• Facebook
  • Twitter
  • Rss
  • Plus

ابن خلدون كيست؟ ديدگاه او در رابطه با مهدویت چيست ؟ ویژگی

بهمن 16
رای دادن به این مورد
(0 آرا)

 

 

 

اعتقاد به مهدی موعود (علیه السلام) مختصِ فرقه خاصی نیست؛ مورد اتفاق دانشمندان و صاحب‌نظران اسلامی بوده و هست، تا آن‌جا كه خود ابن‌خلدون كه این مقاله را درصدد نقد آرای او درباره‌ی احادیث مهدویت است، در جایی از مقدمه‌اش این اتفاق نظر را چنین ابراز داشته است

 

 

 

بدان‌كه در گذر روزگاران، میان تمام پیروان اسلام، مشهور شد كه ناگزیر در پایان دوران، مردی از خاندان نبوی سر برافرازد كه به دین، استواری بخشد و دادگری پدیدار سازد و مسلمانان وی را پیروی كنند و بر سرزمین‌های اسلامی فرمان‌روا، و «مهدی» نامیده شود. (1)
با این حال، شاید بتوان گفت: شاخص‌‌ترین فردی كه به انكار و دست كم تردید در حدیث‌های مهدویت پرداخته، خود ابن‌خلدون است كه آوازه‌ی علمی او به سبب نوشتن مقدمه و تاریخش، جوامع اسلامی و غیراسلامی را دربرگرفته است.
وی به رغم اعتراف به این‌كه اعتقاد به مهدی (علیه السلام) در میان تمام مسلمانان در سده‌های پی‌درپی مورد اتفاق بوده، كه عین عبارت او نیز نقل شد، بعد از ذكر تعدادی از روایت‌های مربوط به مهدی آخرالزمان (علیه السلام) و نقد سندیِ آنها، به تردید و تشكیك در مسئله‌ی مهدویت پرداخته است.
شاید بتوان گفت كه ابن‌خلدون، درصدد انكار صریح مسئله‌ی مهدویت نبود؛ بلكه همان‌گونه كه عبارت وی نقل خواهد شد، بیشتر به شكل تردیدآمیز با حدیث‌های مهدویت برخورد كرده و بعید است وی كه خود معترف به اتفاق مسلمانان در این موضوع بوده، درصدد انكار آن برآید.
وی در فصل مستقلی در مقدمه‌اش با عنوان «فی أمر الفاطمی و ما یذهب إلیه الناس فی شأنه» به طرح مباحث مهدویت پرداخته-كه البته در چند جا از این فصل گو این‌كه، شیوه‌ی علمی را به فراموشی سپرده، و با بیانی اهانت‌آمیز و تمسخرآلود، پاره‌ای از عقاید شیعه را مورد هتاكی و استهزا قرار داده (2)-و می‌نویسد:
اكنون احادیثی كه در این‌باره وارد شده را ذكر می‌كنیم و ایرادهای منكران درباره‌ی این احادیث و دلایل و مستندهای آنها را بیان می‌كنیم. گروهی از بزرگان، احادیث امام مهدی را نقل كرده‌اند؛ از جمله ترمذی، ابوداوود، بزاز، ابن‌ماجه، حاكم، طبرانی و ابویعلی موصلی و اینها را با اسناد، از صحابه‌ی رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) هم‌چون: علی (علیه السلام)، ابن‌عباس، ابن‌عمر، طلحه، ابن‌مسعود، ابوهریره، انس، ابوسعید خدری، امّ‌حبیبه، امّ‌سلمه، ثوبان، قرة‌بن ایاس، علی الهلالی و عبدالله بن‌الحارث روایت كرده‌اند، آن هم با سندهایی كه منكران به آنها نظر دارند و آنها را نپذیرفته‌اند؛ آن‌گونه كه ذكر خواهیم كرد. جز این‌كه معروف آن است كه نزد اهل حدیث جرح، مقدم بر تعدیل است. (3)
بعد از این گفته، تعدادی از روایات را نقل كرده (4) و به بررسی رجال و اسناد آنها پرداخته و در پایان چنین نگاشته است:
این تعدادی از احادیثی است كه بزرگان، در مورد امام مهدی (علیه السلام) و خروج او در آخرالزمان ذكر كرده‌اند، و همان‌گونه كه دیدید، جز اندكی از این احادیث، از نقد مصون نماند. (5)
عبارت اصلی كه باعث بحث‌های فراوان شده همین قسمت از نوشته‌ی او است، و همان‌گونه كه پیش‌تر اشاره شد، این عبارت، هیچ صراحتی در انكار مهدویت و یا تضعیف همه‌ی احادیث ندارد هرچند گویای تضعیف و ایجاد مناقشه در مجموع روایات ذكر شده در متن است، و به نوعی، با این عبارت، موضوع مهدویت را، كه مبنای اساسی آن به‌طور عمده در روایات ریشه دارد، مورد تردید قرار داده است.
عالمان اهل سنت و نظریه‌ی ابن‌خلدون
تحلیل ابن‌خلدون از حدیث‌های امام مهدی (علیه السلام) با انتقادهای فراوانی از سوی دانشمندان و صاحب نظران و به ویژه عالمان اهل سنت، روبه‌رو شده است. در این زمینه، برخی به تألیفی مستقل در پاسخ به این نظریه اقدام كرده‌اند؛ از جمله احمد الصدیق الغماری (م1380 ه‍.ق) كتاب إبراز الوهم المكنون من كلام ابن‌خلدون را تألیف كرده و در آن به تفصیل اشكال‌های وارد شده از سوی ابن‌خلدون را پاسخ داده است.
تعداد دیگری از آنان در لابه‌لای تألیف‌های‌شان فصلی را به پاسخ این ایرادها اختصاص داده‌اند؛ از جمله سید محمد صدیق حسن خان در الإذاعة لما كان و ما یكون بین یدی الساعة، كتّانی در النظم المتناثر من الحدیث المتواتر، شیخ عبدالحسن العباد، استاد دانشگاه مدینه در الردّ علی من كذب بأحادیث المهدیّ و شیخ محمد عبدالعزیز بن مانع در تحدیق النظر فی أخبار إلامام المنتَظَر به نقّادی دیدگاه‌های ابن‌خلدون پرداخته‌اند.
باید گفت: خیلی از این نقدها بدین سبب بوده است كه ابن‌خلدون، به اظهارنظر در موضوعی پرداخته كه در محدوده‌ی تخصص و تبحر وی نبوده است و به چیزی روی آورده كه مقدمات لازم را در آن‌باره نداشته است، وگرنه خیلی از این نكوهش‌ها و نقدها متوجه او نمی‌شد. یكی از نویسندگان اهل سنت در این‌باره نوشته است:
ابن‌خلدون مرد این میدان (حدیث) نیست و حق آن است كه در هر رشته و فنی به صاحبان آن فن و دانش مراجعه شود. (6)
نویسنده‌ی دیگری از اهل سنت به این مطلب توجه كرده می‌نویسد:
ابن‌خلدون در این وادی جایگاهی ندارد... و سهمی برای او در این‌باره نیست؛ پس چگونه می‌توان بر او اعتماد كرد و در تحقیق این‌گونه مسائل به وی مراجعه كرد. (7)
محمد صدیق حسن خان، هنگام تحلیل نظریه‌ی ابن‌خلدون و بررسی روایات و نتیجه‌گیری از آنها می‌نویسد:
هیچ معنایی ندارد كه در موضوع فاطمی كه به آن وعده داده شده، شك و تردیدی روا داشته شود؛ بلكه انكار آن، جرأت زیادی را می‌طلبد كه در برابر روایات مشهور و فراوانی كه وجود دارد، چنین گفته شود؛... پس این اشتباهی بوده كه از ابن‌خلدون صادر شده است... .(8)
شیخ عبدالمحسن العباد، استاد دانشگاه مدینه كه در دفاع از اندیشه‌ی مهدویت و پاسخ به شبهه‌های وارد شده، مقالات و سخنرانی‌های عالمانه و ارزش‌مندی دارد از افرادی است كه به اشكال‌های مطرح شده از سوی ابن‌خلدون پاسخ گفته است؛ بخش عمده‌ی این پاسخ‌ها را در رد مقاله تحت عنوان «لا مهدیّ یُنتَظر بعد الرسول خیر البشر» شیخ عبدالله بن زید المحمود، آورده است: وی در پاسخ به این بخش از نوشته‌های ابن‌زید كه در رد مهدویت، به سخن ابن‌خلدون استناد كرده و گفته: «ابن‌خلدون در مقدمه‌اش به تدقیق و تحقیق درباره‌ی احادیث مهدی (علیه السلام) پرداخته و حكم به ضعف آنها داده است» چنین می‌نویسد:
ابن‌خلدون یك تاریخ‌نگار است و از رجل حدیث‌شناس نیست؛ از این‌رو، در تصحیح و تضعیف احادیث نمی‌توان به گفته‌ی او اعتماد كرد. در این رشته عالمانی چون: بیهقی، عقیلی، خطابی، ذهبی، ابن‌تیمیه، ابن‌قیّم و دیگران كه اهل روایت و درایت هستند مورد اعتمادند، آنان جملگی قائل به صحت بسیاری از احادیث مهدی‌اند؛ بنابراین، كسی كه به ابن‌خلدون رجوع كند، مانند كسی است كه از دریاهای لبریز از آب، روی برگرداند و به‌سوی آب باریكه‌ای روی آورد، كار ابن‌خلدون در نقد احادیث بر وفق كار طبیبان حاذق و مجرب نیست؛ بلكه بیشتر به كار یك مدعی دروغین طبابت شباهت دارد.
... وارد شدن ابن‌خلدون در میدان جرح و تعدیل و داوری درباره‌ی احادیث كه كدام ضعیف است و كدام نیست در حالی‌كه خود، اهل علم الحدیث نیست، سبب گمراهی گروهی از كسانی شده است كه گفته‌های او را مستند پنداشته‌اند... ابن‌خلدون گرچه یكی از دانشمندان برجسته در علم تاریخ است، در علم حدیث، از پیروان و تابعان فتوا گیرنده است، نه از متبوعان فتوا دهنده... (9).
این بیان متقن استاد عبدالمحسن العباد، بسیار روشن و قابل توجه است، آن‌چه ایشان از آن یاد كرده است، از مسائل مهم در زمینه‌ی اظهارنظرهای علمی است. به راستی، اگر كسی در یك رشته‌ی خاص علمی، متبحر بود، می‌تواند به این بهانه به خود اجازه دهد كه در هر رشته‌ی دیگر اظهارنظر كند؟ راز مشكلات فراوانی كه در برخی نظریه‌پردازی های نادرست دیده می‌شود، در همین نهفته است؛ داوری‌های بدون داشتن پشتوانه‌ی علمیِ لازم و به خود اجازه دادن در اظهارنظر نسبت به آن‌چه در حوزه‌ی تخصصی نیست، مشكلات زیادی را به دنبال داشته است.
در نقد دیدگاه ابن‌خلدون چند نكته قابل توجه و اهمیت است:
الف) از میان روایاتی كه خود ابن‌خلدون نقل كرده، كه آن هم تعداد اندكی از روایات مهدویت هستند، بنابر تصریح خود وی یا بنابر نقلی كه از دیگران كرده است، دست كم چهار روایت، اسناد خوب و قابل قبولی دارند:
