• Facebook
  • Twitter
  • Rss
  • Plus

توضیح درباره احادیث امام زمان(عج) (بخش سوم) ویژگی

بهمن 17
رای دادن به این مورد
(0 آرا)

 

 

 

تذکر: نویسنده‌ی این مقاله از علمای اهل سنت می‌باشد که این مقاله را در دفاع از احادیث مهدویت به نگارش درآورده است.

هدف از باز نشر این مقاله اثبات این نکته است که بسیاری از علمای اهل سنت نیز معترف به مسأله‌ی مهدویت می‌باشند. لذا ممکن است بعضی از جزئیات مطالب مقاله دقیقاً منطبق بر عقیده‌ی شیعه نباشد.

استفاده از مستندات این مقاله برای محققین بسیار مفید خواهد بود.

 

 

 

 

 

 

14- ابوالاعلی مودودی چه می‌گوید؟
شیخ ابن محمود در صفحه‌ی 9 رساله‌ی خود می‌گوید:
«علمای متأخر در این باره فراوان سخن گفته‌اند. بهترین کسی که هدف را خود مشخص نموده است «ابوالاعلی مودودی» است. وی در رساله‌ای تحت عنوان البیانات عن المهدی می‌گوید: احادیث در این مسأله بر دو نوع است: احادیثی که واژه‌ی مهدی به صراحت در آنها قید شده و دیگر احادیثی است که فقط از خلیفه‌ای خبر داده است که در آخرالزمان می‌آید و پرچم اسلام را پراهتزاز می‌سازد. سند هر دو روایت از این دو نوع آن قدر قوی نیست که با ترازوی امام بخاری در سنجش و نقد روایات ثابت شود، زیرا وی در صحیح خود، هیچ روایتی از آنها ذکر نکرده است. همچنین «امام مسلم» فقط یک روایت صحیح از آنها را ذکر نموده که در آن هم واژه‌ی مهدی به صراحت نیامده است. مودودی می‌گوید: با تأویل بعید ممکن نیست که در اسلام یک منصب دینی به نام مهدیه باشد که بر هر مسلمان واجب شده است بدان ایمان بیاورد و بر عدم ایمان به آن، نتایج اعتقادی و اجتماعی گوناگونی در دنیا و آخرت مترتب گردد. و سپس می‌گوید: آنچه در این زمینه شایان ذکر است این است که: عقیده‌ی مهدی جزو عقاید ضروری اسلام نیست و هیچ کتابی از کتب عقاید اهل سنت آن را ذکر نکرده است»!.

توضیح درباره احادیث امام زمان(عج) (3)

