاز را بیان نموده و به عبارتی، غنی‌ترین فقه در مذاهب اسلامی است، فقه شیعه زنده است و صرفاً مربوط به تحقیقات علمای گذشته نیست و همگام با زمان پیش می رود و مسئله‌ای نیست که فقه شیعه برای آن پاسخی نداشته باشد. فقه شیعه، فقهی است ضد استکباری و طرفدار مظلومان و هرگز در طول تاریخ، فقهای شیعه در مسیر سلاطین و طاغوت‌ها نبوده‌اند، بلکه رهبر بزرگترین نهضت‌ها و حرکت‌ها بوده‌اند.

    «احکام» در لغت، جمع حکم و به معنای فرمان و دستور به کار می‌رود و در اصطلاح فقهی «احکام» کلیه دستورهای عملی و فروع دین اسلام در تمام ابعاد آن است و همه دستورهای عبادی و سیاسی و اقتصادی و خانوادگی و قضایی را شامل می‌شود.
    فراگیری احکام از نظر قرآن و سنت و از دیدگاه علما و مراجع دارای ضرورت و اهمیت خاصی است. گاهی اوقات در جامعه با افرادی مواجه می‌شویم که تکالیف دینی را بدون مراجعه به مرجع تقلید انجام می‌دهند و مبنا را بر این قرار داده‌اند که ما از قرآن و احادیث پیروی می‌کنیم؛ حتی شنیده شده برخی می‌گویند «من خودم مرجع تقلید هستم»!
    بر این اساس در سلسله مطالبی درباره چرایی و لزوم وجود مراجع تقلید، پویایی فقه شیعه،‌ میزان انعطاف و تطابق فقه با مسائل و مقتضیات روز، دلیل اختلاف نظر میان مراجع و علما در موارد گوناگون به گفت‌وگو با اساتید مختلف می‌پردازیم.
    سومین گفت‌وگوی ما با حجت‌الاسلام والمسلمین رضا محمدی استاد حوزه و دانشگاه و کارشناس پاسخگویی به مسائل شرعی است.


    حجت‌الاسلام محمدی در ابتدا به بیان تفاوت فقه شیعه و فقه اهل تسنن پرداخت و گفت: تفاوت عمده‌ای که میان عالمان شیعه و سنی وجود دارد این است که فقه اهل سنت پویا نیست و به 1200 سال پیش که آن چهار عالم بودند، برمی‌گردد و بعد از آنها هیچ عالمی نمی‌تواند از چارچوب این چهار شخصیت برجسته اهل تسنن خارج شود و فتوای جدیدی صادر کند.
    وی اظهار داشت: فقه شیعه در هیچ شخصیتی متوقف نشده است ما علما و فقهایی داشتیم که شأن و مقام‌شان از چهار شخصیت برجسته اهل تسنن هم بالاتر بوده است اما هرگز علمای بعدی، مقلّد آنها نیستند بلکه هر کدام از آنها به تنهایی صاحب فتوا هستند و نظر می‌‌دهند و همین مسئله باعث شده است که فقه شیعه دچار رکود و ایستایی و توقف نشود.
    دین اسلام به همه نیازهای معرفتی، نیازهای دنیا و آخرت، نیازهای فردی و اجتماعی، جسمی و روحی انسان پاسخ داده است و این‌گونه نیست که ما در فقه مسئله‌ای داشته باشیم که پاسخی از دین برای آن نیابیم
    این کارشناس مذهبی عنوان داشت: دین اسلام به همه نیازهای معرفتی، نیازهای دنیا و آخرت، نیازهای فردی و اجتماعی، جسمی و روحی انسان پاسخ داده است و این‌گونه نیست که ما در فقه مسئله‌ای داشته باشیم که پاسخی از دین برای آن نیابیم. این مسئله مستلزم آن است که فرد فقیه، هر روز به‌روز باشد یعنی اگر یک حادثه جدیدی رخ داد فقیه بتواند براساس مبانی‌ای که دارد فوراً فتوا و حکم آن مسئله را مشخص کند وگرنه اگر بگوید منبع نداریم یا آیه‌ای در این خصوص وجود ندارد فقه شیعه هم متوقف خواهد شد.