1. ... أمّا الترمذی، فخَرّجَ هو و أبوداوود بسندَیهما إلی ابن‌عبّاس من طریق عاصم، عن أبی‌النجود أحد القرّاء السبعة إلی زربن حبیش، عن عبدالله بن مسعود، عن النبیّ (صل الله علیه و آله و سلم): لو لم یَبقَ من الدنیا إلّا یومٌ لطوّلَ الله ذلك الیومَ حتّی یَبعثَ اللهُ فیه رجلاً منّی...؛
اگر از عمر دنیا جز یك روز باقی نمانده باشد، خداوند آن‌را طولانی كند تا یكی از نسل مرا برانگیزاند... .
ابن‌خلدون پس از ذكر سندهای مختلف این حدیث، می گوید: «وكلاهما حدیث حسن صحیح (10)؛ هر دو تای اینها حسن و صحیح هستند.»
2. ما رواه الحاكم من طریق سلیمان بن عبید، عن أبی الصدّیق الناجی، عن رسول‌الله (صل الله علیه و آله و سلم) قال: یخرُجُ آخرَ أمّتی المهدیُّ، یُسقیه اللهُ الغیثَ، و تُخرِجُ الأرضُ نباتَها، و یُعطی المالَ صحاحاً؛
مهدی در پایان دوران امتم، ظهور خواهد كرد و خداوند باران بر او فرود خواهد آورد و زمین روییدنی‌هایش را بیرون می‌دهد و اموال را میان مردم یكسان تقسیم می‌كند.
ابن‌خلدون پس از ذكر این حدیث از قول حاكم نیشابوری نقل كرده كه او گفته است: «حدیث صحیح الاسناد (11)؛ این حدیث سندش صحیح است».
3. ... و رواه الحاكم أیضاً من طریق عوف الأعرابی، عن أبی الصدّیق الناجی، عن أبی‌سعید الخُدری، قال: ‌قال رسول‌الله (صل الله علیه و آله و سلم): لا تَقومُ الساعةُ حتّی تُمَلأ الأرضُ جوراً و ظلماً و عدواناً، ثمّ یَخرُجُ من أهل بیتی رجلٌ یَملأُها قِسطاً و عدلاً كما مُلِئَت ظُلماً و عُدواناً؛
رستاخیز برپا نخواهد شد تا این‌كه جهان پر از بیداد، ستم‌گری و دشمنی شود آن‌گاه یكی از اهل بیت من ظهور خواهد كرد كه بعد از آن دنیا را بعد از آن پر از عدل و داد خواهد كرد.
بعد از ذكر این حدیث می‌نویسد:
قال فیه الحاكم: هذا صحیح علی شرط الشیخین و لم یُخرِجاه؛
حاكم درباره‌ی این حدیث گفته است: بنابر شرایط مسلم و بخاری صحیح است، ولی آن‌را ذكر نكرده‌اند.
ابن‌خلدون پس از نقل گفته‌ی حاكم، هیچ‌گونه توضیحی نداده و به همین جمله بسنده كرده است. (12)
4. ... ثمّ رواه أبوداوود من روایة أبی‌خلیل، عن أبی‌عبدالله بن الحارث، عن أمّ سلمة ... و رجالُه رجالُ الصحیحین، لا مَطعن فیهم و لا مغمز (13)؛
راویان این حدیث از جمله راویان صحیحین هستند كه بر آنها نقص و ایرادی وارد نیست.
از میان روایات اندكی كه ابن‌خلدون نقل كرده، دست كم این چهار مورد را یا خود او یا صاحب‌نظران دیگری كه وی از آنها نقل كرده است، به سلامت و درستی سندهای آنها اذعان كرده اند، و اگر جز همین چند روایت صحیح نبود، كه به‌طور طبیعی با دیگر حدیث‌های ضعیف تأیید شده‌اند، برای اثبات موضوع مهدویت كفایت می‌كرد؛ چون بسیاری از موضوعات اعتقادی دیگر، با همین مقدار قابل اثبات هستند.
نكته‌ی مهم این‌كه اكتفای به بیان چند روایت از میان صدها، بلكه هزاران روایتی كه در منابع گوناگون شیعه و سنی نقل شده، و نقد و بررسی آنها و داوری براساس همان چند حدیث و ایجاد كردن در موضوعی با این اهمیت، كار عالمانه‌ای نیست.
ب) بسیاری از دانشمندان و صاحب‌نظران اهل سنت، بر تواتر روایات مهدویت تصریح كرده‌اند كه در این صورت، ضرورتی برای بررسی اسناد آنها باقی نمی‌ماند و صِرف تواتر یك خبر، یقینی بودن و محرز بودن آن را اثبات می‌كند. در همین زمینه، بزرگانی چون ابن‌صلاح اظهارنظر كرده‌اند (14) و اخیراً نیز احمد بن محمد بن الصدیق بن تشریح این مسئله پرداخته است (15)، و حتی ابن‌تیمیه می‌گوید:
خبری كه یكی از صحابه یا دو تن از آنان، نقل كرده‌اند و امت آن‌را تلقی به قبول كردند، نزد همه‌ی عالمان علم‌آور است؛ و برخی از مردم به این خبر مستفیض گویند. (16)
ملاحظه می‌شود ابن‌تیمیه كه در علوم حدیث مورد قبول اهل سنت است، نقل حدیثی را به وسیله‌ی یك یا دو نفر از صحابه كه همراه با تلقی قبول آن توسط امت باشد، علم‌آور می‌داند؛ حال جای این پرسش است كه احادیث مهدویت كه دست‌كم سی نفر از صحابه آن را ذكر كرده‌اند، و بنابر تصریح خود ابن‌خلدون در ابتدای این مبحث، امت اسلامی در تمام قرن‌ها بدان معتقد بوده‌اند (17) چگونه علم‌آور نیست؟!
در تكمیل این قسمت، برای نمونه، چند نفر از بزرگان اهل سنت، كه به تواترِ احادیثِ مهدویت تصریح كرده‌اند، ذكر می‌شوند (18):
الحافظ ابوالحسن محمد بن الحسین الآبری (م 363 ه‍.ق)، ابن‌حجر عسقلانی (19)، ابن حجر هیتمی (20)، محمد رسول البرزنجی (21)، محمد بن علی الشوكانی (22)، صدیق حسن خان القنوچی (23) و شیخ محمد سفارینی (24).
حال با توجه به گفته‌ی اینان و ادعای تواتری كه در سخنانشان شده، آیا تردید و یا انكار این احادیث، می‌تواند قابل قبول باشد؟
ج) موضوع مهدی آخرالزمان (علیه السلام) و حدیث‌های مربوط به او در كتاب‌های مختلف و متعدد اهل سنت ثبت و ضبط شده و بیشتر كتاب‌های معتبر حدیثی اهل سنت هم‌چون: المصنّف صنعانی، الكتاب المصنَّف فی الاحادیث والآثار ابن‌ابی‌شیبه، سنن ابی‌داوود، سنن ترمذی، معجم طبرانی، المستدرك علی الصحیحین حاكم نیشابوری، تذكرة الخواص سبط جوزی، البیان فی اخبار صاحب الزمان كنجی شافعی، البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان (علیه السلام) متقی هندی، العرف الوردی فی اخبار المهدی سیوطی و نیز ده‌ها كتاب دیگر به تفصیل این احادیث را ذكر كرده‌اند (25). با این حال، جای این پرسش باقی است كه چگونه امكان دارد موضوعی كه محدّثان بزرگ اهل سنت-كه مورد قبول و اعتماد همگان هستند-آن‌را نقل كرده‌اند و امت نیز آن‌را تلقی به قبول كرده، نفی و رد كرده و در صحت تمامی این حدیث‌ها شك و شبهه ایجاد كرد.
د) ابن‌خلدون برای تقویت دیدگاه خود در تضعیف احادیث امام مهدی (علیه السلام) گفته است:
و الجرح مقدم علی التعدیل (26)؛
جرح و تضعیف اسناد حدیث، بر تصحیح و تأیید آن اسناد، مقدم است.
در توضیح این مطلب به اختصار باید گفت: در علم الحدیث، بحثی مطرح است كه اگر یك راوی از سوی برخی نكوهیده، و از سوی برخی دیگر ستوده شود و به عبارت علمی، اگر میان جرح و تعدیل تعارض پدید آمد، چه باید كرد؟ این موضوع محل بحث و اختلاف نظر واقع شده، ولی بیشتر صاحب‌نظران اهل سنت تقدیم جرح بر تعدیل را پذیرفته‌اند (27)، اما باید گفت:
اولاً، در كنار این قول، چند قول دیگر وجود دارد؛ از جمله، برخی عكس این را معتقد شده و گفته‌اند: قول تعدیل كننده بر قول جارح مقدم است كه این را به زركشی نسبت داده‌اند (28) و برخی دیگر گفته‌اند: هنگام تعارض میان این دو، هر دو قول ساقط می شوند (29)، و برخی دیگر معتقد شده‌اند كه اگر تعدیل كننده‌ها بیشتر از جارحان باشند، سخن آنان مقدم است. (30)
ثانیاً، كسانی كه دیدگاه اول (تقدیم جرح بر تعدیل) را قبول كرده‌اند این را به‌صورت مطلق و كلی نپذیرفته‌اند؛ بلكه همان‌گونه كه برخی از اهل نظر گفته‌اند: این قاعده دست كم سه شرط دارد:
1. جرح دارای شرایط لازم باشد.
2. جارح، درباره‌ی آن راوی موردنظر، تعصب خاصی نداشته باشد.
3. این‌كه تعدیل كننده بیان نكند كه جرح از راوی دفع شده است. (31)
به همین سبب، حتی در صورت پذیرش قول اول و اینكه سخن جارح را مقدم بر معدِّل بدانیم، نباید گفت سخن هر جارحی بر سخن هر معدِّلی مقدم است؛ بلكه این قاعده، ضوابط و قیودی دارد كه جلوِ اعمال گسترده‌ی آن‌را می‌گیرد، و باید مواظب بود كه به قول یكی از نویسندگان، انسان در این‌باره دچار خطا و اشتباه نشود. (32)
این‌جا مناسب است سخنی را از التاج السبكی در تحلیل و توضیح چگونگی قبول جرح در مورد راویان احادیث ذكر شود، وی می‌گوید:
هركسی كه عدالتش ثابت شود و مدح كنندگان او زیاد و جرح كنندگان او كم باشند، و قرینه‌ای هم وجود داشته باشد كه سبب جرحش به خاطر تعصب مذهبی یا غیر آن بوده، به جرح درباره‌ی او توجه نكرده، و بنا را بر عدالت او می‌گذاریم. اگر این باب گشوده شود و به‌طور مطلق، جرح را بر تعدیل مقدم بداریم، هیچ یك از راویان بزرگ، در امان نخواهند ماند؛ زیرا به هر حال درباره‌ی هریك از آنان از طرف برخی افراد، ایرادها و طعن‌هایی وارد شده است. (33)
و نیز وی از ابن‌عبدالبر نقل می‌كند كه او در این‌باره چنین گفته است:
كسی كه عدالت او اثبات شده و پیشوایی او در علم مورد قبول باشد... به سخن هیچ كس در مورد او توجهی نمی‌شود، مگر جرح او با بینه‌ای عادل كه جرح با سخن او صحیح باشد، و به‌صورت شهادت اثبات شود... .(34)
با توجه به آن‌چه ذكر شد، روشن است كه قول به تقدم سخن جارح بر معدِّل، كلی و همه‌جایی نیست و این استناد ابن‌خلدون به‌صورت عام، غیرقابل قبول است؛ به ویژه در مورد احادیث امام مهدی (علیه السلام) كه وی ذكر كرده و برخی از راویان آن احادیث را ضعیف دانسته، زیرا بسیاری از آن تضعیف‌ها جنبه‌ی تعصبی و فرقه‌ای داشته و همان‌گونه كه پیش‌تر ذكر كردیم، چنین جرحی نزد اهل فن از اعتبار لازم برخوردار نیست كه ابن‌خلدون دست‌كم در مورد پنج نفر از این راویان براساس شیعی بودن آنان داوری كرده كه عبارتند از:
1. قطن بن خلیفه كه درباره‌ی او گفته: « فیه تشیّع قلیل (35)؛ در وی اندكی شیعه‌گری است.»
2. عمّار الذهبی: «مع ما یُضَّمُّ إلی ذلك من تشیّع عمّار الذهبی (36)؛ شیعه بودنش بر ضعف‌های او افزون می‌شود.»
3. هارون: «هو من ولد الشیعة (37)؛ او از نسل شیعه است.»
4. عبدالرزاق بن همام: «و كان مشهوراً بالتشیّع (38)؛ وی مشهور به شیعه بودن است.»
5. یزید بن أبی‌زیاد: «من كبار أئمّة الشیعة (39)؛ از بزرگان شیعه است.»
بنابراین، نمی‌توان به استناد این‌كه یك راوی، توسط شخصی، آن هم گاهی با انگیزه‌های فرقه‌ای و تعصبی تضعیف شده، حدیث را تضعیف كنیم و از استناد بیندازیم بدون توجه به این‌كه دیگران این شخص را توثیق كرده‌اند یا نه؟
راستی اگر چنین روشی معمول شود، آیا می‌توان یك نفر از راویان احادیث اهل سنت را از این قاعده استثنا كرد؟ و به قول یكی از نویسندگان معاصر، هیچ راوی نیست، مگر این‌كه درباره‌ی او هم جرح، و هم مدح، وارد شده و اگر بدون قراین، یكی بر دیگری مقدم شود، بسیاری از احكام شریعت از دست خواهد رفت. (40)
و شاید به همین سبب بوده كه یكی از نویسندگان اهل سنت گفته است:
او (ابن‌خلدون) سخن محدّثان در مورد تقدم جرح بر تعدیل را خوب متوجه نشده و چنان‌چه بر گفته‌های آنها آگاهی می‌یافت و خوب می‌فهمید، نمی‌گفت آن‌چه را كه گفته است. (41)
و تازه چنان‌چه جرح شخصی نیز محرز شود، در دیدگاه صاحب‌نظران اهل سنت چنین نیست كه هر جرحی باعث رد و طرد احادیث و روایات آن شخص شود؛ بلكه جرح شدید و تند، موجب رد احادیث آن فرد است و فقط در این صورت، احادیث منقول به وسیله‌ی او از درجه‌ی اعتبار ساقط می‌شود، از قول ترمذی نقل شده است:
هركسی كه در حدیثش متهم به دروغ است و یا غافلانه دارای اشتباه زیادی باشد، آن‌چه بیش‌تر بزرگان اهل حدیث گفته‌اند این است كه: از روایات این شخص روی‌گردانی نمی‌شود. (42)
در پایان، ذكر این نكته لازم است و آن این‌كه ابن‌خلدون كه صحیح بخاری و مسلم، صحاح و سنن را می ستاید و آنها را مهم‌‌ترین كتاب‌های حدیثی معرفی كرده و شروط پذیرش راوی را به ویژه در صحیحین، نزد همه‌ی عالمان اهل سنت مقبول، و معتبر می‌شمارد (43)، گویا خبر ندارد كه تعدادی از راویان حدیث‌های امام مهدی (علیه السلام) كه در این بخش از كتاب او، تضعیف شده اند، از رجال یكی از صحیحین یا هر دو آنها هستند، همانند:
1. عاصم بن ابی‌النجود، كه هم در صحیح بخاری و هم در صحیح مسلم در سند حدیث قرار گرفته است.
2. عكرمة بن عمار العجلی (44) هم در صحیح بخاری و هم در صحیح مسلم در سند حدیث قرار گرفته است. (45)
3. یزید بن ابی‌زیاد الهاشمی، هم در صحیح بخاری و هم در صحیح مسلم در سند حدیث قرار گرفته است. (46)
4. ابوعبدالرحمان عبدالله بن لهیعه، در صحیح مسلم در سند حدیث قرار گرفته است. (47)
5. عمرو بن ابی‌قیس، صحیح بخاری در سند حدیث قرار گرفته است. (48)
6. اسد بن موسی بن ابراهیم، در صحیح بخاری در سند حدیث قرار گرفته است. (49)
تعدادی از روایات مهدویت كه ابن‌خلدون آنها را ضعیف دانسته است، به سبب وجود یكی از این چند نفر در سند آن احادیث بوده؛ در حالی‌كه اینها در اسناد صحیحین و یا یكی از آنها و نیز دیگر كتاب‌های معتبر اهل سنت حضور دارند.
البته ابن‌خلدون با زیركی و هوش‌مندی، به منظور فرار از این اشكال، گفته است:
نباید گفت مانند این (عیوب) چه بسا در راویان دو صحیح (بخاری و مسلم) نیز، راه یافته است؛ زیرا در میان امت، به اجماع، اخبار این دو كتاب مقبول و معمول است و اجماع، خود، نیكوترین دفاع و بزرگ‌ترین حمایت (از یك حقیقت) به شمار می‌آید. (50)
باید به این قاضی شهیر گفت كه، عالمان هر دو فرقه، در موضوع مهدویت نیز «اجماع» كرده‌اند، چگونه است كه شما درباره‌ی صحیحین اجماع را نیكوترین و بزرگ‌‌ترین مدافع می‌دانید، اما در اعتقاد به ظهور منجی همین اجماع، بی‌اثر و بدون ثمر می شود؟ با این‌كه درباره‌ی كتاب‌های بخاری و مسلم، فقط سنیان اجماع كرده‌اند و نه شیعیان، برخلاف اعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) كه همه‌ی فرقه‌های اسلامی بر آن اجماع كرده اند؛ آیا این‌گونه داوری قابل توجیه است؟
پی‌نوشت‌ها:
1.ابن‌خلدون، مقدمه، ص 245.
2.در جایی از مقدمه‌اش در مورد اعتقاد شیعیان به امامت علی (علیه السلام) بعد از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) می‌نویسد: «بنصوص ینقلونها و یؤوّلونها علی مقتضی مذهبهم، لا یعرفها جهابذة السنّة، و لا نقلة الشریعة، بل أكثرها موضوعٌ أو مطعونٌ فی طریقه، أو بعید عن تأویلاتهم الفاسدة» (باب 27، ص 155).
و یا در جایی دیگر مسئله‌ی غیرواقعی و اتهام ناروای موضوع سرداب را پیش كشیده و در مورد انتظار مهدی از سوی شیعیان چنین نوشته است: «و هم إلی الآن ینتظرونه، و یُسمّونه المنتظرَ لذلك، و یقِفون فی كلّ لیلةٍ بعدَ صلاةِ المغرب بباب هذ السرداب، و قدقوّموا مركباً فیَهتِفون باسمِه و یَدعُونه للخروج حتّی تشبك النجومُ، ثمّ یَنفضون و یُرجئون الأمر إلی اللیلة الآتیة، و هم علی ذلك العهد.» (همان، ص 157).
باید گفت: بر فرض، این رفتار از سوی برخی در مقطع خاصی صورت گرفته باشد-كه چنین موضوعی هم اثبات نشده-نباید مفهوم انتظار را كه در فرهنگ شیعه بس والاست، چنین ترسیم كرد.
این نویسنده در دیگر جای، اعتقاد به الوهیت ائمه و حلول خداوند در آنها را به امامیه نسبت داده است (همان، ص 254).
3.ابن‌خلدون، مقدمه، ص 245.
4.حدود 24 تا 28 حدیث،، كه با توجه به درهم بودن متن احادیث، چنین اختلافی وجود دارد.
5.ابن‌خلدون، مقدمه،‌ص 253.
6.كتّانی، نظم المتناظر من الحدیث المتواتر، ص 146.
7.غماری، ابراز الوهم المكنون من كلام ابن‌خلدون، ص 443.
8.محمدصدیق حسن خان، الاذاعه لما كان و ما یكون بین یدی الساعه، ص 146.
9.شیخ عبدالمحسن العباد، « الرد علی مَن كذب بالاحادیث الصحیحة الواردة فی المهدی»، مجله‌ی الجامعة الاسلامیه، 1400ق، شماره‌ی 45.
10.ابن‌خلدون، مقدمه، ص 246.
11.همان، ص 249.
12.ابن‌خلدون، مقدمه، ص 246.
13.همان،ص 247.
14.ابن‌صلاح، علوم الحدیث، ص 267.
15.غماری، ابراز الوهم المكنون من كلام ابن‌خلدون، ص 458.
16.ابن‌تیمیه، علم الحدیث، ص 155.
17.ابن‌خلدون، مقدمه، ص 245.
18.یادآوری می‌كنم كه در فصل نخست، در قسمت مربوط به اثبات تواتر احادیث مهدویت، به تفصیل این گفته‌ها ثبت و ضبط شد.
19.فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج7، ص 169.
20.الصواعق المحرقه، ج2، ص 211.
21.الاشاعه لاشراط الساعه، ص 87.
22.به نقل از: صدیق حسن خان، الاذاعه لما كان و ما یكون بین یدی الساعه، ص 113.
23.همان، ص 113.
24.لوائح الانوار البهیّه، ج2، ص 80.
25.آیة‌الله فقیه ایمانی در مجموعه‌ای با نام الامام المهدی عند اهل السنّه از 67 كتاب اهل سنت، احادیث و مباحث مربوط به امام مهدی (علیه السلام) را گردآوری كرده است كه كتابخانه‌ی امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) اصفهان آن را در دو مجلد به چاپ رسانده است و اخیراً نیز مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام) آن‌را تلخیص كرده و در یك مجلد به چاپ رسانده است.
26.ابن‌خلدون، مقدمه، ص 389.
27.سیوطی، تدریب الراوی، ج1، ص 262.
28.همان،‌ص 262.
29.همان، ص 263، و ابراز الوهم المكنون من كلام ابن‌خلدون، ص 266.
30.سیوطی، تدریب الراوی، ج2،‌ص 263.
31.مرعشلی، فتح المنان، بمقدمة لسان المیزان، ص 209.
32.همان، ص 209.
33.سبكی، طبقات الشافعیة الكبری، ج2، ص 9.
34.همان، ص 10.
35.ابن‌خلدون، مقدمه،‌ص 390.
36.همان،‌ص 298.
37.همان، ص 391.
38.همان، ص 399.
39.همان، ص 396.
40.محمد ضیاء الرحمن الاعظمی، دراساتٌ فی الجرح و التعدیل، ص 172.
41.احمد شاكر، تحقیق مسند احمد بن حنبل، ج5، ص 197.
42.بستوی، المهدی المنتظر فی ضوء الاحادیث و الآثار الصحیح، ص 364.
43.ابن‌خلدون، مقدمه، ص 488-489.
44.سلیمان بنداری و سید كسروی، موسوعة رجال الكتب التسعه، ج2، ص 214.
45.همان، ج2، ص 553.
46.همان، ج4، ص 250.
47.همان، ج2، ص 336.
48.همان، ج3، ص 163.
49.همان، ج1، ص 110
50.ابن‌خلدون، مقدمه، ص 356.
منبع مقاله :
اكبرنژاد، مهدی؛ (1386)، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل سنت، قم: مؤسسه بوستان كتاب(مركز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، سوم 1388