در پاسخ باید گفت:
1- اینکه احادیث مهدی در صحیحین نیامده است، تأثیری بر پذیرش آن ندارد. زیرا هر یک از احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که صحیح باشد، پذیرفتنی است خواه در صحیحین باشد یا نباشد، این نکته قبلاً در شماره‌ی 5 توضیح داده شده است.
2- این سخن وی که نمی‌‌توان حتی با تأویل بعید از این روایات استنباط کرد که در اسلام یک منصب دینی وجود دارد که به مهدیه شناخته می‌شود و باید هر مسلمان بدان ایمان بیاورد و بر عدم ایمان به آن تعدادی از نتایج اعتقادی و اجتماعی در دنیا و آخرت مترتب است، پاسخش این است که از احادیث صحیح پیرامون مهدی استنباط می‌شود که اخباری از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دست ما رسیده است که از وجود یک امام برای مسلمانان به هنگام نزول عیسی (علیه السلام) حکایت دارد. نام این امام و نام پدرش عین نام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. وی از اهل بیت نبوّت است و مهدی نامیده می‌شود. بر هر مسلمان واجب است که در امور غیبی – از جمله آنچه در آینده روی می‌دهد – اخبار رسیده از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به طور مطلق باور کند که اخبار رسیده پیرامون مهدی و دجال و غیره نیز از این قبیل است.
3- درباره این سخن وی که «در این زمینه شایان ذکر است که عقیده مهدی جزو عقاید اسلام نیست و در هیچ یک از کتب عقاید اهل سنت نیامده است» باید گفت که از عقاید اهل سنت باور کردن همه‌ی اخبار صحیح واصله از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. که از جمله اخبار واصله پیرامون مهدی است.
«سفارینی» در کتاب عقیدتی خود می‌نویسد: «ایمان به ظهور مهدی واجب است به همان گونه که نزد اهل علم مقرر گردیده و در عقاید اهل سنت و جماعت تدوین یافته است». «شیخ حسن بن علی بربهاری حنبلی» متوفای سال 339 هـ در عقیده مثبت خود درباره مهدی، که در شرح حال وی در کتاب طبقات الحنابله تألیف «ابن ابی یعلی حنبلی» آمده، این موضوع را بیان و ذکر نموده است.
15- دیدگاه محمدرشید رضا، بنیانگذار مجله «المنار»
شیخ ابن محمود در صفحه‌ی 70 رساله خود گفته است:
ابن محمود پس از نقل سخنان «شیخ محمدبن عبدالعزیز المانع» که نقل شد، می‌گوید: «همچنین رساله‌ای جالب از «محمدرشید رضا» بنیانگذار مجله المنار دیدم که در آن پیرامون بطلان دعوی مهدی به تحقیق پرداخته است. وی در تفسیر المنار هم با اشاره به بطلان دعوی مهدی اظهار می‌دارد که همه‌ی احادیث واصله در این مورد به طور قطع صحت ندارد.» ابن محمود در صفحات 62، 63 و 64 گوشه‌هایی از اظهارات «محمدرشید رضا» درباره بطلان احادیث مهدی نقل نموده است، از جمله در صفحه 64 نقل می‌کند: «احادیثی پیرامون مهدی آمده که قوت سند آنها مورد تأیید قرار نگرفته است، ولی «ابن خلدون» به اعلال و تضعیف همه‌ی آنها اهتمام ورزیده است. هر کس در اخبار و آثار واصله پیرامون مهدی منتظر تتبّع نماید و سرچشمه‌ها و منابع آنها را بشناسد، درمی‌یابد که همه‌ی این اخبار از «شیعه» نقل گردیده است!».
در پاسخ باید گفت:
اعتقاد شیخ «محمدرشید رضا» به بطلان احادیث مهدی بر پایه تضعیف این احادیث از سوی «ابن خلدون» استوار است. پیش از این من توضیح دادم که ابن خلدون جزو کسانی نیست که در زمینه‌ی داوری و نقد صحت و ضعف احادیث بشود به وی اعتماد کرد، زیرا وی از آگاهان و کارشناسان علم الحدیث نیست.
2- ادعاهای وی پیرامون نقل همه‌ی احادیث مهدی از شیعه، به این دلیل مردود است که احادیث مهدی در بسیاری از کتب معتبر سنن و مسندها نقل شده که اسناد ذکر شده در آنها از طریق اصحاب گرامی (رضی الله عنه) به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ختم می‌شود. ولی احادیث شیعه، طبق ادعای شیعیان، به امامان معصومشان ختم می‌گردد و چه بسا به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برسد، ولی احادیث صحیح ما درباره‌ی مهدی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، ربطی به شیعه ندارد و از شیعه هم نقل نشده است. وانگهی مهدی در نزد شیعه، «محمدبن الحسن العسکری» می‌باشد که در سرداب! پنهان است (1) ولی مهدی اهل سنت نامش و نام پدرش عین نام و نام پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. بنابراین اعتقاد اهل سنت درباره مهدی در یک وادی قرار دارد و اعتقاد شیعیان به مهدی‌شان در یک وادی دیگر!.
3- بی‌تردید پندارهای شیخ «محمدرشید رضا» درباره انکار ظهور مهدی در آخرالزمان یک اشتباه آشکار است، و از آن خطرناکتر اشتباه وی در مورد انکار صعود عیسی (علیه السلام) به آسمان و نزول او در آخرالزمان است. من به خود زحمت بازگویی و بررسی سخنان «محمدرشید رضا» را نمی‌‌دهم، ولی خواننده را به رساله‌ای ارجاع می‌دهم که در پاسخ به «محمدرشید رضا» تحت عنوان فصل المقال فی رفع عیسی علیه السلام حیّا و فی نزوله و قتل الدجّال توسط شیخ «محمدخلیل هراس»، تألیف یافته است...
در این رساله شیخ هراس پس از حمد و ثنای الهی می‌گوید: «اما بعد، در آغاز این قرن یا پیش از آن، گروهی پیدا شوند که مردم را به آزادی فکری فراخوانده و پیشتاز روند اصلاحگری دینی شدند. افراد این گروه برای احیای مفاهیم صحیح دینی تلاش می‌کردند ولی در این میان به انکار بسیاری از غیبیات وارده در نصوص صریح و متواتر در کتاب الهی و سنت مبادرت ورزیدند و این امر موجب آن گردید که اثبات قطعی و روشن بودن این غیبیات ضرورت یابد. این افراد در انکار و عدم پذیرش خود، جز تندروی فکری و غرور عقلی سندی در دست ندارند. براثر تأثیرگذاری این گروه، جریانهای فلسفه‌ی اعتزالی که بر داوری عقل درباره‌ی اخبار کتب و سنت استوار است، نشو و نما یافته و فتنه‌ی آن فراگیر گشته است به طوری که برخی از زودباوران که به سخنان پرطمطراق دل می‌بندند و از اسامی و عناوین سرمست می‌شوند، از این جریانات تأثیر پذیرفته‌اند. به همین دلیل، من بنا به انجام وظیفه‌ی بیان مطلب که به وسیله‌ی آن از گناه پاک می‌شوم، مناسب دیدم که احقاق حق کنم و برای این دورشدگان از راه هدایت بیان نمایم که این امور خدشه بردار نیست، زیرا با ادله‌ی جدل ناپذیر به ثبوت رسیده است، و هر کس برای ردّ آنها تلاش نماید و در آن طعن روا بدارد، دینش را در معرض خطر قرار داده و در عین حال دری را می‌گشاید تا دیگر مسائل دینی که ثبوت کمتری دارد، آماج طعن و حمله قرار گیرد. این گونه در برابر موجی از انکارها قرار می‌گیریم که اول و آخر ندارد و مسائل عقیدتی، در کلیّت خود هدف هوسبازیها و اختلاف نظرها واقع می‌شود.» وی سپس با ذکر آیات صعود عیسی به آسمان و نزول بعدی وی پرداخته و احادیث نزول وی و قتل دجال و پاره‌ای آثار واصله از اصحاب پیامبر (رضی الله عنه) و مجملی از گفتارهای امامان و علماء را آورده است. وی آنگاه جهت پاسخگویی به مؤسس المنار فصلی را مطرح می‌کند و در آن می‌گوید: «شگفتا از این مرد که تا مدتهای مدید پرچم دفاع از اسلام بر ضد همآوردان و مخالفان از دیگر ادیان در دست برافراشته و با قلم و زبان پاسدار مذهب و عقیده پیشینیان (سلف) بود و با تدریس، بسیاری از معانی اسلام را تجدید و احیاء نموده است، اینچنین و در این مسأله حق، در گودالی بی‌انتها فروغلتد و در فهم آیات و احادیث، این گونه به طور نابخردانه سردرگم شود و در این مسأله سمعی از سخنان استادش «محمد عبده» تأثیر بپذیرد. برای اینکه بر وی ظلمی روا نداشته باشیم، متن عبارات وی را نقل می‌کنیم سپس پیرامون آن به بحث و بررسی می‌نشینیم.» «شیخ هراس» پس از پاسخگویی به «محمدرشید رضا» و شیخ «محمد عبده» و درج مختصری از پاسخ «شیخ محمدحامد الفقی» بر «شلتوت» و گفته‌های وی درباره انکار صعود عیسی و نزول وی، گفتار شیخ «عبدالله بن الصدیق الغماری» در پاسخ به «شلتوت» را آورده است.
در بین موضوعاتی که «محمدرشید رضا» از استادش «شیخ محمد عبده» نقل نموده و قضیه را بدون ارائه توضیح، با سکوت برگزار کرده است، از همه بدتر این گفته‌ی وی در تفسیر المنار جلد 3 صفحه 317 است: «پیرامون مسیح دجال و کشته شدن وی بدست عیسی (علیه السلام) از وی سؤال شد و او گفت: «دجال، سمبل خرافات، دجل پردازیها و زشتیهاست که با تقریر صحیح شریعت و فهم اسرار آن، از بین می‌رود و نابود می‌شود. قرآن بزرگترین راهنمای ما به این حِکَم و اسرار بوده و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بهترین بیان کننده‌ی چگونگی آن است. بنابراین انسانها با رجوع به آن، دیگر به اصلاح نیازی ندارند».
در اینجا باید گفت: مادام که شیخ محمدرشید رضا پیرامون عیسی (علیه السلام) در این پرتگاه عمیق سقوط کرده است جای تعجب ندارد که در خصوص مهدی نیز این گونه سقوط نماید و راه پستی بپیماید.
16- شبهه‌های عقلی چهارگانه محمدفرید وجدی
شیخ ابن محمود در صفحه‌ی 20 می‌گوید:
«محمدفرید وجدی» مؤلف دایرة المعارف قرن بیستم از جمله کسانی است که احادیث مهدی را ضعیف دانسته‌اند!. «ابن محمود» سپس دوست دارد که بر مجموعه معلومات خود بیفزاید و در همین راستا می‌نویسد که محمدفرید وجدی در کتاب مزبور، (جلد 8 صفحه‌ی 788) با استناد به چند شبهه عقلی، همه‌ی احادیث وارده پیرامون دجال را ساختگی می‌داند و چنانکه معلوم است اکثر احادیث مربوط به دجال در صحیح بخاری و صحیح مسلم موجود است و در جایی که احادیث دجّال با وجود کثرت و نقل آنها در صحیحین با یک چرخش قلم به وسیله «محمدفرید وجدی» باطل و یا مجعول خوانده می‌شود، پس بدون شک احادیث مهدی نیز باید باطل اعلام گردد، زیرا که از لحاظ صحت و کثرت به پای احادیث مربوط به دجال نمی‌‌رسد.
در اینجا شاید بی‌مناسبت نباشد که شبهه‌های عقلی چهارگانه‌ی «محمدفرید وجدی» به اختصار مورد بحث و بررسی قرار گیرد. وی با تأکید بر این شبهه‌ها به احادیث دجال می‌تازد و می‌گوید که این احادیث ارزش بحث و بررسی ندارند.
وی می‌گوید:
«آنچه درباره‌ی دجال آمده است بیشتر به اسطوره‌های دروغین می‌ماند. اینکه مردی با پای پیاده در شهرها به راه بیفتد و مردم را به پرستش خود فرابخواند و همراه خود بهشت و جهنم را داشته باشد! تا هر که را بخواهد در یکی از آن دو بیفکند، تمامی این امور عقل پسند و منطقی نیست. و شأن و مقام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) والاتر از آن است که چیزی را عنوان نماید که با بداهت نظر سازگار نباشد، در غیر این صورت این بهشت و جهنم که پابه پای دجال راه می‌افتد دیگر چه صیغه‌ای هستند آیا اینها مرئی‌اند یا خیالی؟ ...»
این شبهه با این بیان پاسخ داده می‌شود که «اخبار صحیح» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره‌ی دجال مورد پذیرش عقل سالم است و مردود نیست. عقل با نقل صحیح تضاد ندارد. اگر میان عقل و نقل بر سر موضوعی اتفاق و تطابق حاصل نشود، باید عقل را متهم کرد همچنانکه در صحیحین از «سهل ابن حنیف» نقل شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «یا ایها الناس اتهموا رأیکم علی دینکم» - ای مردم چون رأی در برابر دین عرض اندام کند رأیتان را متهم کنید – علاوه بر این در سنن ابی داود به نقل از علی (رضی الله عنه) و «حافظ» در الفتح با سند خوب از علی نقل کرده است که فرمود: «لوکان الدین بالرأی لکان مسح أسفل الخفّ اولی من أعلاه» - اگر دین مطابق رأی این و آن باشد مسح کردن پشت نعلین بهتر از دست زدن بر روی آن خواهد بود – این از یک سو، و از دیگر سو عقل‌ها متفاوتند، چه بسا یکی چیزی را بپذیرد که دیگری آن را نمی‌‌پذیرد. احادیث ثابت پیرامون دجال از سوی اصحاب گرامی (رضی الله عنه) و «تابعین» مورد تصدیق قرار گرفته و عقل آنان، آن را پذیرفته است، بنابراین عقلهایی که آنچه را آنها پذیرفتند نمی‌‌پذیرد، به بیماری سختی گرفتار آمده است که درمانی جز چنگ زدن به قرآن کریم و سنت و پیمودن راه پیشینیان امّت ندارد.
و سوم آنکه: اموری که از دجال سر می‌زند، از جمله‌ی بزرگترین فتنه‌های حیات دنیوی است. این امور به اذن خدا، برای امتحان و آزمون بندگان در آن زمان روی می‌دهد و از نظر عقلی محال و ناممکن نیست، اما اینکه برخلاف امور متعارف و معهود است، آری درست است و به همین دلیل «فتنه» نام گرفته است. هر کس آگاه باشد که خدا بر انجام هر چیزی قادر است و پیامبر راستگو (صلی الله علیه و آله و سلم) که از روی هوا و هوس زبان نمی‌‌گشاید با بیان این احادیث از ظهور دجال خبر داده است که به راه می‌افتد و جز مکه و مدینه، وارد کلیه‌ی شهرها می‌شود و ... در تصدیق این امر تردیدی به خود راه نمی‌‌دهد و باور دارد که این امر، طبق خبری که پیامبر داده، اتفاق خواهد افتاد.
او می‌گوید: «چگونه در عقل می‌گنجد که یک مرد نابینا بر پیشانی‌اش واژه‌ی «کافر» نقش بسته باشد و باسواد و بی‌سواد آن را بخوانند، و او میان مردم قیام کند و آنان را به پرستش خود فراخواند و دعوتش رواج یابد و مردم سر در چنبر اطاعتش فروبرند؟! کدام انسان است که انحطاط عقلی وی تا بدان مرحله برسد که به الوهیت مردی عجیب الخلقه که بر چهره‌اش با حروف درشت واژه‌ی «کافر» نوشته شده، اعتقاد پیدا کند و چنین دعوتی در میان کدامین نسل رواج می‌یابد»؟.