    محمدی ابراز داشت: فقه شیعه چند ویژگی دارد که باعث می‌شود این استمرار و به‌روز بودن وجود داشته باشد و آن اینکه فقه تشیع در هیچ مجتهدی متوقف نشده و هر مجتهدی می‌تواند رأساً برای خودش صاحب‌نظر باشد و نظر خود را بگوید. دوم اینکه برخلاف اهل سنت که فقط اجماع را به اعتبار اینکه امت هرگز برخلاف، اجماع نمی‌کنند اجماع را حجت می‌دانند اما ما شیعیان اجماع را به اعتبار شخص امام زمان (عج) حجت می‌دانیم و معتقدیم اگر فقها بخواهند اجماعاً منحرف شوند امام زمان (عج) از باب لطف، حتماً دخالت می‌کند و جلوی انحراف را می‌گیرد و حلقه این اجماع را از بین می‌برد به همین دلیل فقهای شیعه به راحتی و با جرأت تمام می‌توانند نظر دهند با پشتیبانی از اینکه حضرت ولی عصر (عج) بر آنها نظارت دارد.
    نکته‌ای که باعث پویایی فقه شیعه می‌شود این است که؛ فقهای شیعه وابسته به مراکز قدرت نیستند برخلاف فقه اهل تسنن که به مراکز قدرت وابسته‌اند و علمای اهل تسنن اجازه ندارند هر حرفی را بزنند، آنها مجبورند نظراتی بدهند که باب میل نظر قدرتمندان باشد
    این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: مانند جایی که شیخ مفید اشتباه کرد و امام زمان (عج) دخالت کرد و فتوای شیخ مفید را تصحیح و راه درست را به آن نشان داد این از جمله خصوصیاتی است که در اهل سنت نیست مبنی براینکه امام معصوم زنده‌ای بخواهد پشتیبان فتوای‌شان در صورتی که اجماع باشد، قرار داشته باشد.
    وی تصریح کرد: نکته دیگری که باعث پویایی فقه شیعه می‌شود این است که فقهای شیعه وابسته به مراکز قدرت نیستند برخلاف فقه اهل تسنن که به مراکز قدرت وابسته‌اند و علمای اهل تسنن اجازه ندارند هر حرفی را بزنند، آنها مجبورند نظراتی بدهند که باب میل نظر قدرتمندان باشد در حالی که بسیاری از حقایق اسلام این گونه از بین خواهد رفت.
    محمدی اظهار داشت: اصولاً فقیه و مجتهد شیعه، هیچ ارتباط سازمانی و اداری با مراکز قدرت ندارد؛ خودش است و مردم و آنچه که به آن می‌رسد باید با شجاعت و بدون ترس و وابستگی اظهار کند، این موضوع نیازمند آن است که فقه به‌روز باشد و حقایق گفته شود نه اینکه فقه باعث شود علما محافظه‌کاری کنند و بسیاری از حقایق گفته نشود.
    وی عنوان داشت: همچنین ما دستورالعمل‌هایی از ائمه علیهم السلام داریم که ما می‌گوید نسبت به مسائل جدید چکار کنیم؛ «فأما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا»؛ حوادث واقعه، از زمان امامان مدنظر بوده است و همین موضوع باعث شد تا ما مسائل مبتلابه و مستحدثه را داشته باشیم و در فقه شیعه روی آنها کار شود و یک نظم و نسق عالمانه‌ای به خود بگیرد که اگر بخواهیم مجموع این موارد را در یک جمله عنوان کنیم می‌شود اجتهاد.
    این کارشناس مذهبی گفت: اجتهاد شیعه با آنچه که در سایر فرق هست تفاوت ماهوی دارد؛ اجتهاد شیعه به تمام معنا اجتهاد است.
    گاهی ممکن است فقیهی از آیه‌ای برداشت خاصی داشته باشد و فقیه دیگر بگوید به نظر من این تفسیر درست نیست. دلیل هم دارد این واژه در فلان کتاب لغت و در فلان معنا استعمال شده و یا حدیثی می‌‌یابد که آن آیه را به گونه‌ای دیگر تفسیر می‌کند لذا دو فقیه از یک آیه، دو برداشت متفاوت دارند
    وی درباره ریشه اختلاف میان علما و فقها ابراز داشت: بین تمام علما، حکما، علمای علوم تجربی و.... اختلاف نظر وجود دارد اما این اختلاف به نسبت در فقه، کمتر از همه‌ جاها است بنده هر بار که مکه مشرف شدم، چه حج واجب و چه عمره، بسیاری از اوقات اغلب کاروان ما روحانیون بودند اما من از خود ایران تا زمانی که برگردیم فقط یک مسئله گفتم و توانستم نظر تمام مراجع را از زمان امام صادق (ع) را در یک مسئله جمع کنم؛ این قدر اختلاف کم است با اینکه ما بیشترین اختلاف را در فقه در مسئله حج داریم.