موارد مرتبط

  • گم شده ام بابا نمی آیی ؟

    به عرفات مقدس، رسیدم همان جا که بسیار شنیده بودم از آن؛ دور از چادرهای اقامت، روی خاک ها نشستم و چشمان خود را بستم. 

    تصاویر نگاه ملتمس بدرقه کنندگان و حرف هایشان از جلوی دیدگانم رد شد.

    - میثم! یادت نره برای خواهرت دعا کنی!
    - خوش به حالت میثم! می دانی کجا می روی؟ 
    - داداش! اون جا یاد امام حسین باشی ها!
    بدون این که بخواهم می آمدند و می رفتند؛ 10 دقیقه ای گذشته بود و فکر من هم چنان آشفته! به خود گفتم یاد کتاب هایی که خوانده ای بیافت! «عرفات سرزمینی است که انسان خود را می یابد؛ زیرا عرفات از «عرف» به معنی شناخت است.»
    به امید باز شدن چشم دل، چشمان خود را بسته نگاه داشته بودم و برای خود تکرار می کردم: میثم عرفات، جایی است که انسان خود را می شناسد! میثم جان امسال در صحرای عرفات جای ایرانی ها خالیه! امسال مراسم چبدون ایرانی ها رنگ و بویی نداره! وقتی دعای عرفه می خونید حتما یادشون کنید!  راستی یادی هم از شهدای مظلوم منای سال 94 هم بکن؛ کسانی که حاجی نشده ولی واقعا حاجی شدند!
    شاید فقط همین یک بار عرفات را درک کنی؛ همین چند ساعت را وقت داری خواهش می کنم درست استفاده کن! این جا عرفات است مکان اجابت دعا و مغفرت. 

    صدای کودکی را شنیدم که از پشت سرم می آمد: 
    بابا کجایی؟! گمت کردم! بابای خوبم!
    توجهی نکردم در این صحرا خیلی ها هستند که می توانند به او کمک کنند! من بیچاره، کار دارم! ماه ها که نه؛ سال ها منتظر این لحظه بودم.