من می‌گویم: این یکی از شبهه‌هایی است که وی در ردّ نصوص صحیح بدان استناد جسته است. نمی‌‌دانم این بیچاره چگونه فراموش کرده است که دیده‌ها آنگاه که بصیرتها کور شود، دیگر هیچ سودی ندارد زیرا این دیده نیست که کور می‌شود بلکه بصیرت دلهاست که به خاموشی و بی‌سویی می‌گراید. وی چگونه نصوص متواتر را منکر می‌شود با این دلیل که عقلش رواج دعوت دجال را و قبول سخنانش را بعید می‌داند؟. آیا وی مثال ملموس در این زمانه را نمی‌‌بیند که در اکثر کشورهای وابسته به اسلام شریعت حاکمیت ندارد؟ با اینکه آیات قرآن با رساترین صدا تلاوت می‌شود کسانی که با حکم الهی حکومت نکنند، کافرند و ستمکارند و فاسق؟: «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون» و نیز «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون»، همچنین «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون» و همچنین: «فلا و ربّک لا یؤمنون حتّی یحکمّوک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی أنفسهم حرجاً مما قضیت و یسلّموا تسلیما»، و: «أفحکم الجاهلیّة یبغون و من أحسن من الله حکما لقوم یوقنون» و آیات دیگری که در این رابطه نازل شده است... بنابراین کسانی که دعوت دجال در آخرالزمان در بین آنان رواج می‌یابد و از روی بی‌بصیرتی از وی تبعیت می‌کنند، از جنس همین معاصران ما هستند که در این دوران، بصیرتشان را از دست داده‌اند، با اینکه قرآن را تلاوت می‌کنند و قرآن این گونه آیات صریح دارد و آنها به این آیات از رادیو گوش فرا می‌دهند، ولی با این وجود، از روی شریعت اسلام حکم نمی‌‌رانند... ما اشبه اللیله بالبارحه – امشب عجب شباهتی به دیشب دارد -!
وی می‌گوید: «چرا قرآن از این مسیح دجال چیزی نگفته است؟ آیا از فتنه‌ای اینچنین بزرگ و عظیم – آنچنانکه احادیث ساختگی دلالت دارند – نباید در قرآن ذکر به عمل آید؟ قرآن ظهور و موریانه را ذکر می‌کند ولی ظهور آن دجال را که بهشت و جهنم برای فتنه انگیزی در بین مردم همراه اوست، ذکر نمی‌‌کند؟!»
پاسخ این شبهه این است که خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا» - آنچه را که رسول فرماید بگیرید و آنچه را که نهی نماید دوری کنید – و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ألا انّی أوتیت القرآن و مثله معی» - قرآن بر من نازل شده و همانند آن (2) همراه من است - ... سنت و قرآن دوشادوش یکدیگرند و از هم جداناپذیرند، هر کس به سنت ایمان نیاورد به قرآن ایمان نیاورده است. هر کس ادعای جدایی سنت از قرآن را دارد باید به او گفته شود در کجای قرآن تعداد نمازها و رکوع‌ها و چگونگی آنها را یافته‌ای؟!. این امور در سنّت تبیین و توضیح شده که سنت همگام، مبیّن و توضیح دهنده‌ی قرآن است. سنت از دیرباز با دشمنانی روبرو بوده است که در حقیقت با قرآن دشمنی دارند. اینان در سنت شک و تردید روا می‌دارند و می‌کوشند آن را از قرآن جدا نمایند. اما خداوند همواره علمایی را تربیت می‌کند تا به دفاع از سنت برخیزند و با ارائه‌ی دلیل رشته‌های شبهه‌های دشمنان را پنبه سازند که سیوطی از جمله‌ی آنان است. وی رساله جالبی تحت عنوان مفاتح الجّنة فی الأحتجاج بالسنّة تألیف کرده و پس از سپاس خدا در آغاز آن گفته است: «آگاه باشید – خدا شمایان را رحمت کناد – که در علم اموری است همانند دارو درمان ساز و نظرهایی خلأ پرکن که از آنها یاد نمی‌‌شود مگر به هنگام ضرورت.
یک گوینده‌ی زندیق سخن فرسایی می‌کند که سنت پیامبر و احادیث مروی – خدا بر علو شرف آن بیفزاید – قابل احتجاج نیست و حجت به طور اخص (فقط) در قرآن است.» السیوطی سپس می‌گوید: «آگاه باشید – خدا شمایان را رحمت کناد – هر کس حجت حدیث پیامبر را چه در گفتار و چه در کردار با آن شروط معروف در اصول، منکر شود کافر است و از دایره اسلام خارج و با یهود و نصاری یا بسته به اراده‌ی خداوندی با یکی از فرقه‌های کفار محشور می‌شود. امام شافعی روزی حدیثی را روایت کرد و گفت: این حدیث صحیح است. شخصی رو به وی کرد و گفت: ای اباعبدالله! آیا تو به آن معتقد هستی؟ ای مرد! آیا مرا نصرانی یافته‌ای؟ آیا مرا در حال خروج از کلیسا دیده‌ای؟ آیا در سینه من علامت صلیب دیده‌ای؟ که حدیثی را از پیامبر روایت کنم و بعد بدان قائل نشوم؟! این رساله‌ی سیوطی رساله‌ای ارزشمند و سودمندیست.
منشأ این گفته‌ی وی که این احادیث ساختگی است به یک حدیث طولانی باز می‌گردد که «النّواس بن سمعان» از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل نموده است. در این حدیث از دجال خبر داده شده که از منطقه‌ی «خله» میان شام و عراق خارج می‌شود و دست به کارهای عجیب و غریبی می‌زند، سپس عیسی (علیه السلام) او را دنبال می‌کند و از پای درمی‌آورد. آنگاه به عیسی فرمان داده می‌شود که برای فرار از دست قومی که «یأجوج و مأجوج» نامیده می‌شوند و او تاب رویارویی با آنها را ندارد به کوه «طور» پناه ببرد... تا آنکه می‌گوید: پس آنها می‌گویند: ما هر آنچه در روی زمین بود نابود ساختیم، پس بیایید آنهایی را هم که در آسمانند نابود کنیم! چون تیرهایشان به سوی آسمان پرتاب شود، خداوند همان تیرها را آلوده به خون بازمی‌گرداند!
وی در اینجا می‌گوید: «اگر به بافت این داستان با نگاهی منتقدانه بنگرید تردید نمی‌‌کنید که مجعول است و شخصی که آن را ساخته است، میان ممکن و محال و بین سنت‌های الهی و خیالبافی، فرقی نمی‌‌گذارد. دلیلِ روشن بطلان این حدیث این است که سازنده‌ی آن به سبب کوته بینی گمان برده است که سلاحهای مردم تا روز قیامت همچنان تیر و کمان و تبرزین و غیره خواهد بود! وی از این نکته غافل مانده که هنوز هفت قرن از ساخت این حدیث نگذشته است که «باروت» و تفنگ وارد میدان کارزار شده و در شش قرن پسین، دیگر ذکری از تیرو کمان نبوده است، زیرا توپ‌های ماکسیم، بمبهای دستی و خوشه‌ای، گازهای سمی و آتش زا، دینامیت و راکت هواپیما – و موشک‌های دورپرواز – جایگزین سلاحهای آن دوران شده است.»
حدیث «نواس بن سمعان» که نویسنده مدعی ساختگی بودن آن است، توسط «امام مسلم» در صحیح آمده و یکی از احادیث متواتر درباره دجال است که «محمدفرید وجدی» آن را ساختگی دانسته است. شبهه‌ای که وی آورده و آن را دلیل ملموس جعلی بودن این حدیث برشمرده این است که «یأجوج و مأجوج» از تیر و کمان که جزو سلاحهای قدیمی است، استفاده می‌کنند در حالی که اکنون دیگر از این گونه سلاحها خبری نیست!. در پاسخ به این شبهه باید گفت که سلاح مذکور در حدیث توسط یأجوج و مأجوج هنگام ظهورشان در آخرالزمان حتماً استفاده خواهد شد. بقای تمدن مادی و سلاحهای ویرانگری که در این دوره پدیدار شده است، قطعی نیست، چه بسا تا آن زمان باقی نماند و شاید قبل از آن تاریخ، از بین برود، خداوند آگاهتر است که کدامیک از این سلاحها می‌ماند یا از بین می‌رود. احتمال از بین رفتن آنها بیشتر است، زیرا احادیث صحیحی پیرامون بکارگیری اسب، تیروکمان، شمشیر، نیزه‌ها و متداول شدن اسب سواری نقل شده است. با اینکه انسانها معمولاً سواریهای راحت و استفاده از سلاحهای ویرانگر در جنگ را به اسب سواری و غیره ترجیح می‌دهند ولی چه بسا بکارگیری این سلاحهای عادی به دلیل عدم وجود سلاحهای ویرانگر صورت گیرد... و من نمی‌‌دانم که این بیچاره چگونه به خود اجازه داده است که این حدیث را انکار نماید و ادعا کند که ساختگی است، آنهم تنها به این دلیل که نام یک سلاح قدیمی در آن ذکر گردیده است. این سلاح به طور قطع در آن زمان موجود خواهد بود، زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این حدیث از این امر خبر داده است. وجود سلاحها و خودروهای این دوران در آخرالزمان قطعی نیست بلکه یک امر احتمالی است. از جمله نشانه‌های احتمال نابودی این سلاحها، این است که از رادیوها می‌شنویم که دولتهای بزرگ و صنعتی از بیم تمام شدن ذخایر نفتی در جستجوی منابع انرژی با یکدیگر به رقابت برخاسته‌اند تا جایگزینی برای نفت پیدا کنند تا که آخرالامر از این تمدن مادی، انبوهی از آهن سرد روی دستشان نماند! در اینجا یک شوخی با مزه‌ای به یادم می‌آید که آن را از شخصی شنیده بودم که می‌گفت: این قاطرهای بی‌صاحب که در جاده‌ها گاهگاهی سدّ راه اتومبیلها می‌شوند و موجب تصادفات مرگبار می‌گردند، اگر نفت به اتمام برسد خواهید دید که مردم برای تصاحب آن‌ها سر و دست می‌شکنند و وقت دادگاهها را با اقامه دعوا به خاطر تصاحب آنها می‌گیرند و چه بسا یکی بگوید: من این قاطر را از پدرم و پدربزرگم به ارث برده‌ام!... البته من به خاطر این پرحرفی که انشاءالله بی‌فایده نباشد از خوانندگان محترم پوزش می‌خواهم. قصدم این بود که درباره‌ی شبهه‌های بی‌اساس «محمدفرید وجدی» در رابطه با انکار احادیث پیرامون دجال و ادعای ساختگی بودن آنها به بحث و بررسی بنشینیم. چنین شبهه‌ای که در کتاب دائرة المعارف قرن بیستم آمده، در واقع جاهلیت قرن بیستم است. (3)
17- تقلید از دیگران
شیخ «ابن محمود» به سخنان یکی از نویسندگان قرن چهاردهم (هجری) استناد ورزیده بدون آنکه حتی یک بار، نام وی را فاش نماید...
این نویسنده، «احمد امین» مؤلف کتاب ضحی الاسلام است. من ابتدا سخنان «ابن محمود» را که در رساله‌اش آورده است نقل می‌کنم و سپس اصل سخن احمد امین در ضحی الاسلام را می‌آورم.
شیخ «ابن محمود» در صفحه 37 می‌گوید: «اندیشه‌ی مهدی علل سیاسی، اجتماعی و دینی دارد و جملگی از عقاید شیعه سرچشمه می‌گیرد. شیعیان از همان ابتدای دور شدن خلافت از اهل بیت، خود این اندیشه را ابداع کردند.
شیعه با سوءاستفاده از ساده اندیشی توده‌ها و شور و شوق آنان نسبت به دین و دعوت اسلامی، از این جنبه‌ی ظاهر الصلاح شروع به تبلیغ نمودند، احادیث را جعل! و آنها را از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کردند و از طرق مختلف به اسناد این احادیث استحکام بخشیدند و مردم خوش قلب و ساده اندیش هم این احادیث را باور کردند. رجال شیعه هم چون این احادیث به مصلحتشان بود، سکوت نمودند. بدین سان توطئه‌ای زشت شکل گرفت که با مفسده انگیزی افکار مردم را با احادیث جعلی و داستانهای منسوب پیامبر و اهل بیت و کعب الاحبار (4) پر ساختند. این روند گمراه سازی افکار مردم و تسلیم آنان در برابر توهمات، تأثیر نامطلوبی داشته است انقلابها و حرکتهای مکرر در تاریخ اسلام، زاییده همین تأثیرات بود. زیرا در هر دوران یک مدعی یا مدعیانی سربرمی‌آورند و ادعا می‌نمایند که همان مهدی موعود هستند! و چون جمعی از مردم گرداگرد آنان می‌آیند، سبب ساز فتنه انگیزیهای فراوان می‌شوند. تمام اینها پیامد یک اندیشه خرافی موسوم به نظریه‌ی مهدی است. این نظریه نه با سنتهای الهی هماهنگی دارد و نه با عقل سالم.» و استاد! «احمد امین» در کتاب ضحی الاسلام جلد سوم صفحه‌ی 241 و 242 می‌نویسد: «اندیشه‌ی مهدی، علل سیاسی، اجتماعی و دینی دارد که به نظر من از شیعه نشأت گرفته است و آنان پس از خروج خلافت از دست اهل بیت آن را ابداع کردند. رهبری باهوش شیعیان با سوء استفاده از ساده اندیشی توده‌ها و شور و شوق آنان نسبت به دین و دعوت اسلامی، از این جنبه‌ی ظاهرالصلاح شروع به تبلیغ نمودند، احادیث را جعل و آنها را از قول پیامبر روایت کردند و از طرق مختلف به اسناد این احادیث استحکام بخشیدند. مردم خوش قلب و ساده اندیش این احادیث را باور کردند. رجال شیعه هم چون این احادیث به مصلحتشان بود، سکوت اختیار کردند».
احمد امین سپس در صفحه 343 می‌گوید: «حدیث مهدی، یک حدیث خرافی است و نتایج خطرناکی به خاطر آن در زندگی مسلمانان به وجود آمده است». وی در صفحه‌ی 344 می‌گوید: «افکار مردم با احادیثی که نقل می‌شد و «ملاحم» نامیده می‌شد و داستانها و قصه‌ها لبریز گردید و یک فصل بزرگ در کتب مسلمانان باز شد که در آن اخبار وقایع از هر رنگ و شکل و از اخبار اعراب و رومیان گرفته تا جنگ با ترکان وجود دارد. بدین سان توطئه‌ای زشت شکل گرفت که با مفسده انگیزی افکار مردم را با احادیث جعلی و داستانهای منسوب به پیامبر و اهل بیت و کعب الاحبار پرساختند. این روند گمراه سازی افکار مردم و تسلیم آنان در برابر توهمات، تأثیر نامطلوبی داشته است...»
پس از نقل سخنان شیخ ابن محمود و سخنان راهبرش استاد! «احمد امین» برخواننده روشن می‌شود که «تابع» عین سخنان «متبوع» را نقل نموده و آن را به خود منسوب داشته است. البته چنین سخنانی در حقیقت اگر به کسی منسوب شود جز زشتی و عیب و کسر شأن چیزی دربر ندارد. وانگهی شیخ «ابن محمود» بر پیشینیان و پسینیان امت خرده می‌گیرد که چرا از یکدیگر تقلید می‌کنند؟ زیرا مقلد جزو اهل علم قلمداد نمی‌‌شود آنچنانکه در صفحات 5 و 8 رساله‌اش آمده است، ولی در عین حال به خود اجازه می‌دهد از کسانی چون «احمد امین» و «محمدفرید وجدی» تقلید کند، یعنی از کسانی که اساساً با علم شریف حدیث بیگانه‌اند! پس اگر کسی از متخصصان چون ترمذی، عقیلی، ذهبی، ابن تیمیمه، ابن القیم، ابن حجر عسقلانی و دیگران تقلید کند، جزو اهل علم شمرده نمی‌‌شود، در این صورت کسی که رهبرانش بیگانه از علوم اسلامی، چون محمدفرید وجدی و احمدامین باشند، چگونه توصیف می‌شوند؟ و چه نامی باید بگیرند؟