    محمدی با تأکید بر اینکه در عین حال در همه علوم اختلاف هست و در فقه هم اختلاف نظر وجود دارد، عنوان داشت: اختلاف‌نظر در فقه، خللی به مکلف وارد نمی‌کند مکلف وظیفه‌اش را انجام می‌دهد، اجرش را هم می‌برد، و تکلیف هم به گردن او باقی نمی‌ماند و اشکال پیش نمی‌آید اما اینکه ریشه اختلافات به کجا برمی‌گردد. چند مورد را می‌توان برشمرد.
    وی یادآور شد: منابع استنباط احکام در شیعه چهار تا است و علمای شیعه براساس چهار منبع قرآن، سنت، اجماع و عقل فتوا می‌دهند؛ گاهی ممکن است فقیهی از آیه‌ای برداشت خاصی داشته باشد و فقیه دیگر بگوید به نظر من این تفسیر درست نیست. دلیل هم دارد این واژه در فلان کتاب لغت و در فلان معنا استعمال شده و یا حدیثی می‌‌یابد که آن آیه را به گونه‌ای دیگر تفسیر می‌کند لذا دو فقیه از یک آیه، دو برداشت متفاوت دارند.
    این کارشناس پاسخگویی به سؤالات دینی و اعتقادی اظهار داشت: همین برداشت متفاوت دو مرجع از یک مسئله، مبنای فتوای افراد قرار می‌گیرد و اختلاف فتوا به وجود می‌آید گاهی ممکن است اختلاف فتوا در اختلاف روایت باشد یکی سند روایت و دیگری دلالت روایت است گاهی اوقات ممکن است فقیهی بگوید به نظر من سند این روایت، صحیح السند است و براساس آن فتوا دهد و فقیه دوم بگوید نه فلان راوی که شما گفتید ثقه است یا ثقه نیست و آن حدیث را کنار بگذارد مثلاً حسن بن عامر، همان حسن بن عامر مدنظر شما نبوده است بلکه او حسن بن عامر بکر بوده و آن فردی که شما می‌گویید حسن بن عامر زید بوده است لذا اینجا اختلاف پیش می‌آید.
    وی ابراز داشت: گاهی ممکن است هر دو فقیه، یک حدیث را صحیح بدانند اما در برداشت از آن حدیث، اختلاف نظر دارند یکی بگوید منظور امام (عج) این بوده و دیگری بگوید منظور امام معصوم این نبوده است و دلایلی بر رد نظر فقیه قبلی می‌آورد. براین اساس باز هم اختلاف پیش می‌آید.
    تنها یک فقیه می‌تواند با فقیه دیگر در مسائل فقهی وارد بحث شود و بگوید مبنای تو اشتباه بوده است، در واقع شخص فقیه باید نظر بدهد و بگوید مثلاً کاشت ناخن جایز است یا نه
    محمدی افزود: گاهی ممکن است اختلاف بر سر اجماع مُحصّل و اجماع منقول باشد و به دلیل اینکه یک نظر در میان اجماع‌کنندگان مخالف است، اجماع حاصل نشود و گاهی هم منشأ اختلاف در فتوای فقها به دلیل اصول عملیه و اصول عقلیه باشد، یک فقیه بگوید این جا جای استصحاب است و فقیه دیگر آن را نپذیرد.
    وی در خصوص کاشت ناخن و اینکه این مسئله عموماً برای زینت، توسط خانم‌ها به کار می‌رود و ضرورتی برای این مسئله وجود ندارد تا به عسر و حرج خانم‌ها معتقد باشیم، گفت: همین که یک مرجع در این خصوص فتوا می‌دهد به معنای آن است که فقیه به‌روز است اما اینکه مبنا و محتوای فتوایش چیست، کارشناس باید نظر بدهد.
    این استاد حوزه و دانشگاه اظهار داشت: با توجه به اینکه اگر بانوان بخواهند آن ناخنی که کاشته‌اند را از بین ببرند دچار عسر و حرج می‌شوند و عسر و حرج هم در دین و فتوای ما نیست، مجبوریم که این گونه فتوا دهیم که تیمم بدل از غسل یا وضو انجام دهد و یک فقیهی هم می‌تواند این گونه فتوا دهد که نه باید برود ناخن‌های مصنوعی را بردارد و سپس با غسل یا وضو نماز بخواند.
    وی خاطرنشان کرد: تنها یک فقیه می‌تواند با فقیه دیگر در مسائل فقهی وارد بحث شود و بگوید مبنای تو اشتباه بوده است، در واقع شخص فقیه باید نظر بدهد و بگوید مثلاً کاشت ناخن جایز است یا نه، به دلیل اینکه دیگر نمی‌تواند غسل کند درست است فردی که مثلاً ناخن کاشته است کار حرامی انجام داده است اما چون عسر و حرج می‌افتد باید تیمم کند.