    - خدایا! این بنده ی تو در سرزمین توست کمکش کن به آن چه تو می خواهی برسد!
    دست هایم را از سرم بالاتر برده و گردنم را به سمت پایین خم کردم؛ آرام آرام، تمام آدم ها و نوشته ها از مقابل چشم های بسته ام رفتند و فقط همین جمله ماند: امام خود را بشناس که اگر او را بشناسی جلو افتادن یا عقب-افتادن ظهور ضرری به تو نخواهد زد!
    دعای عرفه و دعا در غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه (دعای معرفت) را همراه خود آورده بودم. ابتدا شروع کردم به خواندن دعای معرفت. بعد از هر فراز، ترجمه آن را نیز با دقت می خواندم: «اللهم عرّفنی نفسک... » خدیا! خودت را به من بشناسان! که اگر تو را نشناسم پیامبرت را نخواهم شناخت! خدایا! پیامبرت را به من بشناسان! که اگر پیامبرت را نشناسم حجتت را نخواهم شناخت! خدایا! حجتت را به من بشناسان که اگر حجتت را نشناسم از دینم گمراه خواهم شد. 
    صدای کودکی را شنیدم که از پشت سرم می آمد: 
    بابا کجایی؟! گمت کردم! بابای خوبم!
    توجهی نکردم در این صحرا خیلی ها هستند که می توانند به او کمک کنند! من بیچاره، کار دارم! ماه ها که نه؛ سال ها منتظر این لحظه بودم. منتظر همین جا که مولایم حسین در آن دعای عرفه را قرائت فرمود. چه قدر دوست داشتم یک بار عرفه در این جا، عرفه بخوانم! 
    - بابا گشنمه! این جا خیلی داغه! بابا! خوابم میاد چرا گم شدم؟!
    خدیا! می دانی که چه قدر بچه ها را دوست دارم و همیشه از نگاه به آن ها و حرف زدن با آن ها لذت می برم! خدایا! می دانی که عصمت آن ها مرا یاد عصمت مولا می اندازد و هرگاه که از دنیای پرگناه و دودآلود اطراف دلم می گیرد، نگاه به حرکات و چهره ی آنان است که نشاط و امید را به قلبم باز می گرداند. چرا امروز با همین دوست داشتنی ام، امتحان می شوم؟!
    - خدا را شکر! به نظر می رسد پدر خود را پیدا کرده ... صدایی نمی آید.
    دعای معرفت تمام شد و سریع دعای عرفه را باز کردم به امید این که حتی لحظه ای از دستم نرود: خدایی را سپاس که هیچ موجودی نمی تواند قضایش را برگرداند و از بخشش بازش بدارد؛ کسی که مانند ساخته ی هیچ سازنده ای نیست ... وقتی تمام خوبی هایش خداوند رحیم را می شمردم «اَنْتَ الَّذى مَنَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَنْعَمْتَ اَنْتَ الَّذى اَحْسَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَجْمَلْتَ » حلاوتی داشت عجیب که آرزو می کردم تمام نشود!

    میثم جان امسال در صحرای عرفات جای ایرانی ها خالیه! امسال مراسم برائت از مشرکین بدون ایرانی ها رنگ و بویی نداره! وقتی دعای عرفه می خونید حتما یادشون کنید! راستی یادی هم از شهدای مظلوم منای سال 94 هم بکن؛ کسانی که حاجی نشده ولی واقعا حاجی شدند!

     که به بدی های من رسید. « ان َا الَّذى اَسَاْتُ اَن َا الَّذى اَخْطَاْتُ اَن َا الَّذى هَمَمْتُ اَن َا الَّذى جَهِلْتُ اَن َا الَّذى غَفَلْتُ »گریه امانم نمی داد و شرم، سر به زیرم کرده بود به وسط های دعا رسیدم و شمردن اعضای بدن و ظرایف آن، همین جا بود که ناخودآگاه به یاد اعضای پاک و الهی ارباب عشق، روی خاک های کربلا، افتادم؛ نمی دانستم چه کنم فقط داد می زدم خدا! حسین را ببین! گویی مولا در مقابل من، روی زمین افتاده بود و من شاهدش بودم که ...
    دوباره صدایی محزون به گوشم رسید:
    -  بابا! من از تنهایی می ترسم! این جا هیچ کی حواسش به من نیست! پاهام زخمی شده؛ ببین! از بس دنبال تو گشتم دمپاییم گم شده؛ پاهام می سوزه!
    دعا را به زمین بخشیدم و برخاستم! آغوش خود را به روی او باز کردم اما به طرفم نیامد، زانوان کوچکش را بغل گرفته بود. صورت آفتاب سوخته و خیس اشک و آلوده به خاکش را بالا آورد و با صدایی منقطع از شدت گریه نگاهم کرد و گفت آقا شما بابای من را می شناسید؟ به طرفش رفتم و در آغوشش گرفتم و وقتی صورت ظریفش روی شانه هایم آرام گرفت، شانه های من بود که می لرزید! نمی توانستم صدای ناله ام را مخفی کنم؛ هرچند همیشه از این که بچه ها گریه ام را ببینند می ترسم و گرفتگی دلشان قلبم را آتش می زند؛ اما این بار دست خودم نبود به جای تسلّای او؛ خودم را مصیبت زده دیده بودم. برخاستم و چادر به چادر به همه ی کاروان ایرانیان سر زدم. در یکی از چادرها برادری گفت که پدر او مدتی است که به دنبال اوست و همین الان از چادر ما رد شده. به سرعت بیرون آمدم و مردی را دیدم که هراسان در حال دویدن به سمت چادر بعدی است. صدایش زدم. کودک نیز با صدایی گرفته، صدا زد بابا! برگشت و به طرف فرزند خود دوید بوسیدمش و او را به آغوش امن پدر سپردم! و آن ها را با گریه ی شوق تنها گذاشته و برگشتم. کمی که از چادرها فاصله گرفتم و جمعیت کمتر شد، نشستم. زانوانم می لرزید و شانه هایم نیز؛ با زبان بند آمده، مانند همان کودک بریده بریده می گفتم:

    شاید فقط همین یک بار عرفات را درک کنی؛ همین چند ساعت را وقت داری خواهش می کنم درست استفاده کن! این جا عرفات است مکان اجابت دعا و مغفرت.

    -  بابا! بابای خوب من! گم شدم! این جا خیلی داغه! هوای دلم بده مولا! خیلی ها برایم شمشیر تیز کرده اند؛ ببخشید که دست قوی و گرمتان را رها کردم! چه قدر منتظر آمدنم بودید! چه قدر به همه سپردید، اگر از من خبری شد، خبرتان کنند؟! مولا این جا عرفات است و من آمده ام شما را بشناسم؛ اصلاً به همین امید آمده ام! من کجا و عرفات کجا! می دانم که قلبم چون لباسم سفید نیست و شما از من بیزارید؛ اما، به قلب مجروح و پاهای زخمیم رحمی کنید! خیلی ها التماس کردند دعایشان کنم؛ التماستان می کنم دعایشان کنید. مولا! من از این دنیا و ظواهر فریبنده اش می ترسم! آمده بودم خود را بشناسم اما مگر بدون شما کسی هستم؟! شما که نباشی هیچ کس قدر وجودم را نمی داند و استعدادهای خدادادیم اسراف می شود؛ من که بلد نیستم از آن ها خوب استفاده کنم! مولا من ضعیفم. عجله و بخل امانم بریده. نفس این بزرگ ترین دشمن من دوست داشتنی های وجودم را پیدا کرده و برای گول زدنم از آن ها استفاده می کند و  و شیطان ها دورم حلقه زده اند! بدون شما و تعلیم و حفاظتتان می میرم که مرگ همین جاهلیت است! من از بازی های دنیا و جلوه گریش می ترسم! می ترسم چشمم ببیند و دلم برود! مولا بدون شما زخمی شدن هست و بی کسی! بابا! مردم همه مشغول کار خودشان هستند؛ چرا گم شدم؟! انگار یک عمر اشتباه همه ی مردم تاریخ غیبت، امروز از زبان من جاری می شد! 
    به خودم که آمدم، پشت سرم، عالمی بود؛ یک عالم عاشق نشسته بودند و ضجه می زنند که بابا! ما را ببخش! بابا! به داد دلمان برس! ... 
    پس از این مناجات طولانی آمدی و بر قلب مجروحم مرهمی نهادی. نمی دانم شاید همه مردم این گونه بودند. آرامشی خاص و وصف ناشدنی! لذتی ناب و دست نیافتنی! عطر حضور تو! مولای رحیم ما!
    بوى گلى است در عرفات از حضور تو                سوى گل وجود تو ما با سر آمدیم
    کاش این شیرینی هر روز و هر شب تکرار شود که:
    اگر ساقى دهد ساغر از این دست                   به یك پیمانه از خود مى توان رست...
    خوشا آن دل كه از اغیار ببرید                          خوشا آن جان كه از جز یار بگسست
    خوشا آن دل كه با دلدار آمیخت                       خوشا آن جان كه با جانانه پیوست

     

    خدیجه همتیان پور فرد
  • منظور از رسول اکرم (ص) از سمیی در اوصاف امام عصر (عج)

    سمیی یعنی حضرت هم نام من است و پیغمبر نامش (محمد) و (احمد) است . در حالی که امام عصر نامش (محمد) است ؟

    پاسخ به شبه :

    این گونه که شما فرمودید نیست  ولی همان طور که آوردید حضرت هم نام پیغمبر (ص) است و دو نام دارد نام آشکار (محمد) و نام مخفی او احمد است ، لطفا سند این گفتار را در کتاب کمال الدین ،ج2 ، صفحه 653 ، مطالعه فرمایید

  • آثار و نتایج خواندن زیارت عاشورا

    در فضیلت و فوائد قرائت زیارت عاشورا روایات زیادی از ائمه معصومین(ع) ذکر شده است که در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

    امام محمد باقر(ع) به علقمه فرمود: پس از آنکه به آن حضرت با سلامی اشاره کردی، دو رکعت نماز بخوان و سپس زیارت عاشورا را بخوان. هنگامی که این زیارت را خواندی در حقیقت او را به چیزی خواندی که هر کس از ملائکه که بخواهند او را زیارت کنند، به آن می خوانند و خداوند برای تو هزار هزار حسنه می نویسد و از تو هزار هزار سیئه محو می نماید و تو را هزار هزار مرتبه بالا می برد و همانند کسانی می باشی که در رکاب آن حضرت به شهادت رسیدند. حتی در درجات آنها هم شریک می شوی. (کامل الزیارات- ص 74)