وَ مَن جَعَلَ الغراب لَهُ دَلیلا *** یَمرُّ بِهِ علی جِیَفِ الکلاب

(هر کس با راهنمائیهای کلاغ پیش برود!
کلاغ او را به سوی مردار سگان راهنمایی خواهد کرد!)
در بررسی این سخنان که سنگینی آن بر دوش استاد احمد امین و شیخ ابن محمود به طور مشترک قرار دارد، باید بگویم:
1- آنچه که «تابع» و «متبوع» گفته‌اند که اندیشه‌ی مهدی از عقاید شیعه سرچشمه می‌گیرد و شیعیان ابتدا خود این اندیشه را ابداع کردند و با سوءاستفاده از ساده اندیشی توده‌ها و شور و اشتیاق آنان نسبت به دین و دعوت اسلامی، از این جنبه‌ی ظاهرالصلاح شروع به تبلیغ نمودند و احادیث را جعل و آنها را از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کردند و از طرق مختلف به اسناد این احادیث استحکام بخشیدند. مردم خوش قلب و ساده اندیش این احادیث را باور کردند... این سخنان به منظور زیر سؤال بردن پیشینیان، دانشمندان و راویان این امت آورده شده است تا گفته شود که آنان ساده اندیش بودند و از روی سادگی موضوعات را می‌پذیرند، چنین سخنی بی‌تردید بسیار خطرناک است. زیرا زیر سؤال بردن «ناقل» به معنای زیر سؤال رفتن «نقل شده» است که همانا سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. در مقابل این سخن که بدترین سخن است، سخنان «ابوبکر خطیب بغدادی» پیرامون اهل حدیث که از بهترین سخنان است در زیر نقل می‌شود. بغدادی در کتاب شرف اصحاب الحدیث می‌نویسد:
«خداوند متعال اهل حدیث را ستونهای شریعت قرار داده و به وسیله‌ی آنان، هر بدعت نکوهیده‌ای را از ریشه کنده است. آنان در بین خلایق امنای خداوندند و واسطه‌ی میان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امت به شمار می‌روند، در حفظ ملت اجتهاد دارند، نورشان درخشان، فضایلشان پویا، آیاتشان عیان و حجت هایشان استوار است. هر جماعتی به هوا و هوسی تمایل دارند و از آبشخور آن مایه می‌گیرند یا با ستایش از نظریه‌ای بدان روی آورند مگر اصحاب حدیث، سلاح اینان کتاب الله، حجتشان سنت و اسوه‌شان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، از هواها گریزانند و به دیدگاهها توجه ندارند، هر آنچه از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کنند مورد قبول واقع می‌گردد زیرا که آنان امانتدار هستند، آنان دادگر، پرچمدار و نگاهدار دین می‌باشند، اگر در حدیثی اختلاف نظر پدید آید، باید به آنان رجوع شود و چون اظهارنظر نمایند، نظرشان هرچه باشد مورد قبول خواهد بود و به اجرا درآید. هر عالم فقیه، امام بلندپایه، زاهد، فاضل، ارجمند و خطیب بلند آوازه از جمله‌ی آنان است که شمارشان بسیار و راهشان مستقیم است. هر بدعت گذاری تظاهر می‌کند که به آنان اعتقاد دارد و در ابراز نظر مخالف جسارت نمی‌‌ورزد. هر کس بر ضد ایشان توطئه چیند، خدای سرکوبش کند و هر کس با آنان عناد بورزد خدا از وی روی برگرداند.
و هر کس از آنان روی برگرداند ضرری بر آنها وارد نمی‌‌آید و هر کس از آنان دوری گزیند رستگار نمی‌‌شود. فرد دیندار به ارشاداتشان نیازمند است. هر کس نسبت به آنها نظر سوء دارد سرانجام نابودشدنی است که خداوند بر یاریشان تواناست».
«بغدادی» باز می‌گوید: «خداوند «طایفه منصوره» را پاسدار دین قرار داده و نیرنگ معاندان را از آنان دور ساخته است، زیرا آنها به شرع مبین پایبندند و به اصحاب و پیروان اقتدا می‌نمایند، پس در شأن آنان است که حافظ آثار باشند و صحراها و بیابانها را بپیمایند و دریاها را درنوردند تا آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تشریع فرموده به دست آورند و اقتباس نمایند، پذیرای نظرها و هواها نیستند زیرا در قول و عمل پذیرای شریعت محمدی شده‌اند و با ضبط و نقل احادیث از سنت ختمی مرتبت پاسداری نموده‌اند تا بنیان آن را استوار نگاه دارند. چه بسیارند ملحدانی که قصد دارند شریعت را با امور بی‌اساس ربط دهند اما به خواست خدا اصحاب حدیث از شریعت الهی دفاع می‌کنند. پس اینها نگهدارندگان ستون سنت و متولیان امر آن هستند که چون دفاع از سنت محمدی ضرورت یابد از بذل جان دریغ نورزند و در واقع اینها «حزب الله» هستند و حزب الله، بی‌تردید، رستگارانند: «اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون».
این گفتار «خطیب بغدادی» راجع به اهل حدیث است... «ابن محمود» پس از همنوایی! با «احمد امین» ناگهان خودسرانه به عیبجویی از اهل حدیث می‌پردازد و در صفحه 23 رساله‌اش می‌گوید:
«ولی علمای پیشین اغلب نسبت به ناقلان حدیث حسن ظن دارند و از کسی که به خدا ایمان آورده است، بعید می‌دانند که از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دروغ مطلبی را نقل نماید، و به همین دلیل بسیاری از احادیث گوناگون، متضاد و مختلف را پیرامون مهدی ذکر نموده‌اند، به طوری که به گفته‌ی «شوکانی» به پنجاه حدیث بالغ گردیده است. «سفارینی» در لوامع الانوار و «ابن کثیر» در النهایة بسیاری از این احادیث را آورده‌اند. انشاءالله من پیرامون این موضوع سخن خواهم گفت!.
2- این سخن احمدامین: «افکار مردم با احادیث رمان وار! و داستانهای قصه‌ای لبریز گردید، و باب بزرگی در کتب مسلمانان به نام «ملاحم» گشوده شد که در آن اخبار وقایع رنگارنگ و اخبار اعراب و رومیان و اخبار جنگ با ترکان...». این سخن بیشتر آدمی را به هلاکت می‌اندازد زیرا باب «ملاحم» را انکار می‌نماید، در حالی که می‌دانیم مکاتیب سنت نبوی و کلیه‌ی احادیث و اخبار «غیبیات» در زیرمجموعه‌ی این باب – ملاحم – قرار می‌گیرد و بسیاری از احادیث مندرج در این باب در صحیحین و غیره وجود دارد.
3- این دو گفته‌اند که نظریه‌ی مهدی با سنت آفرینش الهی و عقل صحیح هماهنگی ندارد! که در پاسخ باید گفت: بر این گونه امور نمی‌‌توان نام «نظریه» اطلاق نمود، زیرا از امور غیبی است که درآن جایی برای اظهارنظر نیست. قبول این قبیل امور به صحت احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بستگی دارد که صحت احادیث ظهور مهدی در آخرالزمان مسجل و محرز گردیده است. عقل سالم با نقل صحیح اختلافی ندارد بلکه با آن هماهنگ است زیرا عقل تابع نقل است. تبعیت عقل از نقل به تعبیر بعضی از علماء همانند تبعیت «عامی مقلّد» از «عالم مجتهد» است. ظهور مهدی در آخرالزمان با سنت آفرینش الهی هماهنگی دارد، زیرا سنت خدای متعال این است که حق همواره با باطل در ستیز باشد و خداوند در هر زمانه‌ای فردی را جهت اعتلاءبخشیدن به دین مأمور می‌سازد که زمین هیچگاه از حجت قائم خالی نمی‌‌شود. مهدی فردی از امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است که خداوند در زمان خروج دجال و فرود آمدن عیسی (علیه السلام) از آسمان، به وسیله او دینش را یاری می‌نماید. در این باره اخبار صحیحی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که هرگز از خود چیزی نمی‌‌گوید، نقل گردیده است...

