• Facebook
  • Twitter
  • Rss
  • Plus

توضیح درباره احادیث امام زمان(عج) (بخش پنجم) ویژگی

بهمن 17
رای دادن به این مورد
(0 آرا)

تذکر: نویسنده‌ی این مقاله از علمای اهل سنت می‌باشد که این مقاله را در دفاع از احادیث مهدویت به نگارش درآورده است.
استفاده از مستندات این مقاله برای محققین بسیار مفید خواهد بود.

 

 

 

24- احادیث کذب درباره‌ی مهدی
شیخ «ابن محمود» در صفحه‌ی 69 می‌گوید: «وقتی از «سنت» سخن می‌گوییم، منظور احادیث صحیح و صریحی است که علمای فرهیخته در آن به تحقیق و تفحص پرداخته و آن را عمود عقاید، احکام و امور حلال و حرام قرار داده‌اند»، وگرنه معلوم است که جعل کنندگان دروغپردازد، احادیث دروغین فراوان در عقاید و احکام مسلمانان وارد کرده‌اند که تأثیر نامطلوبی در عقاید و امور داشته است، ولی علمای مسلمانان برای تحقیق و تبیین بطلان این قبیل احادیث جعلی، آستین‌ها را بالا زده و آنها را از درجه‌ی اعتبار ساقط گردانیده و نسبت به این گونه احادیث از جمله احادیث مهدی موعود و اینکه وی زمین را همان طور که از ظلم و بیدادگری آکنده شده، از عدل و داد لبریز می‌سازد و این قبیل حرفها، به امت هشداد داده‌اند!.
توضیح درباره احادیث امام زمان(عج) (5)