    امام صادق(ع) به صفوان می‌فرماید: زیارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند خیر را برای خواننده آن تضمین می کنم، اول زیارتش قبول شود. دوم سعی و کوشش او شکور باشد. سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نا امید از درگاه او برنگردد زیرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. (بحارالانوار-جلد 98-ص 300)

    در روایت دیگر می‌خوانیم: اگر مردم می دانستند زیارت امام حسین(ع) چه ارزشی دارد، از شدت شوق و علاقه می مردند و حسرت رسیدن به آن پاداش ها، جسم و روح آنها را پاره پاره می کرد." (بحارالانوار-جلد 101 –ص 18)

    زیارت امام حسین(ع) بر هر مؤمنی که اقرار به امامت ایشان داشته باشد، واجب است.(بحارالانوار-جلد 101 –ص 69)

    کسی که امام حسین(ع) را تنها برای رضا و خوشنودی پروردگار، و نه برای کسب شهرت زیارت کند، خداوند تمامی گناهان او را پاک می کند.(بحارالانوار-جلد 101 –ص 4)

    اگرکسی بدون عذر موجه امام حسین(ع) را زیارت نکند، از اهل آتش خواهد بود.(بحارالانوار-جلد 101 –ص 4)

    کسی که امام حسین(ع) را زیارت نکند شیعه اهل بیت نیست.(بحارالانوار-جلد 101 –ص 4)

    امام صادق علیه السّلام فرمود:" ای زراره ! آسمان چهل روز ، در سوگ حسین بن علی علیه السّلام گریه کرد.(جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 552)

    این زیارت امروزه به زیارت عاشورا شهرت یافته است و خواندن آن در همه اوقات و هر روز دارای فوائد و برکات زیادی است. این زیارت تجدید عهد همه روزه پیروان حسین بن علی ‏علیهم ‏السلام با مولای خویش است که همراه با تولّی و تبری است و خط فکری زائر را در برابر دوستان و دشمنان اسلام و اهل بیت‏(ع)ترسیم می‏کند و اعلام همبستگی با موافقان راه حسین‏(ع) و اعلان جنگ و مبارزه با دشمنان حق است تا عشق در وی به جهاد بیرونی بیانجامد.

  • چهل حدیث در ضمن عاشورا و کربلای حسین

    چهل حدیث ارزشمند از ائمه از کربلا و شهادت سید و سالار شهیدان حسین (ع)

    حدیث اول :حریم پاک

    عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال:
    ..و هی اطهر بقاع الأرض و اعظمها حرمة و انها لمن بطحاء الجنة.
    پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در ضمن حدیث بلندی می فرماید: کربلا پاکترین بقعه روی زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه ها است و الحق که کربلا از بساطهای بهشت است. بحار الانوار، ج 98، ص 115 و نیز کامل الزیارات، ص 264

    حدیث دوم:سرزمین نجات

    قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
    یقبر ابنی بأرض یقال لها کربلا هی البقعة التی کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التی علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فی الطوفان.

    پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: پسرم حسین در سرزمینی به خاک سپرده می شود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازی که همواره گنبد اسلام بوده است، چنانکه خدا، یاران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد. کامل الزیارات، ص 269، باب 88، ح 8

    حدیث سوم: مسلخ عشق

    قال امیر المؤمنین علی علیه السلام:
    هذا...مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم و لا یلحقهم من کان بعدهم.

    حضرت علی علیه السلام روزی گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانی که نه شهدای گذشته و نه شهدای آینده به پای آنها نمی رسند.

    تهذیب، ج 6، ص 73 و بحار، ج 98، ص 116

    حدیث چهارم: عطر عشق

    قال علی علیه السلام:
    واها لک أیتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب.
    امیر المؤمنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوشبوئی ای خاک! در روز قیامت قومی از تو بپا خیزند که بدون حساب و بی درنگ به بهشت روند.

    شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 169

    حدیث پنجم:ستاره سرخ محشر

    قال علی بن الحسین علیه السلام:
    تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدری و تنادی أنا أرض الله المقدسة الطیبة المبارکة التی تضمنت سید الشهداء و سید شباب اهل الجنة.

    امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین کربلا، در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدی می درخشد و ندا در می دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکی که پیشوای شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است. ادب الطف، ج 1، ص 236، به نقل از کامل الزیارات، ص 268

    حدیث ششم:کربلا و بیت المقدس

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    الغاضریة من تربة بیت المقدس.
    امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا از خاک بیت المقدس است. کامل الزیارات، ص 269، باب 88، ح 7

    حدیث هفتم: فرات و کربلا

    قال ابو عبد الله علیه السلام
    أن أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارک و تعالی...

    امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبی بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.بحار الانوار، ج 98، ص 109 و نیز کامل الزیارات، ص 269

    حدیث هشتم: کربلا، کعبه انبیاء

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    لیس نبی فی السموات و الارض، اءلا یسألون الله تبارک و تعالی أن یؤذن لهم فی زیارة الحسین (علیه السلام)، ففوج ینزل و فوج یعرج.

    امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبری در آسمانها و زمین نیست مگر این که می خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است که گروهی به کربلا فرود آیند و گروهی از آنجا عروج کنند. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 244، به نقل از کامل الزیارات، ص 111

    حدیث نهم: کربلا، مطاف فرشتگان

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    لیس من ملک فی السموات و الأرض الا یسألون الله تبارک و تعالی أن یؤذن لهم فی زیارة الحسین (علیه السلام)، ففوج ینزل و فوج یعرج.

    امام صادق علیه السلام فرمود:
    هیچ فرشته ای در آسمانها و زمین نیست مگر این که می خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجی از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجی دیگر عروج کنند و از آنجا اوج گیرند. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 244، به نقل از کامل الزیارات ص 114

    حدیث دهم: راه بهشت

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    موضع قبر الحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة

    امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام دری از درهای بهشت است. کامل الزیارات، ص 271، باب 89، ح 1

    حدیث یازدهم: کربلا، حرم امن

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل أن یتخذ مکة حرما.
    امام صادق علیه السلام فرمود: به راستی که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آنکه مکه را حرم قرار دهد.کامل الزیارات، ص 267 بحار، ج 98، ص 110

    حدیث دوازدهم: زیارت مداوم

    قال الصادق علیه السلام:
    زوروا کربلا و لا تقطعوه فاءن خیر أولاد الانبیاء ضمنته...
    امام صادق عیه السلام فرمود: کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است. کامل الزیارات، ص 269

    حدیث سیزدهم: بارگاه مبارک

    قال الصادق علیه السلام:
    «شاطی ء الوادی الأیمن» الذی ذکره الله فی القرآن، (1) هو الفرات و «البقعة المبارکة» هی کربلا.
    امام صادق علیه السلام فرمود: آن «ساحل وادی ایمن» که خدا در قرآن یاد کرده فرات است و «بارگاه با برکت» نیز کربلا است. (2)

    فصل دوم: زیارت کربلا

    حدیث چهاردهم: شوق زیارت

    قال الامام الباقر علیه السلام:
    لو یعلم الناس ما فی زیارة قبر الحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقا.
    امام باقر علیه السلام فرمود: اگر مردم می دانستند که چه فضیلتی در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت می مردند.ثواب الاعمال، ص 319، به نقل از کامل الزیارات .

    حدیث پانزدهم: حج مقبول و ممتاز

    قال ابو جعفر علیه السلام:
    زیارة قبر رسول الله صلی الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبر الحسین بن علی علیهما السلام، تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلی الله علیه و آله.
    امام باقر علیه السلام فرمود: زیارت قبر رسول خدا «ص» ، و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولی که همراه رسول خدا «ص» بجا آورده شود.مستدرک الوسائل، ج 1، ص 266، و نیز کامل الزیارات، ص 156

    حدیث شانزدهم : تولدی تازه

    عن حمران قال: زرت قبر الحسین علیه السلام فلما قدمت جاءنی.ابو جعفر محمد بن علی علیه السلام...فقال علیه السلام:
    ابشر یا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم یرید الله بذلک وصلة نبیه حرج من ذنوبه کیوم ولدته امه.
    حمران می گوید: هنگامی که از سفر زیارت امام حسین علیه السلام برگشتم، امام باقر علیه السلام به دیدارم آمد و فرمود: ای حمران! به تو مژده می دهم که هر کس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت کند و مرادش از این کار رضایت خدا و تقرب به پیامبر (ص) باشد، از گناهانش بیرون می آید چون روزی که مادرش او را زاد.امالی شیخ طوسی، ج 2، ص 28، چاپ نجف بحار، ج 98، ص .20

    حدیث هفدهم: زیارت مظلوم

    عن ابی جعفر و ابی عبد الله علیه السلام یقولان:
    من احب أن یکون مسکنه و مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم.
    از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده که فرمودند: هر کس که می خواهد مسکن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم علیه السلام را ترک نکند. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 253

    حدیث هجدهم: شهادت و زیارت

    قال الامام الصادق علیه السلام:
    زوروا قبر الحسین (علیه السلام) و لا تجفوه، فاءنه سید شباب أهل الجنة من الخلق، و سید شباب الشهداء.
    امام صادق علیه السلام فرمود: مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت کنید و با ترک زیارتش به او ستم نورزید چرا که او سید جوانان بهشت از مردم، و سالار جوانان شهید است. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 256: و کامل، ص 109