ادامه دارد...
پی‌نوشت‌ها:
1- قبلاً هم اشاره شد که شیعه به همچو افسانه موهومی اعتقاد ندارد و متأسفانه عقاید شیعه به هنگام نقل، به طور عمد تحریف می‌شود – مترجم.
2- منظور سنت است – مترجم.
3- البته مترجم قصد دخالت در صحت و سقم حدیث مزبور که در کتب برادران اهل سنت نقل شده است، ندارد و در اینجا، هدف فقط ترجمه نوشته‌های شیخ عبدالمحسن العباد است... ولی به طور کلی باید گفت که در بین احادیث منقول ومنسوب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) احادیث مجعول و ساختگی، ضعیف و غیر قابل استناد، کم نیست و بر اهل حدیث است که احادیث صحیح را از احادیث مجعول جدا سازند و اجازه ندهند که با نشر احادیث ساختگی در اعتقاد مردم سستی پدید آید... و کم کم در چگونگی احادیث صحیح هم تردید روا دارند... و به هر حال شکی نیست که احادیث صحیح و متقن را باید پذیرفت و احادیث مجعول و غیر منطبق با قرآن را به تعبیر ائمه بزرگوار ما، «باید به دیوار کوبید!» - مترجم.
4- کعب الاحبار غلط است و کعب الحبر صحیح ... او یکی از علمای تابعین است که یهودی بود و بعد مسلمان شد! (فرهنگ معین، صفحه 417) – مترجم.
منبع مقاله :
خسروشاهی، سید هادی؛ (1393)، مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، تهران: اطلاعات، چاپ چهارم

 

 

 

موارد مرتبط

  • گم شده ام بابا نمی آیی ؟

    به عرفات مقدس، رسیدم همان جا که بسیار شنیده بودم از آن؛ دور از چادرهای اقامت، روی خاک ها نشستم و چشمان خود را بستم. 

    تصاویر نگاه ملتمس بدرقه کنندگان و حرف هایشان از جلوی دیدگانم رد شد.

    - میثم! یادت نره برای خواهرت دعا کنی!
    - خوش به حالت میثم! می دانی کجا می روی؟ 
    - داداش! اون جا یاد امام حسین باشی ها!
    بدون این که بخواهم می آمدند و می رفتند؛ 10 دقیقه ای گذشته بود و فکر من هم چنان آشفته! به خود گفتم یاد کتاب هایی که خوانده ای بیافت! «عرفات سرزمینی است که انسان خود را می یابد؛ زیرا عرفات از «عرف» به معنی شناخت است.»
    به امید باز شدن چشم دل، چشمان خود را بسته نگاه داشته بودم و برای خود تکرار می کردم: میثم عرفات، جایی است که انسان خود را می شناسد! میثم جان امسال در صحرای عرفات جای ایرانی ها خالیه! امسال مراسم چبدون ایرانی ها رنگ و بویی نداره! وقتی دعای عرفه می خونید حتما یادشون کنید!  راستی یادی هم از شهدای مظلوم منای سال 94 هم بکن؛ کسانی که حاجی نشده ولی واقعا حاجی شدند!
    شاید فقط همین یک بار عرفات را درک کنی؛ همین چند ساعت را وقت داری خواهش می کنم درست استفاده کن! این جا عرفات است مکان اجابت دعا و مغفرت. 

    صدای کودکی را شنیدم که از پشت سرم می آمد: 
    بابا کجایی؟! گمت کردم! بابای خوبم!
    توجهی نکردم در این صحرا خیلی ها هستند که می توانند به او کمک کنند! من بیچاره، کار دارم! ماه ها که نه؛ سال ها منتظر این لحظه بودم.

    - خدایا! این بنده ی تو در سرزمین توست کمکش کن به آن چه تو می خواهی برسد!
    دست هایم را از سرم بالاتر برده و گردنم را به سمت پایین خم کردم؛ آرام آرام، تمام آدم ها و نوشته ها از مقابل چشم های بسته ام رفتند و فقط همین جمله ماند: امام خود را بشناس که اگر او را بشناسی جلو افتادن یا عقب-افتادن ظهور ضرری به تو نخواهد زد!
    دعای عرفه و دعا در غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه (دعای معرفت) را همراه خود آورده بودم. ابتدا شروع کردم به خواندن دعای معرفت. بعد از هر فراز، ترجمه آن را نیز با دقت می خواندم: «اللهم عرّفنی نفسک... » خدیا! خودت را به من بشناسان! که اگر تو را نشناسم پیامبرت را نخواهم شناخت! خدایا! پیامبرت را به من بشناسان! که اگر پیامبرت را نشناسم حجتت را نخواهم شناخت! خدایا! حجتت را به من بشناسان که اگر حجتت را نشناسم از دینم گمراه خواهم شد. 
    صدای کودکی را شنیدم که از پشت سرم می آمد: 
    بابا کجایی؟! گمت کردم! بابای خوبم!
    توجهی نکردم در این صحرا خیلی ها هستند که می توانند به او کمک کنند! من بیچاره، کار دارم! ماه ها که نه؛ سال ها منتظر این لحظه بودم. منتظر همین جا که مولایم حسین در آن دعای عرفه را قرائت فرمود. چه قدر دوست داشتم یک بار عرفه در این جا، عرفه بخوانم! 
    - بابا گشنمه! این جا خیلی داغه! بابا! خوابم میاد چرا گم شدم؟!
    خدیا! می دانی که چه قدر بچه ها را دوست دارم و همیشه از نگاه به آن ها و حرف زدن با آن ها لذت می برم! خدایا! می دانی که عصمت آن ها مرا یاد عصمت مولا می اندازد و هرگاه که از دنیای پرگناه و دودآلود اطراف دلم می گیرد، نگاه به حرکات و چهره ی آنان است که نشاط و امید را به قلبم باز می گرداند. چرا امروز با همین دوست داشتنی ام، امتحان می شوم؟!
    - خدا را شکر! به نظر می رسد پدر خود را پیدا کرده ... صدایی نمی آید.
    دعای معرفت تمام شد و سریع دعای عرفه را باز کردم به امید این که حتی لحظه ای از دستم نرود: خدایی را سپاس که هیچ موجودی نمی تواند قضایش را برگرداند و از بخشش بازش بدارد؛ کسی که مانند ساخته ی هیچ سازنده ای نیست ... وقتی تمام خوبی هایش خداوند رحیم را می شمردم «اَنْتَ الَّذى مَنَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَنْعَمْتَ اَنْتَ الَّذى اَحْسَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَجْمَلْتَ » حلاوتی داشت عجیب که آرزو می کردم تمام نشود!

    میثم جان امسال در صحرای عرفات جای ایرانی ها خالیه! امسال مراسم برائت از مشرکین بدون ایرانی ها رنگ و بویی نداره! وقتی دعای عرفه می خونید حتما یادشون کنید! راستی یادی هم از شهدای مظلوم منای سال 94 هم بکن؛ کسانی که حاجی نشده ولی واقعا حاجی شدند!

     که به بدی های من رسید. « ان َا الَّذى اَسَاْتُ اَن َا الَّذى اَخْطَاْتُ اَن َا الَّذى هَمَمْتُ اَن َا الَّذى جَهِلْتُ اَن َا الَّذى غَفَلْتُ »گریه امانم نمی داد و شرم، سر به زیرم کرده بود به وسط های دعا رسیدم و شمردن اعضای بدن و ظرایف آن، همین جا بود که ناخودآگاه به یاد اعضای پاک و الهی ارباب عشق، روی خاک های کربلا، افتادم؛ نمی دانستم چه کنم فقط داد می زدم خدا! حسین را ببین! گویی مولا در مقابل من، روی زمین افتاده بود و من شاهدش بودم که ...
    دوباره صدایی محزون به گوشم رسید:
    -  بابا! من از تنهایی می ترسم! این جا هیچ کی حواسش به من نیست! پاهام زخمی شده؛ ببین! از بس دنبال تو گشتم دمپاییم گم شده؛ پاهام می سوزه!
    دعا را به زمین بخشیدم و برخاستم! آغوش خود را به روی او باز کردم اما به طرفم نیامد، زانوان کوچکش را بغل گرفته بود. صورت آفتاب سوخته و خیس اشک و آلوده به خاکش را بالا آورد و با صدایی منقطع از شدت گریه نگاهم کرد و گفت آقا شما بابای من را می شناسید؟ به طرفش رفتم و در آغوشش گرفتم و وقتی صورت ظریفش روی شانه هایم آرام گرفت، شانه های من بود که می لرزید! نمی توانستم صدای ناله ام را مخفی کنم؛ هرچند همیشه از این که بچه ها گریه ام را ببینند می ترسم و گرفتگی دلشان قلبم را آتش می زند؛ اما این بار دست خودم نبود به جای تسلّای او؛ خودم را مصیبت زده دیده بودم. برخاستم و چادر به چادر به همه ی کاروان ایرانیان سر زدم. در یکی از چادرها برادری گفت که پدر او مدتی است که به دنبال اوست و همین الان از چادر ما رد شده. به سرعت بیرون آمدم و مردی را دیدم که هراسان در حال دویدن به سمت چادر بعدی است. صدایش زدم. کودک نیز با صدایی گرفته، صدا زد بابا! برگشت و به طرف فرزند خود دوید بوسیدمش و او را به آغوش امن پدر سپردم! و آن ها را با گریه ی شوق تنها گذاشته و برگشتم. کمی که از چادرها فاصله گرفتم و جمعیت کمتر شد، نشستم. زانوانم می لرزید و شانه هایم نیز؛ با زبان بند آمده، مانند همان کودک بریده بریده می گفتم:

    شاید فقط همین یک بار عرفات را درک کنی؛ همین چند ساعت را وقت داری خواهش می کنم درست استفاده کن! این جا عرفات است مکان اجابت دعا و مغفرت.