پاسخ این گفتار این است: اگر وی در این گفته «وقتی از سنت سخن می‌گوییم منظورمان احادیث صحیح و صریحی است که علمای فرهیخته در آن به تحقیق و تفحص پرداخته و آن را ستون عقاید، احکام و امور حلال و حرام قرار داده‌اند»، صادق باشد، کامیاب و رستگار شده است! زیرا بزرگترین علمای نقدپرداز چون: عقیلی، بیهقی، خطابی، قرطبی، ذهبی، ابن تیمیه، ابن القیم، ابن کثیر، سخاوی و دیگر علمای متقدم و متأخر، به صحت بسیاری از احادیث متواتر است. آنان، البته در حدیث خبرگی و تخصص دارند و در شناخت احادیث صحیح و ضعیف، باید بدانها رجوع شود. این سخن شیخ «ابن محمود» که «علمای مسلمانان برای تحقیق و تبیین بطلان این قبیل احادیث جعلی آستین‌ها را بالا زدند و آنها را از درجه‌ی اعتبار ساقط گردانیده و نسبت به آنها به امت هشدار داده‌اند» سخن حقی است، ولی آوردن احادیث مهدی به عنوان مثالی برای احادیث جعلی، سخن زشتی است، زیرا نقدپردازان بزرگ که حکم‌شان مورد اعتماد است، هیچ کدام نگفته‌اند که این احادیث، جملگی، ضعیف است تا چه رسد به اینکه گفته باشند همه آنها ساختگی و جعلی است! کسی که از قرنهای گذشته به تلاش برای تضعیف احادیث مهدی شهرت دارد و اهل تخصص هم نیست، «ابن خلدون» است که با وجود این، به درستی و صحت پاره‌ای از آنها اذعان نموده است که قبلاً در این باره توضیح دادیم.
بنابراین ادعای «ابن محمود» مبنی بر اینکه بطلان احادیث مهدی توسط علمای مسلمانان تحقیق و تبیین شده و از درجه اعتبار ساقط گشته است و علماء نسبت به آنها به امت هشدار داده‌اند!، یک ادعای باطل و سخن بی‌ارزشی است. وی حتی نمی‌‌تواند یکی از علمای محقق و مورد اعتماد را نام ببرد که گفته باشد احادیث مهدی ساختگی است و منبع مورد استناد را بیان کند. اما این ادعای بی‌اساس و سرتا پا دروغ که به دو امام بزرگوار «دارقطبی» و «ذهبی» نسبت داده شده که آنها بررسی احادیث مهدی را مجاز نمی‌‌دانسته‌اند... این دو، همان گونه که آفتاب غیر قابل لمس است و گرگ در ریختن خون یوسف (علیه السلام) بیگناه است، آنها نیز از این افترا مبرّا می‌باشند (البته این مطلب را در شماره‌ی (19)، توضیح داده ام.)
25- دعوی مهدی از نظر علمای پیشین
وی در صفحه‌ی 70 می‌گوید: «من نخستین کسی نیستم که به بطلان دعوی مهدی و عدم انطباق آن با واقعیت قائل شده باشم، قبل از من علمای محقق این سخن را گفته‌اند». وی سپس شیخ «محمدبن عبدالعزیز مانع» و شیخ «محمدرشید رضا» را مثال می‌زند.
وی در صفحه‌ی 6 هم می‌گوید: «ما نخستین کسی نیستیم که این احادیث یعنی احادیث مهدی را دروغ دانسته باشیم، قبل از ما بعضی علماء آنها را انکار نموده‌اند. شیخ الاسلام ابن تیمیه (رحمه الله) در المنهاج پس از ذکر احادیث مهدی می‌گوید: «گروهی از علماء در این احادیث مهدی راه خطا رفته‌اند و عده‌ای منکر آن شده‌اند. پس معلوم می‌شود که از قدیم مورد اختلاف علماء بوده است، همان گونه که در این دوران نیز علماء پیرامون آن اختلاف نظر دارند.»
پاسخ این سخن از این قرار است:
1- شیخ الاسلام ابن تیمیّه در منهاج السنه می‌گوید: گروههایی در این احادیث راه خطا رفته‌اند. عده‌ای آنها را منکر شده و به حدیث «ابن ماجه» از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمود: «لا مهدی الاعیسی ابن مریم» احتجاج نموده‌اند. این حدیث ضعیف است و «ابومحمدبن الولید بغدادی» بدان استناد جسته است اما قابل استناد نیست. این است سخنان شیخ الاسلام پیرامون این گروه که این احادیث را انکار نموده‌اند و در این امر به یک حدیث ضعیف و غیر قابل استناد، تکیه کرده‌اند. شیخ الاسلام جز «ابی محمدبن الولید بغدادی» از شخص دیگری نام نمی‌‌برد، من درباره‌ی این مرد به جستجو پرداختم، اما شرح حال وی را نیافتم؟. در مورد «شیخ محمدبن عبدالعزیز مانع»، باید گفت که او احادیث مهدی را ضعیف نمی‌‌داند، بلکه برخی از این احادیث را صحیح می‌داند و این امر را در رساله‌ای به نام: تحدیق النظر باخبار المهدی المنتظر بیان نموده است. نگارنده سخنان وی را به طور اجمال در شماره (13) نقل نموده‌ام. درباره‌ی «شیخ محمدرشید رضا» هم در شماره‌ی (15) توضحی داده‌ام که وی با انکار صعود عیسی (علیه السلام) به آسمان و نزول وی به زمین، خود ساقط و نقش زمین شده است، پس جای شگفتی ندارد که با انکار ظهور مهدی در آخرالزمان نیز ساقط و نقش زمین شود!. هرکس چنین وضعیتی دارد، بدیهی است که تقلید کننده‌اش نیز دچار همین سرنوشت شده و همین سرنوشت را برای خود خریده است.
2- شیخ «ابن محمود» از دیرباز شناخته شده است که وقتی در مسأله‌ای منحرف می‌شود، احساس هراس و وحشت می‌کند از این رو با این عبارات به خود دلداری و قوت قلب می‌دهد و می‌گوید: «من نخستین کسی نیستم که به چنین مسأله‌ای قائل شده باشم، بلکه قبل از من فلانی و فلانی قائل شده‌اند! وی بیست و پنج سال پیش در رساله‌ای که پیرامون پاره‌ای از «مسائل حج» تألیف نمود سردرگم شده بود. جناب شیخ «محمدبن ابراهیم آل الشیخ» مفتی وقت عربستان سعودی (رحمه الله) در رساله‌ای تحت عنوان تحذیرالناسک مما أحدثه ابن محمود فی المناسک به وی پاسخ داده و این رساله در سال 1376 هـ به چاپ رسیده است. وی (رحمه الله) در صفحه‌ی 50 آن می‌گوید: «این مرد – شیخ ابن محمود – احساس می‌کند که در بدترین ورطه گرفتار شده است از این رو می‌گوید: «با تأمل در آنچه گفته‌ایم دانسته می‌شود که سخن ما نخستین بارانی نیست که بر دشت و صحرا نازل شده باشد و نه اولین اذانی است که برای آن نماز اقامه شده باشد»! وی با احساس وحشت از تنهایی و تاریکی از دست رفتن حجّت و دلیل، به گمان خود با ذکر سخنان کسانی که فکر می‌کرد با سخن آنان – که به سخنان وی شبیه است – می‌تواند وحشت را بزداید و می‌خواهد به خود تسلی ببخشد، ولی زهی خیال که در این راه کسی با وی همراه نیست و آن کسانی که در این خط مشی بدانها استناد کرده است، در بدکرداری و بدسگالی با وی شریک نیستند. اگر براستی مطلبی از آنان نقل کرده باشد، سخن آنها بر جایز بودن است نه اینکه گفتار علماء را مردود دانسته باشند و نه اینکه برخلاف اهل سنت برای اتفاق نظر مخالفان و خروج از راه اهل بهشت تلاش کرده باشند، آنان هیچ یک از آحاد ملت را به جمود فکری و قشری نگری در دین آبا و اجدادی متهم نکرده‌اند، تا چه رسد به اینکه همه‌ی علماء را متهم کرده باشند.
اینجاست که مقاله وی نخستین باران ویرانگری می‌شود که بر دشت و بیابان نازل شده و نخستین بوق اذانِ ردّ سنت است که جفا کاران بدان گوش فرا داده‌اند. به خدا سوگند هیچکس قبل از وی به چنین سخنی دعوت نکرده و هیچ شخص با ایمانی با قصد و نیت قبلی، اینچنین مناسک حج را زیر سؤال نبرده است» این است سخنان جناب شیخ محمد بن ابراهیم آل الشیخ (رحمه الله) درباره شیخ ابن محمود - وفقه الله در بیست و پنج سال پیش.
اگر خواننده در این سخنان تأمل نماید: «اینجاست که مقاله‌اش نخستین باران ویرانگری می‌شود که بر دشت و بیابان نازل شده و نخستین بوق اذانِ ردّ سنت است که جفاکاران بدان گوش فراداده‌اند ... » به فراست این بزرگمرد (رحمه الله) بوضوح پی می‌برد. شیخ «ابن محمود»، بعد از آن، چندین رساله تألیف نموده که در پاره‌ای از آنها هم از راه صواب منحرف شده است. از جمله وی در رساله‌ی موسوم به الایمان بالقضاء و القدر علی طریقة اهل السنة والاثر و رساله‌ی دیگر موسوم به اتحاف الاحفیاء برسالة الانبیاء دچار سردرگمی و هذیان گویی شده است. جناب شیخ «حمودبن عبدالله تویجری» - وفقه الله – در رساله‌ای به نام فتح المعبود فی الرد علی ابن محمود در یکصد و هشتاد و هفت صفحه به اشتباهات شیخ ابن محمود در رساله‌ی فوق الذکر پاسخ داده که ریاست مراکز تحقیقات علمی، فتوا، دعوت و ارشاد این رساله‌ی «شیخ تویجری» را به چاپ رسانده است.