  • آیا زمان ظهور همه مردم دنیا مسلمان می‌شوند؟

    (بسم الله الرحمن الرحیم)

    سیدمرتضی میرسراجی(پژوهشگر مهدویت): گاهی در ذهن برخی منتظران حضرت مهدی(عج) این سؤال و این ابهام پیش م‌ آید که در زمان ظهور و دوران شکوهمند حضور حضرت مهدی(عج) آیا همه مردم دنیا مسلمان می‌شوند یا این گونه نیست و عده‌ای یافت می‌شوند

    که ادیانی غیر از اسلام داشته باشند و در دین خود جد اندر جد مستمر بوده و باقی بمانند؟ برای نیل به پاسخ این ابهام به مستندات و دلایل قرآنی و روایی توجه کنید:
    *حکومت عدالت گستر مهدوی با گستره جهانی
    حکومت حقّه آل‌ محمد(ص) که به واسطه وجود نازنین حضرت مهدی صاحب الزمان(عج) در زمانی که إن‌شاء‌الله نزدیک و قریب است، عاقبت به اذن خدا محقق می‌شود، لذا این حکومت ویژه دارای خصایص و شاخصه‌هایی است که طبق متن آیات قرآن و نص روایات نبوی یک حکومت عدالتمند با گستره جهانی خواهد بود.
    -دلیل قرآنی
    از سه عبارت قرآنی «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»؛ دین حق پیامبر اسلام(ص) بر همه ادیان پیروز و چیره می‌شود) که در سور و آیات التوبة/33، الفتح/28، الصف/9 ذکر شده‌اند، این نکته مستفاد می‌شود که با توجه به عدم تحقق غلبه دین اسلام بر دیگر ادیان در زمان خود پیامبر(ص) بالاخره یک روزی طبق کلام خدا این امر محقق می‌شود، با این بیان از فحوای کلام شخص پیامبر(ص) در می‌یابیم که در زمانی که حضرت مهدی(عج) قیام می‌کنند، اسلام و عدالت کل جهان را در بر خواهد گرفت و در آن دوران، دین برتر در جهان، اسلام عزیز خواهد بود و این سه عبارت پیشگویانه قرآنی در آن روزگار عینیت و تجلی می‌یابند.
    -دلیل روایی
    در منابع فریقین(شیعه و سنی) به فراوان به این عبارت معروف از پیامبر اسلام(ص) در زمینه حکومت حضرت مهدی(عج) بر می‌خوریم که: «یَمْلَأُ الْأَرْضَ‏ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا»؛ حضرت مهدی(عج) زمین را سرشار از عدل و داد می‌کنند، همان گونه که از ستم و جور لبریز شده است.
    همین روایت که به دفعات در منابع و مراجع حدیثی اهل اسلام(شیعه و سنی) از قول پیامبر(ص)شرف صدور یافته، موید حکومت جهانی و عدالت گستر مهدوی(عج) است که با آیات قرآن همچون «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ‏» تطابق و سازگاری مفهومی دارد.
    *در عصر ظهور همه جهان مسلمان نمی‌شوند
    با این همه با استفاده از برخی آیات قرآن و همین طور روایات معتبر در می‌یابیم که با همه گستردگی و جهانشمولی حکومت حقّه آل محمد(ص) -که همان حکومت عدالت‌گستر مهدوی است- باز هم همه مردم جهان به طور مطلق مسلمان نمی‌شوند و به این آیین نمی‌گرایند.
    -دلیل قرآنی
    مثلاً بر اساس آیه زیر عده‌ای که احتمالاً قلیل و ناچیز باشند، مسیحی و عیسوی باقی خواهند ماند: «وَ مِنَ الَّذینَ قالُوا إِنّا نَصارى‏ أَخَذْنا میثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ»(المائدة/ 14)؛ و ما از کسانى که گفتند ما مسیحی هستیم پیمان گرفتیم؛ ولى آن‌ها قسمت مهمى را از آنچه که به آنان تذکر داده شده بود فراموش کردند، از این رو در میان آن‌ها تا روز قیامت دشمنى و کینه افکندیم.
    یا مثلا عده‌ای که احتمالاً باز هم قلیل و اندک خواهند بود، یهودی و کلیمی باقی می‌مانند: «وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ»(المائدة/ 64)؛ و ما بین ایشان(یعنی یهودیان بدکردار) تا روز قیامت دشمنی و کینه افکندیم.
    از این دو آیه برداشت می‌شود که در حکومت جهانی و عدالت گستر حضرت مهدی(عج) همه مردم جهان به طور مطلق مسلمان نیستند و نمی‌شوند و از این دو آیه شریفه چه بسا بتوان تداوم و استمرار ادیان دیگری همچون زرتشتی‌گری و ... را نیز تلویحاً به دست آورد.