    -  بابا! بابای خوب من! گم شدم! این جا خیلی داغه! هوای دلم بده مولا! خیلی ها برایم شمشیر تیز کرده اند؛ ببخشید که دست قوی و گرمتان را رها کردم! چه قدر منتظر آمدنم بودید! چه قدر به همه سپردید، اگر از من خبری شد، خبرتان کنند؟! مولا این جا عرفات است و من آمده ام شما را بشناسم؛ اصلاً به همین امید آمده ام! من کجا و عرفات کجا! می دانم که قلبم چون لباسم سفید نیست و شما از من بیزارید؛ اما، به قلب مجروح و پاهای زخمیم رحمی کنید! خیلی ها التماس کردند دعایشان کنم؛ التماستان می کنم دعایشان کنید. مولا! من از این دنیا و ظواهر فریبنده اش می ترسم! آمده بودم خود را بشناسم اما مگر بدون شما کسی هستم؟! شما که نباشی هیچ کس قدر وجودم را نمی داند و استعدادهای خدادادیم اسراف می شود؛ من که بلد نیستم از آن ها خوب استفاده کنم! مولا من ضعیفم. عجله و بخل امانم بریده. نفس این بزرگ ترین دشمن من دوست داشتنی های وجودم را پیدا کرده و برای گول زدنم از آن ها استفاده می کند و  و شیطان ها دورم حلقه زده اند! بدون شما و تعلیم و حفاظتتان می میرم که مرگ همین جاهلیت است! من از بازی های دنیا و جلوه گریش می ترسم! می ترسم چشمم ببیند و دلم برود! مولا بدون شما زخمی شدن هست و بی کسی! بابا! مردم همه مشغول کار خودشان هستند؛ چرا گم شدم؟! انگار یک عمر اشتباه همه ی مردم تاریخ غیبت، امروز از زبان من جاری می شد! 
    به خودم که آمدم، پشت سرم، عالمی بود؛ یک عالم عاشق نشسته بودند و ضجه می زنند که بابا! ما را ببخش! بابا! به داد دلمان برس! ... 
    پس از این مناجات طولانی آمدی و بر قلب مجروحم مرهمی نهادی. نمی دانم شاید همه مردم این گونه بودند. آرامشی خاص و وصف ناشدنی! لذتی ناب و دست نیافتنی! عطر حضور تو! مولای رحیم ما!
    بوى گلى است در عرفات از حضور تو                سوى گل وجود تو ما با سر آمدیم
    کاش این شیرینی هر روز و هر شب تکرار شود که:
    اگر ساقى دهد ساغر از این دست                   به یك پیمانه از خود مى توان رست...
    خوشا آن دل كه از اغیار ببرید                          خوشا آن جان كه از جز یار بگسست
    خوشا آن دل كه با دلدار آمیخت                       خوشا آن جان كه با جانانه پیوست

     

    خدیجه همتیان پور فرد
  • منظور از رسول اکرم (ص) از سمیی در اوصاف امام عصر (عج)

    سمیی یعنی حضرت هم نام من است و پیغمبر نامش (محمد) و (احمد) است . در حالی که امام عصر نامش (محمد) است ؟

    پاسخ به شبه :

    این گونه که شما فرمودید نیست  ولی همان طور که آوردید حضرت هم نام پیغمبر (ص) است و دو نام دارد نام آشکار (محمد) و نام مخفی او احمد است ، لطفا سند این گفتار را در کتاب کمال الدین ،ج2 ، صفحه 653 ، مطالعه فرمایید

  • آثار و نتایج خواندن زیارت عاشورا

    در فضیلت و فوائد قرائت زیارت عاشورا روایات زیادی از ائمه معصومین(ع) ذکر شده است که در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

    امام محمد باقر(ع) به علقمه فرمود: پس از آنکه به آن حضرت با سلامی اشاره کردی، دو رکعت نماز بخوان و سپس زیارت عاشورا را بخوان. هنگامی که این زیارت را خواندی در حقیقت او را به چیزی خواندی که هر کس از ملائکه که بخواهند او را زیارت کنند، به آن می خوانند و خداوند برای تو هزار هزار حسنه می نویسد و از تو هزار هزار سیئه محو می نماید و تو را هزار هزار مرتبه بالا می برد و همانند کسانی می باشی که در رکاب آن حضرت به شهادت رسیدند. حتی در درجات آنها هم شریک می شوی. (کامل الزیارات- ص 74)

    امام صادق(ع) به صفوان می‌فرماید: زیارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند خیر را برای خواننده آن تضمین می کنم، اول زیارتش قبول شود. دوم سعی و کوشش او شکور باشد. سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نا امید از درگاه او برنگردد زیرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. (بحارالانوار-جلد 98-ص 300)

    در روایت دیگر می‌خوانیم: اگر مردم می دانستند زیارت امام حسین(ع) چه ارزشی دارد، از شدت شوق و علاقه می مردند و حسرت رسیدن به آن پاداش ها، جسم و روح آنها را پاره پاره می کرد." (بحارالانوار-جلد 101 –ص 18)

    زیارت امام حسین(ع) بر هر مؤمنی که اقرار به امامت ایشان داشته باشد، واجب است.(بحارالانوار-جلد 101 –ص 69)

    کسی که امام حسین(ع) را تنها برای رضا و خوشنودی پروردگار، و نه برای کسب شهرت زیارت کند، خداوند تمامی گناهان او را پاک می کند.(بحارالانوار-جلد 101 –ص 4)

    اگرکسی بدون عذر موجه امام حسین(ع) را زیارت نکند، از اهل آتش خواهد بود.(بحارالانوار-جلد 101 –ص 4)

    کسی که امام حسین(ع) را زیارت نکند شیعه اهل بیت نیست.(بحارالانوار-جلد 101 –ص 4)

    امام صادق علیه السّلام فرمود:" ای زراره ! آسمان چهل روز ، در سوگ حسین بن علی علیه السّلام گریه کرد.(جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 552)

    این زیارت امروزه به زیارت عاشورا شهرت یافته است و خواندن آن در همه اوقات و هر روز دارای فوائد و برکات زیادی است. این زیارت تجدید عهد همه روزه پیروان حسین بن علی ‏علیهم ‏السلام با مولای خویش است که همراه با تولّی و تبری است و خط فکری زائر را در برابر دوستان و دشمنان اسلام و اهل بیت‏(ع)ترسیم می‏کند و اعلام همبستگی با موافقان راه حسین‏(ع) و اعلان جنگ و مبارزه با دشمنان حق است تا عشق در وی به جهاد بیرونی بیانجامد.

  • چهل حدیث در ضمن عاشورا و کربلای حسین

    چهل حدیث ارزشمند از ائمه از کربلا و شهادت سید و سالار شهیدان حسین (ع)

    حدیث اول :حریم پاک

    عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال:
    ..و هی اطهر بقاع الأرض و اعظمها حرمة و انها لمن بطحاء الجنة.
    پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در ضمن حدیث بلندی می فرماید: کربلا پاکترین بقعه روی زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه ها است و الحق که کربلا از بساطهای بهشت است. بحار الانوار، ج 98، ص 115 و نیز کامل الزیارات، ص 264

    حدیث دوم:سرزمین نجات

    قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
    یقبر ابنی بأرض یقال لها کربلا هی البقعة التی کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التی علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فی الطوفان.

    پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: پسرم حسین در سرزمینی به خاک سپرده می شود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازی که همواره گنبد اسلام بوده است، چنانکه خدا، یاران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد. کامل الزیارات، ص 269، باب 88، ح 8

    حدیث سوم: مسلخ عشق

    قال امیر المؤمنین علی علیه السلام:
    هذا...مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم و لا یلحقهم من کان بعدهم.

    حضرت علی علیه السلام روزی گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانی که نه شهدای گذشته و نه شهدای آینده به پای آنها نمی رسند.

    تهذیب، ج 6، ص 73 و بحار، ج 98، ص 116

    حدیث چهارم: عطر عشق

    قال علی علیه السلام:
    واها لک أیتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب.
    امیر المؤمنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوشبوئی ای خاک! در روز قیامت قومی از تو بپا خیزند که بدون حساب و بی درنگ به بهشت روند.

    شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 169

    حدیث پنجم:ستاره سرخ محشر

    قال علی بن الحسین علیه السلام:
    تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدری و تنادی أنا أرض الله المقدسة الطیبة المبارکة التی تضمنت سید الشهداء و سید شباب اهل الجنة.

    امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین کربلا، در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدی می درخشد و ندا در می دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکی که پیشوای شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است. ادب الطف، ج 1، ص 236، به نقل از کامل الزیارات، ص 268

    حدیث ششم:کربلا و بیت المقدس

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    الغاضریة من تربة بیت المقدس.
    امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا از خاک بیت المقدس است. کامل الزیارات، ص 269، باب 88، ح 7

    حدیث هفتم: فرات و کربلا

    قال ابو عبد الله علیه السلام
    أن أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارک و تعالی...

    امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبی بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.بحار الانوار، ج 98، ص 109 و نیز کامل الزیارات، ص 269

    حدیث هشتم: کربلا، کعبه انبیاء

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    لیس نبی فی السموات و الارض، اءلا یسألون الله تبارک و تعالی أن یؤذن لهم فی زیارة الحسین (علیه السلام)، ففوج ینزل و فوج یعرج.

    امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبری در آسمانها و زمین نیست مگر این که می خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است که گروهی به کربلا فرود آیند و گروهی از آنجا عروج کنند. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 244، به نقل از کامل الزیارات، ص 111

    حدیث نهم: کربلا، مطاف فرشتگان

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    لیس من ملک فی السموات و الأرض الا یسألون الله تبارک و تعالی أن یؤذن لهم فی زیارة الحسین (علیه السلام)، ففوج ینزل و فوج یعرج.

    امام صادق علیه السلام فرمود:
    هیچ فرشته ای در آسمانها و زمین نیست مگر این که می خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجی از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجی دیگر عروج کنند و از آنجا اوج گیرند. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 244، به نقل از کامل الزیارات ص 114

    حدیث دهم: راه بهشت

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    موضع قبر الحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة

    امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام دری از درهای بهشت است. کامل الزیارات، ص 271، باب 89، ح 1

    حدیث یازدهم: کربلا، حرم امن

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل أن یتخذ مکة حرما.
    امام صادق علیه السلام فرمود: به راستی که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آنکه مکه را حرم قرار دهد.کامل الزیارات، ص 267 بحار، ج 98، ص 110

    حدیث دوازدهم: زیارت مداوم

    قال الصادق علیه السلام:
    زوروا کربلا و لا تقطعوه فاءن خیر أولاد الانبیاء ضمنته...
    امام صادق عیه السلام فرمود: کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است. کامل الزیارات، ص 269

    حدیث سیزدهم: بارگاه مبارک

    قال الصادق علیه السلام:
    «شاطی ء الوادی الأیمن» الذی ذکره الله فی القرآن، (1) هو الفرات و «البقعة المبارکة» هی کربلا.
    امام صادق علیه السلام فرمود: آن «ساحل وادی ایمن» که خدا در قرآن یاد کرده فرات است و «بارگاه با برکت» نیز کربلا است. (2)

    فصل دوم: زیارت کربلا

    حدیث چهاردهم: شوق زیارت

    قال الامام الباقر علیه السلام:
    لو یعلم الناس ما فی زیارة قبر الحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقا.
    امام باقر علیه السلام فرمود: اگر مردم می دانستند که چه فضیلتی در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت می مردند.ثواب الاعمال، ص 319، به نقل از کامل الزیارات .