دیگر رساله‌ی وی تحت عنوان الدلائل العقلیة و النقلیة فی تفضیل الصدقة علی المیت علی الضحیة و هل الضحیة عن المیت شرعیة‌ام غیر شرعیة می‌باشد که به اشتباهات وی در این رساله، جناب «شیخ عبدالله بن محمدبن حمید» رئیس مجلس عالی قضاء، در رساله‌ای به نام غایة المقصود فی التنبیه علی اوهام ابن محمود در یکصد و دوازده صفحه پاسخ گفته است... همچنین به اشتباهات وی در این رساله، «شیخ علی بن عبدالله الحواس» در کتابی به نام کتاب الحجج القویة و الادلة القطعیة فی الرد علی من قال أنّ الاضحیة عن المیت غیر شرعیة در دویست و هشتاد و پنج صفحه پاسخ داده است.
از دیگر رسایل شیخ ابن محمود، رساله‌ای به نام فصل الخطاب فی اباحة ذبائح اهل الکتاب است که در آن هم مرتکب اشتباهاتی شده و از جمله استفاده از دامهای قربانی مشرکان را مباح دانسته است. علاوه بر اینها، وی در رساله‌ای چند صفحه‌ای به نام جوازالاحرام من جده لرکاب الطائرات و السفن البحریه (مجاز بودن احرام از جده برای سرنشینان هواپیماها و کشتی‌ها) دارد که پاسخ این دو رساله توسط جناب «شیخ عبدالله بن محمدبن حمید» در رساله‌ای به نام حکم اللحوم المستوردة و ذبائح اهل الکتاب و غیرهم داده شده و در آن یادآوری شده است که «جدّه» میقات نیست. این رساله شامل یکصد و دوازده صفحه است.
البته اشتباهات شیخ ابن محمود در رسایل متعددش متفاوت است: پاره‌ای از آنها از امور فرعیه است که مجال اجتهاد در آنها برای مجتهدان دارای اهلیت وجود دارد و برخی دیگر از اموری است که مجال اجتهاد در آنها نیست، مانند مسائل قضا و قدر، مسأله‌ی ظهور مهدی در آخرالزمان که در این گونه مسائل میدان اجتهاد باز نیست.
با قصد بکار بستن این فرمایش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم): «الدین النصیحة» به جناب «شیخ عبدالله بن زید آل محمود» نصیحت می‌کنم که رساله وی درباره مهدی، آخرین رساله از این قبیل رسایل باشد که طلبه‌های علوم دینی را به پاسخگویی به آنها مشغول داشته است و در حالی که او وارد سن هشتاد سالگی شده است در ساماندهی باقیمانده‌ی حیات خود کوشش نماید به نحوی که هم برای خودش و هم برای سایر مسلمانان در دنیا و آخرت فایده و عاقبت نیک، داشته باشد.
26- احادیث مهدی و ابونعیم
شیخ ابن محمود در صفحه‌ی 70 می‌گوید: «به اقتضای تأمل در احادیث مهدی می‌بینیم که این احادیث ضعیف و غیر قابل اعتماد است و اکثراً از روایت «ابونعیم» در حلیة الاولیاء است و جملگی با یکدیگر تضاد و اختلاف دارند و در لفظ و در معنی، صحیح و صریح و متواتر نیستند.»
در پاسخ باید بگوییم: این سخن آشکارا نشان می‌دهد که شیخ ابن محمود کتاب حلیة الاولیاء ابی نعیم را بزرگترین منبع حاوی احادیث مهدی به شمار می‌آورد، اما چنین نیست. «شیخ عبدالعزیز بن محمدبن الصدیق غماری» کلیه‌ی احادیث حلیه را در کتابی به نام البغیة فی ترتیب احادیث الحلیة شامل بیش از چهارهزار حدیث جمع آوری نموده است که در بین آنها هیچ حدیثی نیست که مهدی در آن مطرح باشد مگر حدیث: «المهدی منّا اهل البیت یصلحه الله فی لیلة». این سخنان ابن محمود دلیل روشنی است که وی با احادیث مهدی آشنایی اندکی دارد و نمی‌‌داند که در کجا زیاد است و در کجا کم؟، در نتیجه حکم وی مبنی بر اینکه آنها جزو احادیث ضعیف و غیر قابل اعتماد است و جملگی با هم تضاد و اختلاف دارند و در لفظ و در معنی – صحیح و صریح نیستند، حکمی است که نه از روی برهان و هدایت، بلکه از سرِ گمان و ظن صادر گردیده و به هیچ وجه ما را از گفتن حق بی‌نیاز نمی‌‌سازد. خدا رحمت کند هر کسی را که به نیکی سخن گوید و پیروز شود یا خاموشی گزیند و نجات یابد.
27- ابن محمود احادیث را نمی‌‌پذیرد!
شیخ ابن محمود در صفحه‌ی 29 می‌گوید: چنانچه احادیث مهدی را باور کنیم وی یک فرشته‌ی معصوم یا نبی مرسل نیست. او یک مرد عادی بیش نیست مانند سایر افراد، با این خصوصیت که زمین را به همان نحو که از ظلم و بیدادگری آکنده شده، از دادگری و عدالت لبریز می‌سازد، همه‌ی احادیث وارده در این زمینه ضعیف است و به احتمال قوی از زبان پیامبر جعل شده و پیامبر در این باره سخنی نگفته است!»
پاسخ این است که: اهل سنت و جماعت به درستی احادیث صحیح پیرامون مهدی اعتقاد دارند، زیرا نقل این احادیث از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ثابت شده است. البته «مهدی» از نظر اهل سنت معصوم نیست و یک فرد عادی است، و یکی از افراد مردم، بیش نیست، اما وی زمین را به همان نحوی که از ظلم و بیدادگری آکنده شده، از عدالت و دادگری لبریز می‌سازد. اگر شیخ ابن محمود به این امر اعتقاد داشت بر راه اهل سنت و جماعت، پیروان احادیث صحیح پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، لیکن از بعضی نویسندگان قرن چهاردهم (هجری) تقلید نموده است، آنها عقل را بر نقل حاکم گردانیده‌اند و از راه صواب منحرف شده‌اند مانند «احمدامین»، «محمدفرید وجدی» و هم قطارانشان!. این سخن وی که: «همه‌ی احادیث وارده پیرامون مهدی ضعیف است و به احتمال قوی از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جعل شده و پیامبر در این باره سخنی نگفته است»، در بین پیشینیان سابقه‌ای ندارد، حتی «ابن خلدون» همه‌ی آنها را ضعیف نمی‌‌داند (که این مطلب قبلاً در شماره (10) توضیح داده شد) البته این قبیل سخنان، از لاف زنی‌ها و دروغپردازیهای بعضی نویسندگان قرن چهاردهم است، خداوند ما را از «گمراهی» رهایی بخشد!
28- آیا اعتقاد اهل سنت، مربوط به قرن 14 هجری است؟
شیخ ابن محمود در صفحه‌ی 9 می‌گوید: «ولی کسانی که نسبت به ظهور وی – مهدی – تعصّب می‌ورزند، چون زمان به درازا کشیده و چهارده قرن گذشته است و احساس من این است که زمانی بیش از آنچه گذشته، تا فرارسیدن روز بازپسین خواهد گذشت اما وی نخواهد آمد، آنان به تمدید «مدت» پرداختند تا ثابت نمایند که سخن‌شان در برابر «سقوط» مقاومت دارد! از این رو شروع به تبلیغ کردند که وی ظهور نخواهد کرد مگر در زمان عیسی بن مریم! اما باید دانسته شود که در احادیث موجود در دسترس آنان – که ادعا دارند صحیح و متواتر است – و از امام احمد، ابوداود، ترمذی و ابن ماجه روایت شده، از ظهور مهدی به طور مطلق سخن رفته و زمان عیسی در آن ذکر نشده است مگر حدیث به نماز ایستادن عیسی پشت سر مهدی که «ذهبی» و «علی قاری» گفته‌اند که ساختگی یعنی دروغ است پس استدلال به آن نیز ساقط گردیده است!».
آشکارترین اشتباهات در این سخن «ابن محمود» دو اشتباه است: یکی ادعای وی مبنی بر اینکه: «اهل سنت چون زمان به درازا کشیده و چهارده قرن گذشته است و مهدی ظاهر نشد به تمدید ضرب الاجل ظهور وی پرداختند تا ثابت نمایند که سخن‌شان در برابر سقوط استقامت دارد. از این رو شروع به تبلیغ کردند که وی ظهور نخواهد کرد مگر در زمان عیسی بن مریم ...»
گویی اعتقاد به ظهور وی در زمان عیسی بن مریم در قرن چهاردهم (هجری) به وجود آمده است! دیگر ادعای وی مبنی بر اینکه حدیث نماز گزاردن عیسی پشت سر مهدی ساختگی است و این سخن را به «ذهبی» و «علی قاری» نسبت داده است. پاسخ اشتباه نخست این است که اهل سنت و جماعت در قدیم و در زمان ما همواره اعتقاد داشته‌اند که زمان ظهور مهدی به هنگام حضور عیسی بن مریم است و این اعتقاد از آن زمان که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این حدیث را فرمودند وجود داشته است و اصحاب گرامی و پیروانشان و پویندگان راهشان از آن تبعیت نموده‌اند. پس اعتقاد به این حدیث برخلاف گفته‌ی شیخ «ابن محمود» از قرن چهاردهم! (هجری) آغاز نشده است. «امام ابوالحسین محمدبن الحسین أبری» متوفای سال (363 هـ) در کتاب مناقب الشافعی می‌گوید:
«اخبار پیرامون مهدی و اینکه وی از اهل بیت است و هفت سال حکومت می‌کند و زمین را از دادگری آکنده می‌سازد و عیسی وقتی برای کشتن دجال قیام می‌نماید، به وی کمک می‌کند و وی امامت این امت را برعهده می‌گیرد و عیسی پشت سرش به نماز می‌ایستد، فراوان و متواتر است.»
«امام ابن القیم» در کتاب المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف سخنان «ابی الحسین ابری» را نقل نموده و قبل از وی «قرطبی» در «التذکره فی احوال الموتی و امورالآخرة» و «ابوالحجاج مزی» در کتاب تهذیب الکمال هم آن را نقل کرده‌اند. بعد از این دو، «حافظ ابن حجر عسقلانی» در دو کتاب تهذیب التهذیب و فتح الباری نیز این سخنان را نقل نموده و «سیوطی» در العرف الوردی فی اخبارالمهدی و دیگر امامان نیز این سخنان را بازگو کرده‌اند.
این سخنان «ابی الحسین ابری» در کتاب المنارالمنیف ابن القیم یک صفحه پیش از سخنان منقول به وسیله «ابن محمود» در صفحه‌ی 53 رساله‌اش از ابن القیم در المنار المنیف، آمده است. با این همه «ابن محمود» ادعا دارد: کسانی که به ظهور مهدی اعتقاد دارند، وقتی چهارده قرن سپری شد و مهدی ظهور ننمود به تمدید مدت پرداختند تا ثابت نمایند که سخن‌شان در برابر سقوط، مقاومت دارد! و البته شگفت آور نیست که شیخ «ابن محمود» این سخنان «ابی الحسین ابری» متوفای 363 هـ را نبیند یا نادیده بگیرد، زیرا وی تمامی سخنان «ابن القیم» در المنار المنیف و صحیح دانستن احادیث مهدی را ندیده یا نادیده گرفته و به «ابن القیم» نسبت داده است که وی احادیث مهدی را ضعیف دانسته و از آنها انتقاد می‌نماید! (ولی در بحث شماره (11) توضیح دادیم که این سخن خلاف واقع است.)
وی همچنین در صفحه‌ی 55 می‌گوید: «این است سخنان «ابن القیم»! وی کلیه‌ی فرقه‌های معتقد به مهدویت را بدون استثناء به باد ملامت و نکوهش می‌گیرد زیرا این دعوی در اصل باطل است!».
ابن محمود این سخن و سخنان دیگر را به «ابن القیم» نسبت می‌دهد، حال آنکه سخن «ابن القیم» در اثبات ظهور مهدی در آخرالزمان و صحیح دانستن بسیاری از احادیث وی، چون روز روشن است و ما قبلاً سخنان وی را نقل نموده‌ایم.
در پاسخ اشتباه دوم وی، یعنی ادعای اینکه حدیث نماز گزاردن عیسی پشت سر مهدی ساختگی است، و انتساب آن به «ذهبی» و «علی قاری»، باید گفت: ابن محمود لفظ حدیث را که ادعا دارد ساختگی است ذکر نکرده است. وی در صفحه‌ی 51 رساله خود به اشاره می‌گوید: «در اینجا حدیثی وجود دارد که متعصبان نسبت به مهدی بسیار به آن احتجاج می‌نمایند و آن اینکه مهدی با مؤمنان است که برای در امان ماندن از دجال به وی پناه می‌آورند و عیسی (علیه السلام) از گلدسته‌ی مسجد شام نازل می‌شود، پس به مهدی می‌گوید بیا ای روح خدا، می‌گوید: این نماز به منظور امامت تو اقامه شده است، مهدی جلو می‌آید و عیسی به وی اقتدا می‌نماید تا اشعار بدارد که جزو افراد «امت» است، سپس عیسی (علیه السلام) در سایر روزها به نماز می‌ایستد.»، ولی «علی ابن محمد قاری» در کتاب الموضوعات الکبیر می‌گوید که این حدیث ساختگی است».
اینچنین شیخ «ابن محمود» به «شیخ علی قاری» در کتاب الموضوعات الکبیر نسبت می‌دهد که وی می‌گوید «این حدیث ساختگی است» و حال آنکه شیخ قاری می‌نویسد: که ثابت است. و این مطلب در صفحه 164 کتاب الموضوعات الکبیر آمده است. و ما در شماره‌ی (22) این نکته را توضیح و بیان داشتیم که نزول عیسی (علیه السلام) در «المنارة البیضاء» در شرق «دمشق» و کشتن دجال در «باب لدّ» و به نماز ایستادن وی در پشت سر امام مسلمانان در آن زمان، در صحیح مسلم و غیره نقل شده و ثابت است و اینکه آن امام – که عیسی پشت سرش به نماز می‌ایستد – مهدی خوانده می‌شود، در مسند «الحارث بن ابی اسامه» ثابت است. و بدین ترتیب روشن می‌شود که انتساب این سخن از سوی «ابن محمود» به «شیخ علی قاری» برخلاف واقع است.
البته شیخ «ابن محمود» باز در آخر مطلب خود مدعی می‌شود که: «ذهبی» گفت: حدیث نماز گزاردن عیسی پشت سرمهدی ساختگی است! که بی‌تردید این ادعا نیز خلاف واقع است. و از مجعولات شیخ «ابن محمود» است!.
29- پیامبر و امور غیبی
شیخ «ابن محمود» در صفحه‌ی 31 رساله‌ی خود می‌گوید: این جزو راه و رسم هدایت و شریعت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نبود که امت خویش را به باورداشت مردی از عالم غیب حواله نماید که خود از بنی آدم است و عقلایی نیست که پیامبر از کسی خبر دهد که چنین و چنان است و موجبات اختلاف و آشفتگی میان امت را فراهم آورد.
پاسخ ما این است که: این جزو راه و رسم هدایت و شریعت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است که امور غیبی را خواه مربوط به گذشته باشد و یا به آینده و یا در حال حاضر باشد ولی قابل رؤیت نباشد، به پیروان خویش اطلاع دهد، و از جمله، از بین امور آتی که در قبل و بعد از روز بازپسین یا در زمان نزدیک یا دور از دوران نبوت روی می‌دهد، مثال خواهیم آورد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) راجع به اشخاصی بعد از دوران خود سخن گفتند که آنها هم از اهل دنیا و از بنی آدمند و طبق فرموده‌ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برخی از آنها آمدند و بعضی دیگر هنوز زمان آمدنشان فرانرسیده است و قطعاً طبق فرموده پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در موعد مقرر خواهند آمد. اهل سنت و جماعت در باور داشت اخبار واصله از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تردید به خود راه نمی‌‌دهند و اعتقاد دارند اخبار صحیح رسیده از پیامبر ناگزیر به همان نحوی که پیامبر راستگو بیان فرموده‌اند، اتفاق خواهد افتاد. از جمله خبررسانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره‌ی آمدن «اویس قرنی» از «یمن» و ذکر نام و بیان پاره‌ای صفات او است که طبق خبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و به همان نحوی که از ایشان نقل گردید، به وقوع پیوست.
در صحیح مسلم با سند «اسیربن جابر» نقل شده که گفت: «عمربن الخطاب هرگاه نیروهای امدادی از یمن می‌رسیدند، می‌پرسید: آیا در بین شما «اویس بن امر» هست؟ تا آنکه وی نزد عمر آمد، از او پرسید: آیا تو اویس بن عامر هستی؟ گفت: آری. گفت: از «مراد» و از «قَرَن» هستی؟ گفت: آری!. گفت: به بیماری جذام مبتلا بوده‌ای، و اینک از آن شفا یافته‌ای. مگر جایگاهی به‌اندازه‌ی یک درهم؟. گفت: آری. گفت: مادرت در قید حیات است؟ گفت: آری. گفت: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را شنیدم که فرمود: اویس بن عامر به همراه نیروهای کمکی یمن از مراد و از قَرَن نزد شما می‌آید. او به بیماری جذام مبتلا بوده و اکنون شفا یافته است بجز جایگاهی به اندازه‌ی یک درهم، مادری دارد که به وی نیکی کرده است از این رو چون از خداوند چیزی را به سوگند درخواست نماید، خدا پاداش نیک به وی می‌دهد، اگر توانستی که برایت مغفرت مسئلت کند این کار را بکن. پس برایم مغفرت مسئلت کن، اویس برای وی طلب مغفرت نمود. عمر به وی گفت: به کدامین سو روانه‌ای؟ گفت: کوفه. گفت: آیا نمی‌‌خواهی نامه‌ای برای والی آن بفرستم؟ گفت: بیشتر دوست می‌دارم در میان مردمان گمنام باشم.» در صحیح مسلم نیز از عمر نقل شده که گفت: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را شنیدم که فرمود: بهترین پیروان من، مردی است که اویس نامیده می‌شود. او را مادری است و (در بدنش) سفیدی وجود دارد، از او بخواهید برای شما طلب مغفرت نماید».