    ناگفته نماند این امر یعنی استمرار ادیان با امر عدالت و گستره جهانی حکومت حضرت مهدی(عج) هیچ منافات، تقابل و تضادی ندارد، زیرا اتفاقاً با کلام متین و استوار قرآن کریم تطبیق می‌کند، آنجا که فرموده است: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»(البقرة/256)؛ در دین هیچ اجباری نیست.
    -دلیل روایی
    در این روایت که از ناحیه صادق آل محمد(ص) به دست ما رسیده، به این امر تصریح شده است: «قُلْتُ فَمَا یَکُونُ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ عِنْدَهُ قَالَ یُسَالِمُهُمْ کَمَا سَالَمَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ وَ یُؤَدُّونَ‏ الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ‏ قُلْتُ فَمَنْ نَصَبَ لَکُمْ عَدَاوَةً فَقَالَ لَا یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا لِمَنْ خَالَفَنَا فِی دَوْلَتِنَا مِنْ نَصِیبٍ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَلَّ لَنَا دِمَاءَهُمْ عِنْدَ قِیَامِ قَائِمِنَا فَالْیَوْمَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنَا وَ عَلَیْکُمْ ذَلِکَ فَلَا یَغُرَّنَّکَ أَحَدٌ إِذَا قَامَ قَائِمُنَا انْتَقَمَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لَنَا أَجْمَعِین»(بحارالانوار، ج 52،ص 381)؛ ابوبصیر یکی از اصحاب خاص حضرت امام صادق(ع) گوید که در محضر امام(ع) عرض کردم که قائم(عج) در زمان خود با اهل ذمّه(یهودی، مسیحی و ...) چه می‌کند؟
    ایشان فرمودند: مانند رسول خدا(ص) با آن‌ها صلح و مسالمت مى‏‌کند و آن‌ها نیز با کمال ذلت و حقیرانه «جزیه » به ایشان می‌پردازند، عرض کردم: اگر کسى در آن زمان با شما دشمنى و خصومت بورزد، چه مى‌‏شود؟
    امام صادق(ع) فرمودند: در دولت ما مخالفان ما دیگر فرصتى براى دشمنى با ما ندارند، زیرا در آن موقع خداوند ریختن خون آن‌ها را براى ما حلال کرده است. امروز کشتن آن‌ها بر ما و شما حرام است، پس کسى تو را مغرور نسازد، وقتى قائم ما(عج) قیام کرد، خداوند به وسیله او انتقام پیغمبرش و ما را از دشمنان ما می‌گیرد.
    نکاتی که از این روایت مستفاد می‌شود این است که:
    در زمان ظهور حضرت مهدی(عج) همه مردم جهان مسلمان نمی‌شوند، قرار هم نیست که همه مسلمان شوند، بلکه در آن دوران طلایی، رشد اسلام واقعی و پراکنش آن بیشتر و جهانی می‌شود که این روایت اتفاقا با نص قرآن و کلام خدا نیز سازگار است که پیش‌تر بیان شد، یعنی استیلا و حاکمیت، تعدد، پراکنش،گستردگی جغرافیای نفرات و همین طور تفوق و حقانیت منطق اسلام در آن عصر بر همگان محقق می‌شود.
    این بدان معنی نیست که دین و آیین آن‌ها مورد تأیید خدا یا امام زمان(عج) است، بلکه به جهت اینکه مزاحمت و فتنه‌انگیزی برای قاطبه و عموم اهل اسلام ندارند، بالتبع حقوقی در جامعه اسلامی پیدا می‌کنند.
    عدالت جهانی مهدوی به معنی از دم تیغ گذراندن پیروان دیگر ادیان نیست و اگر کسی این چنین می‌اندیشد، باید در رای خود تجدید نظر کند، بلکه ایشان با آن‌ها مسالمت و صلح می‌کند، زیرا سیره ایشان عیناً سیره پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) است، یعنی رحمت، شفقت و صد البته اطاعت از قرآن و کلام خدا.
    در آن عصر مبارک، مخالفان و فتنه‌گران اعم از مسلمان و غیر مسلمان در دادگاه عدل مهدوی(عج) قطعاً مجازات می‌شوند و اجازه انحراف و در معرض سقوط قرار دادن جامعه و مردم از سوی شخص یا گروهی به هیچ وجه داده نمی‌شود، بعضاً روایات معارضی را هم که در این فقره به نظر می‌رسد و کل مردم جهان را داخل در اسلام یا خارج از شرک بیان می‌کند، می‌توان حالت جمع بین بازه وجود دیگر ادیان «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ‏» و بازه عدم وجود آن‌ها در صورت شرارت و فتنه انگیزی «وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاّ عَلَى الظّالِمینَ» در نظر گرفت که با توجه به قرآن باز هم مخل واقعیت وجود و ابقای آن‌ها در آن روزگار نمی‌تواند باشد.