    حدیث نوزدهم: زیارت، بهترین کار

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    زیارة قبر الحسین بن علی علیهما السلام من افضل ما یکون من الاعمال.
    امام صادق علیه السلام فرمود: زیارت قبر امام حسین علیه السلام از بهترین کارهاست که می تواند انجام یابد.مستدرک الوسائل، ج 10، ص .311

    حدیث بیستم: سفره های نور

    قال الامام الصادق علیه السلام:
    من سره ان یکون علی موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوار الحسین بن علی (علیهما السلام)
    امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره های نور بنشیند باید از زائران امام حسین (علیه السلام) باشد.وسائل الشیعه، ج 10، ص 330 بحار الانوار، ج 98، ص 72

    حدیث بیست و یکم: شرط شرافت

    قال الصادق علیه السلام: من اراد أن یکون فی جوار نبیه و جوار علی و فاطمة فلا یدع زیارة الحسین علیهم السلام
    امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که می خواهد در همسایگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در کنار علی (علیه السلام) و فاطمه (س) باشد، زیارت امام حسین (علیه السلام) را ترک نکند. وسائل الشیعه، ج 10، ص 331، ح .39

    حدیث بیست و دوم: زیارت، فریضه الهی

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    لو أن احدکم حج دهره ثم لم یزر الحسین بن علی علیه السلام لکان تارکا حقا من حقوق رسول الله (ص) لأن حق الحسین فریضة من الله تعالی، واجبة علی کل مسلم.
    امام صادق علیه السلام فرمود: اگر یکی از شما تمام عمرش را احرام حج بندد، اما امام حسین علیه السلام را زیارت نکند، حقی از حقوق رسول خدا (ص) را ترک کرده است چرا که حق حسین علیه السلام فریضه الهی و بر هر مسلمانی واجب و لازم است.وسائل الشیعه، ج 10، ص .333

    حدیث بیست و سوم: کربلا، کعبه کمال

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    من لم یأت قبر الحسین علیه السلام حتی یموت کان منتقص الاءیمان، منتقص الدین، اءن ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها.
    امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس به زیارت قبر امام حسین علیه السلام نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود، به بهشت هم که برود پایین تر از مؤمنان در آنجا خواهد بود.وسائل الشیعه، ج 10، ص .335

    حدیث بست و چهارم: از زیارت تا شهادت

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    لا تدع زیارة الحسین بن علی علیهما السلام و مر أصحابک بذلک یمد الله فی عمرک و یزید فی رزقک و یحییک ء الله سعیدا و لا تموت الا شهیدا.
    امام صادق علیه السلام فرمود: زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن! تا خدا عمرت را دراز و روزی و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیری مگر شهید. وسائل الشیعه، ج 10، ص 335

    حدیث بیست و پنجم: حدیث محبت

    عن ابی عبد الله علیه السلام قال:
    من اراد الله به الخیر قذف فی قلبه حب الحسین علیه السلام و زیارته، و من اراد الله به السوء قذف فی قلبه بغض الحسین علیه السلام و بغض زیارته.
    از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: هر کس که خدا خیر خواه او باشد، محبت حسین (علیه السلام) و زیارتش را در دل او می اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد، کینه و خشم حسین (علیه السلام) و خشم زیارتش را در دل او می اندازد. وسائل الشیعه، ج 10، ص 388، بحار الانوار، ج 98، ص 76

    حدیث بیست و ششم: نشان شیعه بودن

    قال الصادق علیه السلام:
    من لم یأت قبر الحسین علیه السلام و هو یزعم انه لنا شیعة حتی یموت فلیس هو لنا شیعة، و ان کان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة.
    امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد، او شیعه ما نیست، و اگر هم از اهل بهشت باشد، از میهمانان اهل بهشت خواهد بود. کامل الزیارات، ص 193، بحار الانوار، ج 98، ص .4

    حدیث بیست و هفتم: سکوی معراج

    قال الصادق علیه السلام:
    من اتی قبر الحسین علیه السلام عارفا بحقه کتبه الله عز و جل فی اعلی علیین.
    امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس که به زیارت قبر حسین علیه السلام نایل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد، خدای متعال او را در بلندترین درجه عالی مقامان ثبت می کند. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص .581

    حدیث بیست و هشتم: مکتب معرفت

    قال ابو الحسن موسی بن جعفر علیه السلام:
    أدنی ما یثاب به زائر أبی عبد الله (علیه السلام) بشط فرات، اذا عرف حقه و حرمته و ولایته، أن یغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر.
    حضرت امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: کمترین ثوابی که به زائر امام حسین علیه السلام در کرانه فرات، داده می شود این است که تمام گناهان، مقدم و مؤخرش بخشوده می شود.بشرط این که حق و حرمت و ولایت آن حضرت را شناخته باشد. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 236، به نقل از کامل الزیارات، ص .138

    حدیث بیست و نهم:همچون زیارت خدا

    قال الامام الرضا علیه السلام:
    من زار قبر الحسین (علیه السلام) بشط الفرات کان کمن زار الله.
    امام رضا علیه السلام فرمود: کسی که قبر امام حسین علیه السلام را در کرانه فرات زیارت کند، مثل کسی است که خدا را زیارت کرده است.مستدرک الوسائل، ج 10، ص 250، به نقل از کامل

    فصل سوم :عاشورا و اربعین

    حدیث سی ام: زیارت عاشورا

    قال الصادق علیه السلام:
    من زار الحسین علیه السلام یوم عاشورا وجبت له الجنة.
    امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس که امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود.اقبال الاعمال، ص 568

    حدیث سی و یکم : بالاتر از روسپیدی

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    من بات عند قبر الحسین علیه السلام لیلة عاشورا لقی الله یوم القیامة ملطخا بدمه، کانما قتل معه فی عرصة کربلا.
    امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که شب عاشورا را در کنار مرقد امام حسین علیه السلام سحر کند، روز قیامت در حالی به پیشگاه خدا خواهد شتافت که به خونش آغشته باشد، مثل کسی که در میدان کربلا و در کنار امام حسین علیه السلام کشته شده باشد. وسائل الشیعه، ج 10، ص .372

    حدیث سی و دوم: نشانه های ایمان

    قال ابو محمد الحسن العسکری علیه السلام:
    علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین، و زیارة الاربعین، و التختم، فی الیمین، و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم.
    امام حسن عسگری علیه السلام فرمود: نشانه های مؤمن پنج چیز است: 1 نمازهای پنجاهگانه (3) 2 زیارت اربعین
    2 انگشتر به دست راست کردن 4 بر خاک سجده کردن 5 بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.وسائل الشیعه، ج 10، ص 373، و نیز التهذیب، ج 6، ص 52

    فصل چهارم: تربت و تسبیح عشق

    حدیث سی و سوم: رواق منظر یار

    قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
    الا و ان الاجابة تحت قبته، و الشفاء فی تربته، و الأئمة (علیهم السلام) من ولده
    پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بدانید که اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان علیهم السلام از فرزندان اوست. مستدرک الوسائل، ج 10، ص .335

    حدیث سی و چهارم: تربت و تربیت

    قال الصادق علیه السلام:
    حنکوا أولادکم بتربة الحسین (علیه السلام) فانها امان.
    امام صادق علیه السلام فرمود: کام کودکانتان را با تربت حسین (علیه السلام) بردارید، چرا که خاک کربلا، فرزندانتان را بیمه می کند. وسائل الشیعه، ج 10، ص .410

    حدیث سی و پنجم: بزرگترین دارو

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    فی طین قبر الحسین (علیه السلام)، الشفاء من کل داء، و هو الدواء الاکبر.
    امام صادق علیه السلام فرمود: شفای هر دردی در تربت قبر حسین علیه السلام است و همان است که بزرگترین داروست.کامل الزیارات، ص 275 و وسائل الشیعه، ج 10، ص .410

    حدیث سی و ششم: تربت و هفت حجاب

    قال الصادق علیه السلام:
    السجود علی تربة الحسین علیه السلام یخرق الحجب السبع.
    امام صادق علیه السلام فرمود: سجده بر تربت حسین علیه السلام حجابهای هفتگانه را پاره می کند. مصباح المتهجد، ص 511، و بحار الانوار، ج 98، ص .135

    حدیث سی و هفتم: سجده بر تربت عشق

    کان الصادق علیه السلام لا یسجد الا علی تربة الحسین علیه السلام تذللا لله و استکانة الیه.
    رسم حضرت امام صادق علیه السلام چنین بود که: جز بر تربت حسین علیه السلام به خاک دیگری سجده نمی کرد و این کار را از سر خشوع و خضوع برای خدا می کرد. وسائل الشیعه، ج 3، ص .608

    حدیث سی و هشتم:تسبیح تربت

    قال الصادق علیه السلام: السجود علی طین قبر الحسین علیه السلام ینور الی الارض السابعة و من کان معه سبحة من طین قبر الحسین علیه السلام کتب مسبحا و ان لم یسبح بها...
    امام صادق علیه السلام فرمود: سجده بر تربت قبر حسین علیه السلام تا زمین هفتم را نور باران می کند و کسی که تسبیحی از خاک مرقد حسین علیه السلام را با خود داشته باشد، تسبیح گوی حق محسوب می شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 268، وسائل الشیعه، ج 3، ص .608