و از جمله پیشگویی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره دو نفر از قبیله «ثقیف» بود که به نامهای «کذاب» - دروغگو – و «مبیر» - نابود کننده – توصیف شده‌اند. آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن خبر دادند تحقق یافت، «کذّاب» همان «مختاربن ابی عبید ثقفی» است و «مبیر» یعنی – نابود کننده - «حجاج بن یوسف ثقفی» است. «اسماء» دختر «ابوبکر» (رضی الله عنه)- طبق روایت صحیح مسلم – که این سخن را بازگو نموده است می‌گوید: «براستی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیثی فرمود که در ثقیف «کذّاب» (دروغگو) و «مبیر» (نابود کننده) وجود دارد. «کذّاب» را دیدیم، و «مبیر» جز تو کس دیگری نیست.» «نووی» در شرح صحیح مسلم می‌نویسد: «علماء به طور جمعی گفته‌اند که مراد از «کذّاب» مختاربن ابی عبید و «مبیر» حجاج بن یوسف است. والله اعلم.»!
این دو مثال از خبرهای واصله از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد اشخاصی است که در زمانی نزدیک به دوران نبوت، یکی مورد ستایش و دیگری مورد ستایش و دیگری مورد نکوهش واقع شدند. صدق پیشگویی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به همان نحوی که خبر دادند مسجّل گردیده است. در زمان دور از دوران نبوت هم احادیث «ظهور مهدی»، «خروج دجال» و «نزول عیسی» (علیه السلام) از آسمان در آخرالزمان به صحت ثابت و به حد تواتر رسیده است و ناگزیر آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن خبر داده‌اند، باید همان طور که خبر داده‌اند به وقوع بپیوندد. باورداشت خبرهای واصله از پیامبر در «امور غیبی» خود از «ایمان به غیب» است که خداوند ایمان آورندگان به غیب را ستایش فرموده است. البته ادعاهای دروغینی که گاه و بیگاه از سوی مدعیان مهدویت و دجالان به عمل می‌آید و پیامد این دعاوی و فتنه‌ها بر حقیقت‌های ثابت شده از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خدشه‌ای وارد نمی‌‌سازد. (من در شماره 4 این نکته را توضیح داده‌ام).
30- مسأله‌ی مهدی و سنت نبوی
شیخ «ابن محمود» در صفحه 25 می‌گوید: «اندیشه مهدی و سیرت و صفات وی به هیچ وجه با سیرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سنخیت ندارد. زیرا تاریخ صحیح، زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از بدو ولادت تا هنگام وفات ضبط نموده و قرآن نیز آن را ثابت کرده است و در آن، ذکری از مهدی به میان نیامده است، در واقع در قرآن هیچ چیزی راجع به این مسأله نیست، بنابراین یک مسلمان چگونه می‌تواند آن را باور کند، در حالی که قرائن و شواهد این اندیشه را تکذیب می‌نماید!»
پاسخ ما این است: این سخن از آن حرفهایی است که بی‌نهایت حیرت آور است. مخصوصاً این سخن: «تاریخ صحیح زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از بدو ولادت تا هنگام وفات ضبط نموده و قرآن نیز آن را ثبت کرده است و در آن هیچ ذکری از مهدی نیامده است و در قرآن هیچ چیزی راجع به این مسأله نیست»! اگر منظور نویسنده زندگی عملی است، در این صورت بحث پیرامون ظهور مهدی در آخرالزمان در چارچوب سیرت عملی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معنایی ندارد و چنانچه منظور وی گفتار و کردار و تقریرات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است باز هم این سخن «و در آن هیچ ذکری از مهدی نیامده است» بی‌معناست. چنانکه اهل حدیث می‌دانند حدیث نبوی شریف عبارت از هر نوع گفته، عمل، تقریر، توصیف خَلقی یا خُلقی صادره از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌باشد و کتب حدیث، مالامال از نصوص وارده پیرامون مهدی است که طبق گفته‌ی اهل علم در آن، حدیث صحیح، حسن، ضعیف و ساختگی وجود دارد.
بنابراین این سخن وی: «اندیشه مهدی و سیرت و صفات وی به هیچ وجه با سیرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سنخیت ندارد»، سخن بی‌اساسی است که نویسنده به هنگام نگارش آن، به معنایش نیندیشیده است و گرنه ظهور مهدی در آخرالزمان فقط از راه ثبوت در سنت پیامبر از سوی اهل سنت و پویندگان راه نصوص شرعی شناخته شده است. همچنین این سخن وی: «بنابراین یک مسلمان چگونه روا می‌دارد حال که قرائن و شواهد این فکر را تکذیب می‌نماید آن را باور کند»! مسلمان آگاه از روی هوا و هوس چیزی را تکذیب یا باور نمی‌‌کند بلکه تکذیب یا باور داشت وی با نصوص شرعی هماهنگی دارد، و نقل را بر عقل حاکم می‌گرداند نه اینکه عقل‌ها را بر نقل‌ها حاکم گردانیده و در سراشیبی سخنان ناسنجیده، فروغلتد!.
31- انکار مهدی، نقص ایمان
شیخ «ابن محمود» در صفحه 17 رساله‌ی خود می‌گوید: «خلفای راشدین و اصحاب پیامبر و پیروانشان دوران زندگی را سپری نمودند و بعد از آنان علماء و پیشینیان راست کردار در قرون سه گانه‌ی صدر اسلام بسر بردند و زندگی را بدرود گفتند و پس از همه‌ی اینها کلیه‌ی علماء و حاکمان از جمله «عمادالدین زنگی»، «شهید نورالدین محمود»، «صلاح الدین ایوبی» و عموم مردم و در پیشاپیش آنان شیخ الاسلام «ابن تیمیه» و علامه «ابن القیم» در قید حیات بودند اما عدم وجود مهدی در میان آنان از ایمانشان نکاست، زیرا آنان آگاه بودند که دین بدون مهدی هم کامل است و مهدی چه ظاهر بشود یا نشود، آنان را به وی نیازی نیست!»
در پاسخ ابتدا باید گفت:
1- این سخن از آن نوع حرفهایی است که می‌توان آن را بدون معنا و محتوا دانست.
2- زمان ظهور مهدی در نصوص صریح بیان گردیده و آن در «آخرالزمان» به هنگام «خروج دجال» و «نزول عیسی بن مریم» (علیه السلام) از آسمان است که پشت سر مهدی به نماز می‌ایستد.
3- عدم وجود وی در میان مردم در دورانهای پیش از زمان ظهور، از ایمان و تقوا نمی‌‌کاهد بلکه عدم باورداشت اخبار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و افترا زدن به نصوص شرعیه با استناد به شبهه عقلی از ایمان و تقوا می‌کاهد، همان طور که متأسفانه بعضی نویسندگان قرن چهاردهم (هجری) این راه را پیموده‌اند.
32- اعتقاد به مهدی، جزء عقاید؟
شیخ «ابن محمود» در صفحات متعددی در رساله‌اش گفته است که اعتقاد به ظهور مهدی بر فرض اینکه صحیح باشد، جزو اعتقادات مسلمانان نیست. وی در صفحه‌ی 56 می‌گوید: «بر فرض اینکه این احادیث یا بعضی از آنها طبق ادعایشان صحیح و در معنا «متواتر» باشد، اما ربطی به اعتقاد دینی نداشته و علماء سنت آن را در اعتقاداتشان جای نداده‌اند!» وی سپس شیخ الاسلام «ابن تیمیه»، «طحاوی» و شارح «العقیده» وی و «اشعری» در الابانه را به عنوان شاهد مثال می‌آورد و سپس می‌گوید: «عدم جای دادن مسأله‌ی مهدی در اعتقادات اینها، بر این نکته دلالت می‌نماید که آنان این احادیث را جزو اعتقادات اسلام و مسلمانان نمی‌‌دانند. این سخن به چند دلیل صحیح نیست:
1- مذهب اهل سنت و جماعت این است که هرنوع خبر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواه پیرامون امور گذشته یا آینده یا وضع کنونی ولی غیر قابل رؤیت را باور نمایند و به همین دلیل ظهور مهدی را طبق احادیث صحیح پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باور دارند. زیرا باورداشت اخبار رسیده از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از مقتضیات «شهادت» یک مسلمان به پیامبری محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
شیخ الاسلام «محمدبن عبدالوهاب» در بیان معنای «شهادت»: محمد رسول الله می‌گوید: «اطاعت دستور و باورداشت اخبار وی و اجتناب از آنچه که نهی فرموده است و اینکه پرستش خداوند فقط براساس شریعت وی انجام گیرد.»