    جزیه گرفتن حاکم اسلامی از غیر مسلمانان در روایات مذکور فی نفسه چیز بدی نیست، بلکه همانند مسلمانان که هم خمس، زکات، خراج و مالیات و ... بر عهده دارند، این بار مالی به غیر مسلمانان نیز تعلق می‌گیرد، بنابراین جزیه گرفتن ظلم به ادیان دیگر به خصوص از سوی مظهر عدل الهی حضرت مهدی(عج) نیست. بلکه دستور و نص صریح قرآن کریم بوده و عین عدل از سوی حاکم اسلامی به شمار می‌رود.
    *رفع ابهام
    در این بین شاید یک شبهه و ابهامی ایجاد شود که چه طور حضرت مهدی(عج) ظهور می‌فرمایند و با مظاهر شرک و کفر مبارزه عملی می‌کنند یا معجزات فراوانی مثل ندای آسمانی اتفاق می‌افتاد که دلالت بر حقانیت حضرت مهدی(عج) است یا حضرت عیسی(ع) از آسمان چهارم نزول اِجلال می‌فرمایند یا حضرت حجت اصل کتاب‌های آسمانی ادیان بزرگ را ظاهر و خارج می‌سازند، باز مسیحیان یا یهودیانی یافت می‌شوند که ایمان نمی‌آورند و همین طور احتمالا دیگر فرقه‌ها؟
    پاسخ به این ابهام این است که قطعاً این افراد انسان‌های تیره‌بختی خواهند بود و در برابر گروندگانی که فوج فوج در آن عهد به آغوش پر مهر اسلام و مهدویت می‌آیند، قلیل و اندک خواهند بود و علت تیره‌بختی آن‌ها این نیست، جز آنکه با حضور خورشیدهای تابناکی چون امام مهدی(عج) و حضرت مسیح(ع) و دیگر انبیاء و اولیای الهی(ع) و وفور معجزات و کرامات فراوان و رشد علمی و عقلی مردمان در آن روزگار، باز بر عقاید باطل خود باقی می‌مانند و همچنان ابرام و پافشاری می‌کنند.
    فرضیه‌ای می‌توان در اینجا مطرح کرد و آن این است که این احتمال هست که یهودیان، مسیحیان و دیگران در آن روزگار ممکن است از برخی عقاید شرک‌آمیز، مضحک و انحرافی خود دست بردارند یا علنی بروز ندهند، ولی پوسته دین خود را به طور کلی حفظ کنند و همین طور این افراد از سویی با اهل اسلام و اصل اسلام کاری نداشته باشند و با حضرت مهدی(عج) پیمان و معاهده‌ای ببندند که هرگز در جامعه جهانی اسلامی فتنه و مخالفت اهل اسلام نکنند، در این صورت عقلاً و شرعاً جان و مال و ناموس این گونه متعهدان، در هر حکومت اسلامی محترم خواهد بود، چه رسد به حکومت و دولت کریمه و مترقی حضرت صاحب الزمان(عج) که نماد واقعی عدل الهی و تحقق عینی و واقعی آن برای همه اعصار و ازمان است.
    مع الوصف با توجه به آیات قرآن و روایاتی که بیان شد، علاوه بر جهانی بودن گستره حکومت حقّه و عدالت گستر مهدوی(عج)، الزام نقلی و عقلی در مسلمان شدن و مسلمان بودن همه مردمان در آن عصر طلایی و دوران شکوهمند به اثبات نمی‌رسد.

  • جایی که یک رکعت نماز در آن ثواب 100هزار رکعت نماز دارد

    (بسم الله الرحمن الرحیم)
    آیت‌الله محمد ضیاءآبادی در یکی از جلسات تفسیر به تبیین آیه 59 سوره مبارکه «اسراء» پرداخت که بخشی از آن در ادامه می‌آید؛
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
    وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآیَاتِ إِلَّا أَنْ کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَیْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآیَاتِ إِلَّا تَخْوِیفًا

    و [چیزى] ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اینکه پیشینیان آنها را به دروغ گرفتند و به ثمود ماده‏ شتر دادیم که [پدیده‏‌اى] روشنگر بود و[لى] به آن ستم کردند و ما معجزه ‌ها را جز براى بیم‏ دادن [مردم] نمى‏‌فرستیم». (اسراء/ 59)
    هدف خلقت انسان
    می‌دانیم خداوند انسان را برای رسیدن به مقصد عظیمی خلق کرده است که این مقصد را لقاءالله تعبیر می‌کنند. حیات ابدی که بعد از مرگ آغاز می‌شود، قطعاً برنامه‌ای هم از طریق وحی به پیامبر(ص) ابلاغ کرده است.