    حدیث پانزدهم: حج مقبول و ممتاز

    قال ابو جعفر علیه السلام:
    زیارة قبر رسول الله صلی الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبر الحسین بن علی علیهما السلام، تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلی الله علیه و آله.
    امام باقر علیه السلام فرمود: زیارت قبر رسول خدا «ص» ، و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولی که همراه رسول خدا «ص» بجا آورده شود.مستدرک الوسائل، ج 1، ص 266، و نیز کامل الزیارات، ص 156

    حدیث شانزدهم : تولدی تازه

    عن حمران قال: زرت قبر الحسین علیه السلام فلما قدمت جاءنی.ابو جعفر محمد بن علی علیه السلام...فقال علیه السلام:
    ابشر یا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم یرید الله بذلک وصلة نبیه حرج من ذنوبه کیوم ولدته امه.
    حمران می گوید: هنگامی که از سفر زیارت امام حسین علیه السلام برگشتم، امام باقر علیه السلام به دیدارم آمد و فرمود: ای حمران! به تو مژده می دهم که هر کس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت کند و مرادش از این کار رضایت خدا و تقرب به پیامبر (ص) باشد، از گناهانش بیرون می آید چون روزی که مادرش او را زاد.امالی شیخ طوسی، ج 2، ص 28، چاپ نجف بحار، ج 98، ص .20

    حدیث هفدهم: زیارت مظلوم

    عن ابی جعفر و ابی عبد الله علیه السلام یقولان:
    من احب أن یکون مسکنه و مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم.
    از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده که فرمودند: هر کس که می خواهد مسکن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم علیه السلام را ترک نکند. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 253

    حدیث هجدهم: شهادت و زیارت

    قال الامام الصادق علیه السلام:
    زوروا قبر الحسین (علیه السلام) و لا تجفوه، فاءنه سید شباب أهل الجنة من الخلق، و سید شباب الشهداء.
    امام صادق علیه السلام فرمود: مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت کنید و با ترک زیارتش به او ستم نورزید چرا که او سید جوانان بهشت از مردم، و سالار جوانان شهید است. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 256: و کامل، ص 109

    حدیث نوزدهم: زیارت، بهترین کار

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    زیارة قبر الحسین بن علی علیهما السلام من افضل ما یکون من الاعمال.
    امام صادق علیه السلام فرمود: زیارت قبر امام حسین علیه السلام از بهترین کارهاست که می تواند انجام یابد.مستدرک الوسائل، ج 10، ص .311

    حدیث بیستم: سفره های نور

    قال الامام الصادق علیه السلام:
    من سره ان یکون علی موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوار الحسین بن علی (علیهما السلام)
    امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره های نور بنشیند باید از زائران امام حسین (علیه السلام) باشد.وسائل الشیعه، ج 10، ص 330 بحار الانوار، ج 98، ص 72

    حدیث بیست و یکم: شرط شرافت

    قال الصادق علیه السلام: من اراد أن یکون فی جوار نبیه و جوار علی و فاطمة فلا یدع زیارة الحسین علیهم السلام
    امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که می خواهد در همسایگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در کنار علی (علیه السلام) و فاطمه (س) باشد، زیارت امام حسین (علیه السلام) را ترک نکند. وسائل الشیعه، ج 10، ص 331، ح .39

    حدیث بیست و دوم: زیارت، فریضه الهی

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    لو أن احدکم حج دهره ثم لم یزر الحسین بن علی علیه السلام لکان تارکا حقا من حقوق رسول الله (ص) لأن حق الحسین فریضة من الله تعالی، واجبة علی کل مسلم.
    امام صادق علیه السلام فرمود: اگر یکی از شما تمام عمرش را احرام حج بندد، اما امام حسین علیه السلام را زیارت نکند، حقی از حقوق رسول خدا (ص) را ترک کرده است چرا که حق حسین علیه السلام فریضه الهی و بر هر مسلمانی واجب و لازم است.وسائل الشیعه، ج 10، ص .333

    حدیث بیست و سوم: کربلا، کعبه کمال

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    من لم یأت قبر الحسین علیه السلام حتی یموت کان منتقص الاءیمان، منتقص الدین، اءن ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها.
    امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس به زیارت قبر امام حسین علیه السلام نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود، به بهشت هم که برود پایین تر از مؤمنان در آنجا خواهد بود.وسائل الشیعه، ج 10، ص .335

    حدیث بست و چهارم: از زیارت تا شهادت

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    لا تدع زیارة الحسین بن علی علیهما السلام و مر أصحابک بذلک یمد الله فی عمرک و یزید فی رزقک و یحییک ء الله سعیدا و لا تموت الا شهیدا.
    امام صادق علیه السلام فرمود: زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن! تا خدا عمرت را دراز و روزی و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیری مگر شهید. وسائل الشیعه، ج 10، ص 335

    حدیث بیست و پنجم: حدیث محبت

    عن ابی عبد الله علیه السلام قال:
    من اراد الله به الخیر قذف فی قلبه حب الحسین علیه السلام و زیارته، و من اراد الله به السوء قذف فی قلبه بغض الحسین علیه السلام و بغض زیارته.
    از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: هر کس که خدا خیر خواه او باشد، محبت حسین (علیه السلام) و زیارتش را در دل او می اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد، کینه و خشم حسین (علیه السلام) و خشم زیارتش را در دل او می اندازد. وسائل الشیعه، ج 10، ص 388، بحار الانوار، ج 98، ص 76

    حدیث بیست و ششم: نشان شیعه بودن

    قال الصادق علیه السلام:
    من لم یأت قبر الحسین علیه السلام و هو یزعم انه لنا شیعة حتی یموت فلیس هو لنا شیعة، و ان کان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة.
    امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد، او شیعه ما نیست، و اگر هم از اهل بهشت باشد، از میهمانان اهل بهشت خواهد بود. کامل الزیارات، ص 193، بحار الانوار، ج 98، ص .4

    حدیث بیست و هفتم: سکوی معراج

    قال الصادق علیه السلام:
    من اتی قبر الحسین علیه السلام عارفا بحقه کتبه الله عز و جل فی اعلی علیین.
    امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس که به زیارت قبر حسین علیه السلام نایل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد، خدای متعال او را در بلندترین درجه عالی مقامان ثبت می کند. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص .581

    حدیث بیست و هشتم: مکتب معرفت

    قال ابو الحسن موسی بن جعفر علیه السلام:
    أدنی ما یثاب به زائر أبی عبد الله (علیه السلام) بشط فرات، اذا عرف حقه و حرمته و ولایته، أن یغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر.
    حضرت امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: کمترین ثوابی که به زائر امام حسین علیه السلام در کرانه فرات، داده می شود این است که تمام گناهان، مقدم و مؤخرش بخشوده می شود.بشرط این که حق و حرمت و ولایت آن حضرت را شناخته باشد. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 236، به نقل از کامل الزیارات، ص .138

    حدیث بیست و نهم:همچون زیارت خدا

    قال الامام الرضا علیه السلام:
    من زار قبر الحسین (علیه السلام) بشط الفرات کان کمن زار الله.
    امام رضا علیه السلام فرمود: کسی که قبر امام حسین علیه السلام را در کرانه فرات زیارت کند، مثل کسی است که خدا را زیارت کرده است.مستدرک الوسائل، ج 10، ص 250، به نقل از کامل

    فصل سوم :عاشورا و اربعین

    حدیث سی ام: زیارت عاشورا

    قال الصادق علیه السلام:
    من زار الحسین علیه السلام یوم عاشورا وجبت له الجنة.
    امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس که امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود.اقبال الاعمال، ص 568

    حدیث سی و یکم : بالاتر از روسپیدی

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    من بات عند قبر الحسین علیه السلام لیلة عاشورا لقی الله یوم القیامة ملطخا بدمه، کانما قتل معه فی عرصة کربلا.
    امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که شب عاشورا را در کنار مرقد امام حسین علیه السلام سحر کند، روز قیامت در حالی به پیشگاه خدا خواهد شتافت که به خونش آغشته باشد، مثل کسی که در میدان کربلا و در کنار امام حسین علیه السلام کشته شده باشد. وسائل الشیعه، ج 10، ص .372

    حدیث سی و دوم: نشانه های ایمان

    قال ابو محمد الحسن العسکری علیه السلام:
    علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین، و زیارة الاربعین، و التختم، فی الیمین، و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم.
    امام حسن عسگری علیه السلام فرمود: نشانه های مؤمن پنج چیز است: 1 نمازهای پنجاهگانه (3) 2 زیارت اربعین
    2 انگشتر به دست راست کردن 4 بر خاک سجده کردن 5 بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.وسائل الشیعه، ج 10، ص 373، و نیز التهذیب، ج 6، ص 52

    فصل چهارم: تربت و تسبیح عشق

    حدیث سی و سوم: رواق منظر یار

    قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
    الا و ان الاجابة تحت قبته، و الشفاء فی تربته، و الأئمة (علیهم السلام) من ولده
    پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بدانید که اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان علیهم السلام از فرزندان اوست. مستدرک الوسائل، ج 10، ص .335

    حدیث سی و چهارم: تربت و تربیت

    قال الصادق علیه السلام:
    حنکوا أولادکم بتربة الحسین (علیه السلام) فانها امان.
    امام صادق علیه السلام فرمود: کام کودکانتان را با تربت حسین (علیه السلام) بردارید، چرا که خاک کربلا، فرزندانتان را بیمه می کند. وسائل الشیعه، ج 10، ص .410

    حدیث سی و پنجم: بزرگترین دارو

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    فی طین قبر الحسین (علیه السلام)، الشفاء من کل داء، و هو الدواء الاکبر.
    امام صادق علیه السلام فرمود: شفای هر دردی در تربت قبر حسین علیه السلام است و همان است که بزرگترین داروست.کامل الزیارات، ص 275 و وسائل الشیعه، ج 10، ص .410

    حدیث سی و ششم: تربت و هفت حجاب

    قال الصادق علیه السلام:
    السجود علی تربة الحسین علیه السلام یخرق الحجب السبع.
    امام صادق علیه السلام فرمود: سجده بر تربت حسین علیه السلام حجابهای هفتگانه را پاره می کند. مصباح المتهجد، ص 511، و بحار الانوار، ج 98، ص .135