«ابومحمدبن قدامه مقدسی» در کتاب لمعة الاعتقاد می‌گوید: «واجب است ایمان بیاوریم که تمامی آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن خبر داده است خواه آنچه دیده‌ایم یا از دیده‌مان غایب بوده، حق و درست است، و در این رابطه چه آن را از روی عقل شناخته باشیم و یا بدان جاهل بوده و از حقیقت معنای آن آگاه نباشیم مانند حدیث «اسراء و معراج» و علائم روز بازپسین از قبیل «خروج دجال» و «نزول عیسی ع» و «قتل دجال» به دست وی و خروج «یأجوج و مأجوج» و طلوع آفتاب از مغرب و همانند آنها که صحت نقل آنها به اثبات رسیده است.» این سخن «ابن قدامه»، در آغاز و پایان، شامل باورداشت ظهور مهدی است. در آغاز وی می‌گوید: «واجب است ایمان بیاوریم به تمامی آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن خبر داده‌اند و صحت نقل آن به اثبات رسیده است.» و همو در پایان پس از ذکر مثالهایی از علائم روز بازپسین می‌گوید: «و همانند آنها که صحت نقل آنها به اثبات رسیده است.»
2- علمایی که پیرامون اعتقادات اهل سنّت و جماعت قلم زده‌اند به طور کتبی به ظهور مهدی در آخرالزمان اذعان نموده‌اند؛ از جمله «الحسن بن علی البر بهاری» و «سفارینی» (که قبلاً و در شماره 14 به نظریه آنان اشاره کرده‌ایم...) وانگهی عدم ذکر ظهور مهدی در آخرالزمان در کتب بعضی از بزرگان ما، دلیل آن نیست که آنان اعتقاد به مهدی را جزو اعتقادات مسلمانان نمی‌‌دانسته‌اند، زیرا آنان مقید به شرح همه عقاید و ضبط تمامی معتقدات نبودند و بعضی از آنان مسائل کلی را بازگو نموده‌اند که وجوب باورداشت تمامی آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر داد و نقل آن صحیح باشد، در آن می‌گنجد، همان طور که «ابن قدامه مقدسی» این کار را انجام داده است.
3- پاسخ این سخن «ابن محمود»: «به فرض اینکه این احادیث یا بعضی از آنها – طبق ادعایشان – صحیح و در معنا متواتر است، اما ربطی به اعتقاد دینی ندارد!»، این است که این ادعا باطل و نادرست است وگرنه چگونه به «صحت نقل» اعتقاد داشته باشیم ولی آن را «باور» نکنیم و به مقتضای آن اعتقاد نداشته باشیم؟
ما در شماره 16 آنچه را که «سیوطی» از «شافعی» در این رابطه نقل می‌کند، آوردیم و همچنین در شماره 6 هم مطلبی را که «بیهقی» از «عبدالله بن احمدبن حنبل» نقل کرده، ذکر نمودیم و نیازی به تکرار آن مطالب نیست و خلاصه آن این است که صحت حدیث، اقتضای اعتقاد به آن را دارد و بدین ترتیب، سخن «ابن محمود» ادعای متناقض و بی‌ربطی است.
33- اعتقاد به مهدویت، پدیده‌ای نوین؟!
شیخ «ابن محمود» اعتقاد به صحت ظهور مهدی را یک اعتقاد ناپسند!، بدعت و پدیده‌ای نوین نامیده و در صفحه 12 رساله‌اش می‌نویسد: «من در دوران جوانی در مورد اعتقاد به ظهور مهدی، تحت تأثیر شیخ الاسلام، همعقیده او بودم ولی وقتی به چهل سالگی رسیدم و آگاهی بیشتری از علوم و فنون! یافتم و آنگاه احادیث مربوط به مهدی را مورد بررسی قرار دادم، این اعتقاد زشت را از خود دور کردم و فهمیدم که پس از پیامبر اکرم و کتاب وی قرآن، دیگر مهدی جدیدی نخواهد آمد.»
وی در صفحه 19 هم می‌نویسد که: «امام شاطبی» صاحب «الاعتصام» مهدیگری و امامیه را از «اهل بدعت» شمرده است.
«ابن محمود» سپس در صفحه 30 می‌گوید: «به علت ارتباط و تماس بعضی از اهل سنت با «شیعه» این عقیده از آنها اقتباس شده» و در صفحه 58 می‌گوید: «دعوت مهدی، در آغاز و پایان، وابسته به یک دروغ آشکار است!... و پیامبر فرمود: ایّاکم و محدثات الامور! – از پدیده‌های جدید بپرهیزید – و اعتقاد به مهدی هم از پدیده‌های جدید است!» در پاسخ باید گفت:
1- اعتقاد به ظهور مهدی در آخرالزمان، از اول و قبل از شیخ الاسلام ابن تیمیّه عقیده و مذهب اهل سنت و جماعت بوده و بعد از این نیز خواهد بود... متأسفانه تغییر روش شیخ بن محمود، پس از چهل سالگی، در واقع خروج از یک روش صحیح مستند به سنت و گرایش به یک اعتقاد انحرافی زشت است و البته بارها اشاره کرده‌ایم که در این اعتقاد جدید، ابن محمود همراه معتبری از پیشینیان اهل سنت و جماعت ندارد.
2- آنچه که به امام شاطبی نسبت داده است، صحت ندارد و مقصود شاطبی از «مهدیگری» پیروان مدعی دروغین مهدویت، «مهدی مغربی» است (و ما چگونگی آن را در شماره 12 توضیح دادیم).
3- عقیده اهل سنت درباره مهدی، از شیعه اقتباس نشده بلکه متکی به احادیث صحیحی است که از طرق مورد اعتماد خود اهل سنت، ثابت شده است و این اقتباس از عقیده شیعه نیست (ما در این زمینه هم در شماره 3 و 15 توضیح کافی داده‌ایم).
4- وقتی موضوعی را پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر می‌دهد و حدیث صحیح درباره آن، به «تواتر» می‌رسد، آیا این یک پدیده جدید نامیده می‌شود؟ این سخن واقعاً بی‌پایه و اساس، باطل و غلط است و پدیده‌های جدید، عقاید بعضی از نویسندگان قرن چهاردهم هجری است که نصوص شرعی و احادیث معتبر را با یک شبهه عقلی رد و انکار می‌نمایند و این روش بسیار خطرناکی است که انسان زمام عقل را از دست بدهد و آن را به حال خود رها سازد!
34- علمای پیشین و پسین!
ابن محمود در صفحه 24 رساله‌اش می‌نویسد: «آنچه که موجب بالا گرفتن مسأله‌ی مهدی در میان مسلمانان اهل سنت شد، و نخست از اعتقاد آنان دور بود، ناشی از ناتوانی علمای پیشین و علمای کنونی و معاصر است تا آنجا که ما تا به حال نشنیده‌ایم کسی از آنان قلم به دست گرفته و برای هشدار نسبت به این اعتقاد ناپسند – و اینکه صحیح نیست – سخنی بگوید، خدایا گواه باش که من آنچه شرط بلاغ است گفتم، بلکه آنها حتی به کسانی که به آن اعتقاد ندارند ایراد می‌گیرند و از این طریق حدیث را سست‌‌تر کرده، مسأله را دامن می‌زنند.»
در پاسخ باید بگوییم: «ابن محمود» این گونه علمای پیشین و در قید حیات امت را به دلیل عدم پرداختن به انکار ظهور مهدی مورد ملامت و سرزنش قرار می‌دهد! این خود دلیل روشنی است بر اینکه «ابن محمود» خود در این موضوع منحرف شده است، وی در یک وادی قرار گرفته و علمای پیشین و پسین امت در یک وادی دیگر.
وی در این راه وحشت زا همراهی ندارد مگر آنهایی که چنین راهی را پیموده‌اند، چون «محمدفرید وجدی» و «احمدامین» که عقل را بر نقل حاکم گردانیده و نصوص صریح را با شبهات بی‌اساس عقلی رد نموده‌اند. خداوند علمای محقق و معتبر را از گرفتار شدن به این شبهات عقلی مصون داشته و برای بزرگداشت سنت نبوی و باورداشت اخبار ثابت و رسیده از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بدانها توفیق عنایت فرموده است. از این رو «ابن محمود» حتی یکی از آنان را پیدا نکرده است که قلم به دست گرفته و در انکار ظهور مهدی در آخرالزمان، خواه از پیشینیان و خواه پسینیان، سخنی گفته باشد. «ابن محمود» چگونه این سودا را در سر پرورانده است که یک عالم آگاه پیدا کند که جرأت ردّ نصوص صریح را داشته باشد و مردم را به تکذیب سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت نماید؟! از طرفی، «ابن محمود» با این سخن که: خداوند آنچه شرط بلاغ است، گفتم! چه چیزی را ابلاغ نموده است؟!
برای یک متعلم، تا چه رسد به یک عالم، روشن است که وی نسبت به حدیث شریف ناآگاه است و صحیح و سقیم را از هم تمییز نمی‌‌دهد. شبهات نویسندگان قرن چهاردهم (هجری) آنچنان بر فکرش تار تنیده که وی آن را بر نقل مقدّم شمرده است. وی انحراف خود و پیمودن راه مخالف اهل سنت و جماعت را ابلاغ نموده است. حال این عمل آگاهانه یا ناآگاهانه از وی سرزده باشد، یک ابتلا و یک مصیبت است:

اذا کنت لا تدری فتلک مصیبة *** و أن کنت تدری فالمصیبة أعظم

(اگر از روی ناآگاهی اقدام نموده‌ای، این مصیبتی است و اگر دانسته و آگاه انجام داده‌ای، پس مصیبت به مراتب بزرگتر خواهد بود!)
35- دیدگاه علمای پیش از قرن نهم هجری
شیخ ابن محمود در صفحه‌ی 34 می‌گوید: «علمایی چون «ابن داود» در سنن خود، ابن کثیر در النهایة و «سفارینی» در لوامع الانوار و دیگران، احادیث مهدی و احادیث دجال، دابه یأجوج و مأجوج، و فتنه‌ها را جزو شرایط و علائم روز بازپسین قلمداد کرده‌اند که ناقدان حدیث به بررسی و تصحیح آن نمی‌‌پردازند، زیرا آنها می‌دانند که اساس این قبیل احادیث بر مسامحه و تساهل استوار است و دروغها، افزودنی‌ها، جعل‌ها و تحریفها بدان راه یافته است و چیزی نیست که در زمان آنان به وقوع بپیوندد و یا به احادیث احکام و امور حلال و حرام آنان مربوط گردد!»
وی سپس می‌افزاید: «در قرن نهم هنگامی که مدعیان مهدویت زیاد و فتنه‌ها برانگیخته شدند، بعضی از علمای محقق بناچار به نقد احادیث مهدی پرداختند تا قوت و ضعف، صحت و سقم هر یک از آنها را بازشناسند. مثلاً «ابن خلدون» در مقدمه‌ی خود تک تک این احادیث را از صافی تدقیق و تحقیق گذرانید و در تبیین اشتباهات آنها نشان داد که بعضی از راویان این احادیث، از دروغپردازان ماهر! و برخی دیگر به «تشیع» و غلوّ! متهم‌اند، تا آنجا که بعضی احادیثی را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت می‌دهند که پیامبر سخنی از آنها نگفته است و بعضی از آنان در مرحله استدلال مورد قبول نیستند و خلاصه اینکه او به ضعف احادیث مهدی سخت معتقد است.»
پاسخ من به سخنان ابن محمود این است:
این ادعای وی که ناقدان حدیث به تفحص و تصحیح احادیث مهدی و دیگر احادیث نپرداخته‌اند و در قرن نهم هنگامی که مدعیان مهدویت زیاد شدند، بعضی از علمای محقق بناچار به نقد احادیث مهدی پرداختند تا قوت و ضعف و صحت و سقم هر یک از آنها را بازشناسند و ابن خلدون در مقدمه‌ی خود تک تک این احادیث را و ... کاملاً مردود است و به نظر من این سخن شیخ ابن محمود از این جهت مردود است که علمای ما، در دورانهای مختلف، پیش از قرن نهم، درباره‌ی احادیث مهدی سخن گفته‌اند و بیان نموده‌اند که در میان این احادیث صحیح، حسن، ضعیف و ساختگی وجود دارد. آنان از میان این احادیث به آنهایی که ثابت و قطعی است استدلال نموده‌اند، و به وجوب آنها اعتقاد پیدا کرده‌اند. آنان جزو کارشناسانی به شمار می‌روند که در این قبیل امور سخن شان مورد اعتماد است. هر کس بخواهد از سخنان آنان درباره‌ی صحت و ضعف احادیث آگاه شود می‌تواند به کتابهایی که تدوین کرده‌اند رجوع نماید تا بر تلاشهای طاقت فرسایی که آنان در راه خدمت به سنت و تمیز صحیح از ضعیف آن مبذول داشته‌اند، واقف گردد. مثلاً: «حافظ ابوجعفر عقیلی» متوفای 322 (هجری) از جمله ناقدانی است که به احادیث مهدی پرداخته‌اند. «حافظ ابن حجر» در تهذیب التهذیب در شرح حال «علی بن نفیل نهدی» می‌گوید: «عقیلی در کتابش از او یاد کرده و می‌گوید حدیث مهدی فقط به وسیله او شناخته نشده و مورد قبول قرار نمی‌‌گیرد. بلکه درباره‌ی مهدی احادیث خوب دیگری نیز وجود دارد...» و از جمله‌ی آنان: «ابن حبان» متوفای 354 هجری است. «حافظ ابن حجر» در فتح الباری در شرح حدیث «أنس بن مالک» (رضی الله عنه) که در صحیح بخاری آمده است می‌گوید: «چون روزگاری به سر آید، روزگار بعدی از آن بدتر خواهد شد، تا اینکه به دیدار خدا نائل آیید.» وی می‌گوید ابن حبان در صحیح خود استدلال نموده است که حدیث «انس» در عمومیت خود شامل احادیث مهدی و اینکه وی زمین را پس از اینکه از ظلم و بیداد آکنده شده از عدل و دادگری مالامال می‌سازد، نمی‌‌شود. «بیهقی» متوفای 458 هجری پس از سخن درباره‌ی تضعیف حدیث «لامهدی الاّ عیسی بن مریم» می‌گوید: «از نظر سندیت البته احادیث حاوی نص (صریح) ظهور مهدی، صحیح‌‌تر است.» و از جمله‌ی آنان «حافظ ابوالحسین محمدبن حسین ابری» مؤلف کتاب مناقب الشافعی متوفای 363 هجری است. وی (رحمه الله) درباره‌ی «محمدبن خالد جندی» راوی حدیث «لا مهدی الاّ عیسی بن مریم» می‌گوید: «این «محمدبن خالد» نزد اهل فن و علمای رجال شناخته شده نیست، اخبار متواتر و مستفیض از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود دارد که نام و ظهور مهدی را ذ کر می‌نماید و اینکه وی از اهل بیت است و هفت سال فرمانروایی می‌کند و جهان را از دادگری مالامال می‌سازد و «عیسی بن مریم» خارج می‌شود و در قتل «دجال» به وی یاری می‌کند و در اقامه نماز، امامت امّت را بر عهده می‌گیرد و عیسی پشت سر وی به نماز می‌ایستد.»
«ابن القیم» در کتاب المنار المنیف این مطلب را نقل کرده و اظهارنظر خاصی نکرده است، «حافظ ابن حجر» نیز در تهذیب التهذیب در شرح حال «محمدبن خالد جندی» آن را نقل کرده و اظهارنظر نکرده است، وی همچنین به نقل از جندی آن را در کتاب خود، فتح الباری در باب نزول عیسی بن مریم (علیه السلام) نقل کرده و نقدی نکرده است. به غیر از «ابن حجر» و «ابن القیم» کسان دیگری از اهل علم نیز آن را نقل کرده‌اند. از دیگر کسانی که بعضی از احادیث مهدی را صحیح دانسته‌اند «امام ترمذی» در جامع خود و «الحاکم» در المستدرک است و «حافظ ذهبی» در تلخیص خود در صحیح دانستن بعضی از این احادیث با نظر آن دو موافق بوده است... و از جمله‌ی آنان «امام محمدبن احمدبن ابی بکر قرطبی» مؤلف تفسیر مشهور متوفای 671 هجری است. وی در کتاب خود التذکره فی احوال الموتی و امورالاخره پس از ذکر حدیث «لامهدی الاّ عیسی بن مریم» و بیان ضعف آن می‌گوید: «احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که بر ظهور مهدی از خاندان نبوت از فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) نص صریح دارد و ثابت است از این حدیث معتبرتر و صحیح‌‌تر است، بنابراین بجز این حدیث «لامهدی...» سایر احادیث مورد قبول است... و از جمله‌ی آنان امام «ابن تیمیه» متوفای 728 هجری است. وی در کتاب منهاج السنه بعضی از احادیث مهدی را صحیح دانسته است... از جمله‌ی آنان «امام ابن القیم» متوفای 751 هجری است. وی در کتاب المنار المنیف تعدادی از احادیث مهدی را صحیح دانسته و به ضعف پاره‌ای از آنها اشاره نموده است. از جمله‌ی آنان «امام ابن کثیر» متوفای 774 هجری است. وی در کتاب النهایه درباره‌ی بسیاری از احادیث مهدی سخن گفته و صحیح و ضعیف آنها را تبیین نموده است. این علمای نقدپرداز، جملگی پیش از قرن نهم بودند و درباره‌ی احادیث مهدی سخن گفته و صحت بعضی احادیث وارده و در این مورد را بیان نموده‌اند... اینان نمونه‌هایی از بسیارند که در این باره سخن گفته‌اند. بدین سان بطلان ادعای «شیخ ابن محمود» کاملاً روشن می‌شود...
... در پاسخ به این سخن «ابن محمود» که در قرن نهم هنگامی که مدعیان مهدویت زیاد شدند بعضی از علمای محقق بناچار به نقد احادیث مهدی پرداختند تا قوت و ضعف و صحت و سقم هر یک از آنها را بازشناسند و ابن خلدون در مقدمه‌ی خود تک تک این احادیث را از صافی تدقیق و تحقیق گذرانید... باید گفت: علمای نقدپرداز پیش از قرن نهم درباره‌ی احادیث مهدی سخن گفتند تا صحیح و ضعیف آنها را بازشناسند که ذکر اسامی بعضی از آنان گذشت و اینکه ابن خلدون جزو محققان علم حدیث نیست تا سخنان وی در تصحیح و تضعیف احادیث مورد اعتماد و استناد باشد، توضیح این مطلب در شماره‌ی 10 آمده است. علاوه بر آن، وفات ابن خلدون در 808 هجری بود، بنابراین وی فقط هشت سال از عمر خود را در قرن نهم سپری کرده است و سخن وی درباره‌ی احادیث مهدی در مقدمه‌ی تاریخ‌اش موجود است که تدوین و تألیف آن، قبل از تنقیح و ویرایش، در نیمه‌ی سال 779 هجری بوده است و این مطلب توسط خود «ابن خلدون» در پایان مقدمه ذکر گردیده است. بنابراین سخن وی در این باره، بیست سال مانده به پایان قرن هشتم گفته شده است و این امر روشن می‌نماید، که سخن شیخ «ابن محمود» مبنی بر اینکه در قرن نهم! هنگامی که مدعیان مهدویت زیاد و فتنه‌ها برانگیخته شدند بعضی از علمای محقق بناچار به نقد احادیث مهدی پرداختند تا قوت و ضعف و صحت و سقم آنها را بازشناسد و ابن خلدون در مقدمه‌ی خود ...، تا چه اندازه سست و بی‌پایه است.