    پیامبر(ص) کسی است که کاری فراتر از توان سایر افراد انجام می‌داد. وقتی حضرت موسی(ع) عصا را تبدیل به مار کرد یا حضرت عیسی(ع) در گهواره سخن گفت نشان داد که کار بشر عادی نیست و معجزه است.
    مردم هر زمان به پیامبران گفتند که نشانه‌ای بیاور تا بدانیم از سوی خدا آمده‌ای، خداوند هم در قرآن می‌فرماید که ما رسولان خود را همراه با نشانه فرستادیم. پیامبران هم طوری نیستند که هر وقت کسی اثبات و حقانیت خواست معجزه بیاورند. آنچه که سبب شد نشانه‌های پیشنهادی شما را عمل نکنیم این است که گذشتگان شما با وجود اثبات پیامبران به آنها ایمان نیاورند و تکذیب کردند.
    معجزه؛ دلیل اثبات رسالت پیامبران
    حضرت صالح(ع) پیامبر قوم ثمود بود، به او گفتند تو که می‌گویی پیامبر(ص) از کوه طور شتری بیرون بیاور، حضرت شتری از کوه بیرون آورد، اما مردم لجوج و معاند صالح(ع) را تکذیب کردند و شتر را کشتند.
    خداوند می‌داند مردم چند دسته هستند. بنابراین آنها را آزمایش می‌کند. خداوند می‌داند افکار مردم چگونه است. پیامبر(ص) خوابی دید که بر مردم امتحان شد؛ برخی می‌گویند پیامبر(ص) در سال 6 هجرت به مکه می‌رود در حال احرام بشارت دادند که به زودی مکه را فتح می‌کنی. همان سال هم به سمت مکه حرکت کرد و آن سال صلح شد. مردم آن زمان دو دسته شدند؛ دسته اول راه حق را پیش گفتند و دسته دوم معاند شدند. پیامبر(ص) باشکوه و عظمت در سال 8 هجرت مکه را فتح کرد.
    همانطور که قرآن هم اشاره کرده، در زندگی فتنه‌های زیادی پیش می‌آید، اینها امتحان الهی است. خداوند می‌فرماید: مردم پنداشته‌اند وقتی گفتند ایمان آوردیم آنها را امتحان نمی‌کنیم. نه اینطور نیست، خدا انسان را در تمامی لحظات امتحان می‌کند. نگو آدم خوبی هستم، وقتی امتحان پیش می‌آید مشخص می‌شود که چگونه‌ایم. امتحان خدا برای این نیست که بداند بنده‌اش چه کاره است، باید امتحان شود هم افراد خودشان را بشناسند و هم مردم آنها را بشناسند.
    خداوند به پیامبر(ص) خطاب می‌کند و می‌فرماید خوابی که به مکه وارد شدی خواستم امتحانی باشد تا صف‌ها مشخص شود. بنی‌امیه 90 سال بر مردم حکومت کرد. مشخص شد چه کسانی صادق هستند و در مسیر حق قرار می‌گیرند و چه کسانی تکذیب می‌کنند.
    دلیل غیبت حضرت ولیعصر(عج) و امتحان الهی/غیبت امام زمان (عج) فتنه‌ای است برای مردم
    در قرآن کریم داریم: «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ * تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ * وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ ؛ آیا ندیدى خدا چگونه مثل زده سخنى پاک که مانند درختى پاک است که ریشه‏ اش استوار و شاخه‏‌اش در آسمان است؛ میوه‏‌اش را هر دم به اذن پروردگارش مى‏‌دهد و خدا مثل‌ها را براى مردم مى‏‌زند شاید که آنان پند گیرند؛ و مثل سخنى ناپاک چون درختى ناپاک است که از روى زمین کنده شده و قرارى ندارد». (ابراهیم/ 24 تا 26)
    درخت‌ها مختلف است؛ طیب داریم با میوه‌های طیب، میوه داریم با میوه‌های خبیث. پیامبر(ص) خبر داده که مردمی می‌آیند که بر شما حاکم می‌شوند. همیشه فتنه‌ای وجود دارد، غیبت امام عصر(عج) فتنه‌ای است برای مردم. در زمان غیبت امتحان خیلی سنگین است. برخی در مسیر حق می‌مانند، اما برخی دیگر تکذیب می‌کنند و منحرف می‌شوند. همه باید مراقب باشیم. خداوند می‌فرماید با وجود اینکه ما گفته‌ایم اما برخی طغیان می‌کنند.