    حدیث سی و نهم: تربت شفابخش

    عن موسی بن جعفر علیه السلام قال: و لا تأخذوا من تربتی شیئا لتبرکوا به فان کل تربة لنا محرمة الا تربة جدی الحسین بن علی علیهما السلام فان الله عز و جل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا.
    حضرت امام کاظم علیه السلام در ضمن حدیثی که از رحلت خویش خبری می داد، فرمود: چیزی از خاک قبر من بر ندارید تا به آن تبرک جویید چرا که خوردن هر خاکی جز تربت جدم حسین علیه السلام، بر ما حرام است، خدای متعال تنها تربت کربلا را، برای شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است. جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص .533

    حدیث چهلم: یکی از چهار نیاز

    قال الامام موسی الکاظم علیه السلام: لا تستغنی شیعتنا عن أربع: خمرة یصلی علیها، و خاتم یتختم به، و سواک یستاک به، و سبحة من طین قبر أبی عبد الله علیه السلام...
    حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: پیروان ما از چهار چیز بی نیاز نیستند: 1 سجاده ای که بر روی آن نماز خوانده شود.2 انگشتری که در انگشت باشد.3 مسواکی که با آن دندانها را مسواک کنند.4 و تسبیحی از خاک مرقد امام حسین علیه السلام...تهذیب الاحکام، ج 6، ص 75

    پی نوشت‏ها:
    1.قرآن مجید، سوره قصص، آیه 30
    2.بحار الانوار، ج 57، ص 203، به نقل از تهذیب
    3.منظور نمازهای روزانه و نوافل آنهاست که پنجاه رکعت می شود.

  • بهترین کار ها و اعمال در ماه محرم

    پيش از اسلام عرب، جنگ در اين ماه را حرام مي‌دانست و ترك مخاصمه مي‌كرد؛ لذا از آن زمان اين ماه بدين اسم نامگذاري شد.(1) و روز اول محرم را اول سال قمري قرار دادند.(2) در توضيح اين كه چرا ماه‌هاي ديگر كه جنگ در آنها حرام است، محرم ناميده نمي‌شود مي‌توان گفت: چون ترك جنگ از اين ماه شروع مي‌شد به آن محرم گفتند.

    اين ماه در مكتب تشيع يادآور نهضت حضرت سيدالشهدا و حماسه‌ جاودان كربلاست.

    اين ماه، يادآور دلاورمردي‌هاي ياران با وفاي اباعبدالله الحسين(عليه السلام)، فداكاري‌هاي زينب كبري(سلام الله عليها)، حضرت سجاد(عليه السلام)، و همه‌ اسراي كاروان امام حسين(عليه السلام)، است. اين ماه، يادآور خطبه‌ها و شعارهاي آگاهي‌بخش سالار شهيدان، نطق آتشين حضرت زينب(سلام الله عليها) و خطابه‌ غرّاي زين العابدين(عليه السلام)، است.
    اين ماه، يادآور استقامت حبيب بن مظاهر و شهادت عون و جعفر است.
    آري اين ماه، ماه پيروزي حق بر باطل است.

    محرم از منظر ائمه(عليهم السلام)
    شيعيان از امام رضا(عليه السلام)، چنين نقل شده است:
    «وقتي محرم فرا مي‌رسيد، پدرم خندان ديده نمي‌شد، حزن و اندوه تا پايان دهه‌ اول بر او غالب بود و روز عاشورا، روز حزن و مصيبت و گريه ايشان بود.»(3)
    همچنين حضرت امام رضا(عليه السلام) درباره‌ عاشورا مي‌فرمايد:
    «كسي كه عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه‌اش باشد، خداوند قيامت را روز شادماني و سرور او قرار خواهد داد.»(4)

    اعمال شب اول ماه محرم
    1ـ نماز: اين شب چند نماز دارد كه يكي از آنها به شرح ذيل است:
    دو ركعت، كه در هر ركعت بعد از حمد يازده مرتبه سوره‌ توحيد خوانده شود.

    در فضيلت اين نماز چنين آمده است:
    «خواندن اين نماز و روزه داشتن روزش موجب امنيّت است و كسي كه اين عمل را انجام دهد، گويا تمام سال بر كار نيك مداومت داشته است.»(5)

    2ـ احياي اين شب.(6)

    3ـ نيايش و دعا.(7)

    روز اول محرم
    اول محرم هر سال اولين روز سال قمري است. از امام محمدباقر(عليه السلام) روايت شده است: «آن كس كه اين روز را روزه بدارد، خداوند دعايش را اجابت مي‌كند، همانگونه كه دعاي زكريا(عليه السلام) را اجابت كرد.»(8)
    دو ركعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعاي زير قرائت گردد:
    «اللّهم انت الاله القديم و هذه سنةٌ جديدةٌ فاسئلك فيها العصمة من الشيطان و القوَّة علي هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(9)؛ بارالها! تو خداي قديم و جاوداني و اين سال، سال نو است، از تو مي‌خواهم كه مرا در اين سال از شيطان حفظ كني و بر نفس اماره (راهنمايي كننده) به بدي پيروز سازي.

    روز دوم محرم
    در چنين روزي كاروان امام حسين(عليه السلام) در سال 61 ه‍ .ق وارد سرزمين كربلا شد و با ممانعت لشكر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گرديد.(10)

    روز سوم محرم
    از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل شده است:
    «هر كس در اين روز روزه بگيرد، خداوند دعايش را اجابت كند.»(11)
    در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد كربلا شد.

    روز چهارم محرم
    بي‌نتيجه بودن مذاكره حضرت سيدالشهداء(عليه السلام)، با عمر بن سعد براي وادار كردن لشكر وي به ترك جنگ و دعوت او و لشكرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.

    روز هفتم محرم
    روزه گرفتن مستحب است.

    روز نهم محرم
    تاسوعاي حسيني، روز محاصره‌ امام حسين(عليه السلام) و اصحابش در سرزمين كربلا توسط سپاه شمر.(12)

    اعمال شب عاشورا
    1ـ چند نماز براي اين شب در روايات آمده است كه يكي از آنها چنين است:
    چهار ركعت نماز كه در هر ركعت بعد از سوره‌ حمد، 50 بار سوره‌ توحيد خوانده مي‌شود. پس از پايان نماز، 70 بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اكبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العليّ العظيم» خوانده شود.(13)

    2ـ احياي اين شب كنار قبر امام حسين(عليه السلام).(14)

    3ـ دعا و نيايش. (15)

    روز عاشورا

    1ـ عزاداري بر امام حسين(عليه السلام) و شهداي كربلا، در اين مورد از امام رضا(عليه السلام) نقل شده است:

    هر كس كار و كوشش را در اين روز، رها كند، خداوند خواسته‌هايش را برآورد و هر كس اين روز را با حزن و اندوه سپري كند، خداوند قيامت را روز خوشحالي او قرار دهد. (16)

    2ـ زيارت امام حسين(عليه السلام).(17)

    3ـ روزه گرفتن در اين روز كراهت دارد؛ ولي بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشاميدن خودداري شود. (18)

    4ـ آب دادن به زائران امام حسين(عليه السلام).(19)

    5ـ خواندن سوره توحيد هزار مرتبه.(20)

    6ـ خواندن زيارت عاشورا. (21)

    7ـ گفتن هزار بار ذكر «اللّهم العن قتلة الحسين(عليه السلام).»(22)

    روز دوازدهم محرم
    ورود كاروان اسيران كربلا به كوفه و شهادت حضرت سجاد(عليه السلام) در سال 94 ه‍ .ق.

    روز بيست و يكم محرم
    1ـ روزه‌ اين روز مطلوب است. (23)

    پي‌نوشت‌ها:
    1- مصباح كفعمي، ص 509.
    2- فرهنگ عاشورا، ص 405، جواد محدثي.
    3- وسائل الشيعه، ج 5، ص 394، حديث 8.
    4- همان، حديث 7.
    5- بحارالانوار، ج 98، ص 333؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 294، حديث 1؛ مفاتيح الجنان، ص 286.
    6- مصباح المتهجد، ص 783.
    7- بحارالانوار، ج 98، ص 324.
    8- عروة الوثقي، ج 2، ص 243؛ وسائل الشيعه، ج 7، ص 347، حديث 3.
    9- بحارالانوار، ج 98، ص 334.
    10- فرهنگ عاشورا، ص 406.
    11- عروة الوثقي، ج 2، ص 242؛ وسائل الشيعه، ج 7، ص 348.
    12- وسائل الشيعه، ج 7، ص 339، حديث 1.
    13- همان، ص 295، حديث 4 و 5.
    14- بحارالانوار، ج 98، ص 340.
    15- همان، ص 338.
    16- بحارالانوار، ج 98، ص 43، حديث 5.
    17- كامل الزيارات، ص 174، حديث 5 و 6.
    18- وسائل الشيعه، ج 7، ص 338، حديث 7.
    19- كامل الزيارات، ص 174، حديث 5.
    20- وسائل الشيعه، ج 7، ص 339، حديث 8.
    21- كامل الزيارات، ص 174.
    22- مفاتيح الجنان، ص 298.
    23- بحارالانوار، ج 98، ص 345، حديث 1.

Homeمهدویت و آخر الزمان مهدویت مهدی در لسان علما ابن خلدون كيست؟ ديدگاه او در رابطه با مهدویت چيست ؟ Top of Page
Zo2 Framework Settings

Select one of sample color schemes

Body

Background Color
Text Color
Link Color
Background Image

Top Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Header Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Mainmenu Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Slider Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Scroller Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Mainframe Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Scroller Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Scroller Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Menu Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image
Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image