    حدیث سی و هفتم: سجده بر تربت عشق

    کان الصادق علیه السلام لا یسجد الا علی تربة الحسین علیه السلام تذللا لله و استکانة الیه.
    رسم حضرت امام صادق علیه السلام چنین بود که: جز بر تربت حسین علیه السلام به خاک دیگری سجده نمی کرد و این کار را از سر خشوع و خضوع برای خدا می کرد. وسائل الشیعه، ج 3، ص .608

    حدیث سی و هشتم:تسبیح تربت

    قال الصادق علیه السلام: السجود علی طین قبر الحسین علیه السلام ینور الی الارض السابعة و من کان معه سبحة من طین قبر الحسین علیه السلام کتب مسبحا و ان لم یسبح بها...
    امام صادق علیه السلام فرمود: سجده بر تربت قبر حسین علیه السلام تا زمین هفتم را نور باران می کند و کسی که تسبیحی از خاک مرقد حسین علیه السلام را با خود داشته باشد، تسبیح گوی حق محسوب می شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 268، وسائل الشیعه، ج 3، ص .608

    حدیث سی و نهم: تربت شفابخش

    عن موسی بن جعفر علیه السلام قال: و لا تأخذوا من تربتی شیئا لتبرکوا به فان کل تربة لنا محرمة الا تربة جدی الحسین بن علی علیهما السلام فان الله عز و جل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا.
    حضرت امام کاظم علیه السلام در ضمن حدیثی که از رحلت خویش خبری می داد، فرمود: چیزی از خاک قبر من بر ندارید تا به آن تبرک جویید چرا که خوردن هر خاکی جز تربت جدم حسین علیه السلام، بر ما حرام است، خدای متعال تنها تربت کربلا را، برای شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است. جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص .533

    حدیث چهلم: یکی از چهار نیاز

    قال الامام موسی الکاظم علیه السلام: لا تستغنی شیعتنا عن أربع: خمرة یصلی علیها، و خاتم یتختم به، و سواک یستاک به، و سبحة من طین قبر أبی عبد الله علیه السلام...
    حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: پیروان ما از چهار چیز بی نیاز نیستند: 1 سجاده ای که بر روی آن نماز خوانده شود.2 انگشتری که در انگشت باشد.3 مسواکی که با آن دندانها را مسواک کنند.4 و تسبیحی از خاک مرقد امام حسین علیه السلام...تهذیب الاحکام، ج 6، ص 75

    پی نوشت‏ها:
    1.قرآن مجید، سوره قصص، آیه 30
    2.بحار الانوار، ج 57، ص 203، به نقل از تهذیب
    3.منظور نمازهای روزانه و نوافل آنهاست که پنجاه رکعت می شود.

  • بهترین کار ها و اعمال در ماه محرم

    پيش از اسلام عرب، جنگ در اين ماه را حرام مي‌دانست و ترك مخاصمه مي‌كرد؛ لذا از آن زمان اين ماه بدين اسم نامگذاري شد.(1) و روز اول محرم را اول سال قمري قرار دادند.(2) در توضيح اين كه چرا ماه‌هاي ديگر كه جنگ در آنها حرام است، محرم ناميده نمي‌شود مي‌توان گفت: چون ترك جنگ از اين ماه شروع مي‌شد به آن محرم گفتند.

    اين ماه در مكتب تشيع يادآور نهضت حضرت سيدالشهدا و حماسه‌ جاودان كربلاست.

    اين ماه، يادآور دلاورمردي‌هاي ياران با وفاي اباعبدالله الحسين(عليه السلام)، فداكاري‌هاي زينب كبري(سلام الله عليها)، حضرت سجاد(عليه السلام)، و همه‌ اسراي كاروان امام حسين(عليه السلام)، است. اين ماه، يادآور خطبه‌ها و شعارهاي آگاهي‌بخش سالار شهيدان، نطق آتشين حضرت زينب(سلام الله عليها) و خطابه‌ غرّاي زين العابدين(عليه السلام)، است.
    اين ماه، يادآور استقامت حبيب بن مظاهر و شهادت عون و جعفر است.
    آري اين ماه، ماه پيروزي حق بر باطل است.

    محرم از منظر ائمه(عليهم السلام)
    شيعيان از امام رضا(عليه السلام)، چنين نقل شده است:
    «وقتي محرم فرا مي‌رسيد، پدرم خندان ديده نمي‌شد، حزن و اندوه تا پايان دهه‌ اول بر او غالب بود و روز عاشورا، روز حزن و مصيبت و گريه ايشان بود.»(3)
    همچنين حضرت امام رضا(عليه السلام) درباره‌ عاشورا مي‌فرمايد:
    «كسي كه عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه‌اش باشد، خداوند قيامت را روز شادماني و سرور او قرار خواهد داد.»(4)

    اعمال شب اول ماه محرم
    1ـ نماز: اين شب چند نماز دارد كه يكي از آنها به شرح ذيل است:
    دو ركعت، كه در هر ركعت بعد از حمد يازده مرتبه سوره‌ توحيد خوانده شود.

    در فضيلت اين نماز چنين آمده است:
    «خواندن اين نماز و روزه داشتن روزش موجب امنيّت است و كسي كه اين عمل را انجام دهد، گويا تمام سال بر كار نيك مداومت داشته است.»(5)

    2ـ احياي اين شب.(6)

    3ـ نيايش و دعا.(7)

    روز اول محرم
    اول محرم هر سال اولين روز سال قمري است. از امام محمدباقر(عليه السلام) روايت شده است: «آن كس كه اين روز را روزه بدارد، خداوند دعايش را اجابت مي‌كند، همانگونه كه دعاي زكريا(عليه السلام) را اجابت كرد.»(8)
    دو ركعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعاي زير قرائت گردد:
    «اللّهم انت الاله القديم و هذه سنةٌ جديدةٌ فاسئلك فيها العصمة من الشيطان و القوَّة علي هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(9)؛ بارالها! تو خداي قديم و جاوداني و اين سال، سال نو است، از تو مي‌خواهم كه مرا در اين سال از شيطان حفظ كني و بر نفس اماره (راهنمايي كننده) به بدي پيروز سازي.

    روز دوم محرم
    در چنين روزي كاروان امام حسين(عليه السلام) در سال 61 ه‍ .ق وارد سرزمين كربلا شد و با ممانعت لشكر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گرديد.(10)

    روز سوم محرم
    از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل شده است:
    «هر كس در اين روز روزه بگيرد، خداوند دعايش را اجابت كند.»(11)
    در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد كربلا شد.

    روز چهارم محرم
    بي‌نتيجه بودن مذاكره حضرت سيدالشهداء(عليه السلام)، با عمر بن سعد براي وادار كردن لشكر وي به ترك جنگ و دعوت او و لشكرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.

    روز هفتم محرم
    روزه گرفتن مستحب است.

    روز نهم محرم
    تاسوعاي حسيني، روز محاصره‌ امام حسين(عليه السلام) و اصحابش در سرزمين كربلا توسط سپاه شمر.(12)

    اعمال شب عاشورا
    1ـ چند نماز براي اين شب در روايات آمده است كه يكي از آنها چنين است:
    چهار ركعت نماز كه در هر ركعت بعد از سوره‌ حمد، 50 بار سوره‌ توحيد خوانده مي‌شود. پس از پايان نماز، 70 بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اكبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العليّ العظيم» خوانده شود.(13)

    2ـ احياي اين شب كنار قبر امام حسين(عليه السلام).(14)

    3ـ دعا و نيايش. (15)

    روز عاشورا

    1ـ عزاداري بر امام حسين(عليه السلام) و شهداي كربلا، در اين مورد از امام رضا(عليه السلام) نقل شده است:

    هر كس كار و كوشش را در اين روز، رها كند، خداوند خواسته‌هايش را برآورد و هر كس اين روز را با حزن و اندوه سپري كند، خداوند قيامت را روز خوشحالي او قرار دهد. (16)

    2ـ زيارت امام حسين(عليه السلام).(17)

    3ـ روزه گرفتن در اين روز كراهت دارد؛ ولي بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشاميدن خودداري شود. (18)

    4ـ آب دادن به زائران امام حسين(عليه السلام).(19)

    5ـ خواندن سوره توحيد هزار مرتبه.(20)

    6ـ خواندن زيارت عاشورا. (21)

    7ـ گفتن هزار بار ذكر «اللّهم العن قتلة الحسين(عليه السلام).»(22)

    روز دوازدهم محرم
    ورود كاروان اسيران كربلا به كوفه و شهادت حضرت سجاد(عليه السلام) در سال 94 ه‍ .ق.

    روز بيست و يكم محرم
    1ـ روزه‌ اين روز مطلوب است. (23)

    پي‌نوشت‌ها:
    1- مصباح كفعمي، ص 509.
    2- فرهنگ عاشورا، ص 405، جواد محدثي.
    3- وسائل الشيعه، ج 5، ص 394، حديث 8.
    4- همان، حديث 7.
    5- بحارالانوار، ج 98، ص 333؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 294، حديث 1؛ مفاتيح الجنان، ص 286.
    6- مصباح المتهجد، ص 783.
    7- بحارالانوار، ج 98، ص 324.
    8- عروة الوثقي، ج 2، ص 243؛ وسائل الشيعه، ج 7، ص 347، حديث 3.
    9- بحارالانوار، ج 98، ص 334.
    10- فرهنگ عاشورا، ص 406.
    11- عروة الوثقي، ج 2، ص 242؛ وسائل الشيعه، ج 7، ص 348.
    12- وسائل الشيعه، ج 7، ص 339، حديث 1.
    13- همان، ص 295، حديث 4 و 5.
    14- بحارالانوار، ج 98، ص 340.
    15- همان، ص 338.
    16- بحارالانوار، ج 98، ص 43، حديث 5.
    17- كامل الزيارات، ص 174، حديث 5 و 6.
    18- وسائل الشيعه، ج 7، ص 338، حديث 7.
    19- كامل الزيارات، ص 174، حديث 5.
    20- وسائل الشيعه، ج 7، ص 339، حديث 8.
    21- كامل الزيارات، ص 174.
    22- مفاتيح الجنان، ص 298.
    23- بحارالانوار، ج 98، ص 345، حديث 1.

Homeمهدویت و آخر الزمان مهدویت مهدی در لسان علما توضیح درباره احادیث امام زمان(عج) (بخش سوم) Top of Page
Zo2 Framework Settings

Select one of sample color schemes

Body

Background Color
Text Color
Link Color
Background Image

Top Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Header Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Mainmenu Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Slider Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Scroller Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Mainframe Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Scroller Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Scroller Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Menu Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image
Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image