    اگر کسی در یک شب از ماه رجب 2 رکعت نماز بخواند با 100 قل‌هوالله؛ در رکعت اول 50 قل هوالله و در رکعت دوم 50 قل هوالله، خداوند ثواب 600 سال روزه مقبول، 100 قصر بهشتی در جوار پیامبران به او می‌دهد.
    «زمین‌ها» مختلف هستند در بذر نبات‌ها و «زمان‌ها» مختلف هستند در پرورش بذر عبادات که در این بین اماکن متبرکه، مساجد، ماه‌های رمضان، شعبان و رجب فضیلت بیشتری دارد. به طور مثال یک رکعت نماز در مسجدالحرام مصادف با 100 هزار رکعت، در مسجد النبی برابر 10 هزار رکعت. در مسجد کوفه برابر با 1000 رکعت، در مسجد جامع هر شهری برابر 100 رکعت در مسجد محله برابر با 25 رکعت، در مسجد بازار 12 رکعت است. یک شب از ماه رمان آن قدر بزرگ است که 80 سال ثواب دارد.
    بدون عبودیت نمی‌توان انتظار ربوبیت داشت
    زنی نزد حضرت داوود(ع) آمد و گفت: خدا عادل است؟ حضرت فرمود: بله، ظلم به او راه ندارد. شخص ادامه داد: من زن بینوا و چند طفل یتیم، تمام معاش من این است که ریسمانی می‌بافم و با پول فروش آن زندگی می‌کنیم. بعد از چند روز که زحمت کشیدم ریسمان بافتم می‌خواستم به بازار ببرم بفروشم که پرنده‌ای از هوا پیدا شد و دسته را با خود برد، من چه گناهی کرده بودم، غذای امروز را چه کنم؟ همان موقع کسی وارد شد و کیسه پر از طلا به حضرت داد و گفت: این نذر است و به کسی که مستحق است بدهید. حضرت داوود(ع) فرمود: چه نذری کرده بودی؟ شخص گفت: کار من تجارت است، بار و مال ما در کشتی روی آب بود، طوفانی شد و نزدیک بود غرق شویم، همان جا نذر کردیم که اگر نجات یافتیم به نزد شما بیاییم و کیسه طلا برای مستمندان بدهیم. همان لحظه مرغی بالای کشتی آمد و ریسمانی به داخل کشتی انداخت، با همان ریسمان نجات پیدا کردیم.
    ما نباید به خداوند بدبین باشیم. می‌گوییم خدا رحیم است. از طرف ما عبودیت نیست، اما توقع ربوبیت الهی داریم. خداوند می‌فرماید که شما به عهد من وفادار باشید، من شما را اجابت می‌کنم. پیامبر(ص) با عبودیت به این درجه رسیده است.
    قرائت قرآن و نماز اگر همراه با تدبر باشد انسان را می‌سازد
    در قرآن داریم: «اذکرونی اذکرکم» مرا به یاد بیاورید تا شما را یاد کنم. به ما در نماز دستور دادند که شهادت دهیم پیامبر(ص) چون عبد بوده، پیامبر الهی شده است.
    ما از قرآن فقط الفاظ و از نماز حرکات را آموخته‌ایم، در حالی که باید تدبر کرد به آن عمل کرد.
    قرآن می‌گوید: توبه کسی که هر روز می‌خواهد توبه کند، اما به تأخیر می‌اندازد، قبول نیست پس ما وظیفه داریم طبق دستور قرآن و نماز عمل کنیم.
    قرآن می‌خواهد ما را بسازد نه فقط الفاظ به ما بیاموزد، نماز می‌خواهد ما را بسازد نه اینکه حرکات را انجام دهیم. تدبر در قرآن و نماز را فراموش نکنید.
    خداوند می‌فرماید: «از هوا و هوس دوری کن و بدان در محضر خداوند هستی». امیدواریم خداوند توفیق بهره‌برداری از قرآن و نماز عطا بفرماید.

Homeمهدویت و آخر الزمان مهدویت مهدی در روایات معصومین جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های محبت امام مهدی علیه السّلام Top of Page
Zo2 Framework Settings

Select one of sample color schemes

Body

Background Color
Text Color
Link Color
Background Image

Top Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Header Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Mainmenu Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Slider Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Scroller Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Mainframe Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Scroller Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Scroller Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Menu Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image
Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image