ادامه دارد...
منبع مقاله :
خسروشاهی، سید هادی؛ (1393)، مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، تهران: اطلاعات، چاپ چهارم

 

 

 

موارد مرتبط

  • گم شده ام بابا نمی آیی ؟

    به عرفات مقدس، رسیدم همان جا که بسیار شنیده بودم از آن؛ دور از چادرهای اقامت، روی خاک ها نشستم و چشمان خود را بستم. 

    تصاویر نگاه ملتمس بدرقه کنندگان و حرف هایشان از جلوی دیدگانم رد شد.

    - میثم! یادت نره برای خواهرت دعا کنی!
    - خوش به حالت میثم! می دانی کجا می روی؟ 
    - داداش! اون جا یاد امام حسین باشی ها!
    بدون این که بخواهم می آمدند و می رفتند؛ 10 دقیقه ای گذشته بود و فکر من هم چنان آشفته! به خود گفتم یاد کتاب هایی که خوانده ای بیافت! «عرفات سرزمینی است که انسان خود را می یابد؛ زیرا عرفات از «عرف» به معنی شناخت است.»
    به امید باز شدن چشم دل، چشمان خود را بسته نگاه داشته بودم و برای خود تکرار می کردم: میثم عرفات، جایی است که انسان خود را می شناسد! میثم جان امسال در صحرای عرفات جای ایرانی ها خالیه! امسال مراسم چبدون ایرانی ها رنگ و بویی نداره! وقتی دعای عرفه می خونید حتما یادشون کنید!  راستی یادی هم از شهدای مظلوم منای سال 94 هم بکن؛ کسانی که حاجی نشده ولی واقعا حاجی شدند!
    شاید فقط همین یک بار عرفات را درک کنی؛ همین چند ساعت را وقت داری خواهش می کنم درست استفاده کن! این جا عرفات است مکان اجابت دعا و مغفرت. 

    صدای کودکی را شنیدم که از پشت سرم می آمد: 
    بابا کجایی؟! گمت کردم! بابای خوبم!
    توجهی نکردم در این صحرا خیلی ها هستند که می توانند به او کمک کنند! من بیچاره، کار دارم! ماه ها که نه؛ سال ها منتظر این لحظه بودم.

    - خدایا! این بنده ی تو در سرزمین توست کمکش کن به آن چه تو می خواهی برسد!
    دست هایم را از سرم بالاتر برده و گردنم را به سمت پایین خم کردم؛ آرام آرام، تمام آدم ها و نوشته ها از مقابل چشم های بسته ام رفتند و فقط همین جمله ماند: امام خود را بشناس که اگر او را بشناسی جلو افتادن یا عقب-افتادن ظهور ضرری به تو نخواهد زد!
    دعای عرفه و دعا در غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه (دعای معرفت) را همراه خود آورده بودم. ابتدا شروع کردم به خواندن دعای معرفت. بعد از هر فراز، ترجمه آن را نیز با دقت می خواندم: «اللهم عرّفنی نفسک... » خدیا! خودت را به من بشناسان! که اگر تو را نشناسم پیامبرت را نخواهم شناخت! خدایا! پیامبرت را به من بشناسان! که اگر پیامبرت را نشناسم حجتت را نخواهم شناخت! خدایا! حجتت را به من بشناسان که اگر حجتت را نشناسم از دینم گمراه خواهم شد. 
    صدای کودکی را شنیدم که از پشت سرم می آمد: 
    بابا کجایی؟! گمت کردم! بابای خوبم!
    توجهی نکردم در این صحرا خیلی ها هستند که می توانند به او کمک کنند! من بیچاره، کار دارم! ماه ها که نه؛ سال ها منتظر این لحظه بودم. منتظر همین جا که مولایم حسین در آن دعای عرفه را قرائت فرمود. چه قدر دوست داشتم یک بار عرفه در این جا، عرفه بخوانم! 
    - بابا گشنمه! این جا خیلی داغه! بابا! خوابم میاد چرا گم شدم؟!
    خدیا! می دانی که چه قدر بچه ها را دوست دارم و همیشه از نگاه به آن ها و حرف زدن با آن ها لذت می برم! خدایا! می دانی که عصمت آن ها مرا یاد عصمت مولا می اندازد و هرگاه که از دنیای پرگناه و دودآلود اطراف دلم می گیرد، نگاه به حرکات و چهره ی آنان است که نشاط و امید را به قلبم باز می گرداند. چرا امروز با همین دوست داشتنی ام، امتحان می شوم؟!
    - خدا را شکر! به نظر می رسد پدر خود را پیدا کرده ... صدایی نمی آید.
    دعای معرفت تمام شد و سریع دعای عرفه را باز کردم به امید این که حتی لحظه ای از دستم نرود: خدایی را سپاس که هیچ موجودی نمی تواند قضایش را برگرداند و از بخشش بازش بدارد؛ کسی که مانند ساخته ی هیچ سازنده ای نیست ... وقتی تمام خوبی هایش خداوند رحیم را می شمردم «اَنْتَ الَّذى مَنَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَنْعَمْتَ اَنْتَ الَّذى اَحْسَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَجْمَلْتَ » حلاوتی داشت عجیب که آرزو می کردم تمام نشود!

    میثم جان امسال در صحرای عرفات جای ایرانی ها خالیه! امسال مراسم برائت از مشرکین بدون ایرانی ها رنگ و بویی نداره! وقتی دعای عرفه می خونید حتما یادشون کنید! راستی یادی هم از شهدای مظلوم منای سال 94 هم بکن؛ کسانی که حاجی نشده ولی واقعا حاجی شدند!

     که به بدی های من رسید. « ان َا الَّذى اَسَاْتُ اَن َا الَّذى اَخْطَاْتُ اَن َا الَّذى هَمَمْتُ اَن َا الَّذى جَهِلْتُ اَن َا الَّذى غَفَلْتُ »گریه امانم نمی داد و شرم، سر به زیرم کرده بود به وسط های دعا رسیدم و شمردن اعضای بدن و ظرایف آن، همین جا بود که ناخودآگاه به یاد اعضای پاک و الهی ارباب عشق، روی خاک های کربلا، افتادم؛ نمی دانستم چه کنم فقط داد می زدم خدا! حسین را ببین! گویی مولا در مقابل من، روی زمین افتاده بود و من شاهدش بودم که ...
    دوباره صدایی محزون به گوشم رسید:
    -  بابا! من از تنهایی می ترسم! این جا هیچ کی حواسش به من نیست! پاهام زخمی شده؛ ببین! از بس دنبال تو گشتم دمپاییم گم شده؛ پاهام می سوزه!
    دعا را به زمین بخشیدم و برخاستم! آغوش خود را به روی او باز کردم اما به طرفم نیامد، زانوان کوچکش را بغل گرفته بود. صورت آفتاب سوخته و خیس اشک و آلوده به خاکش را بالا آورد و با صدایی منقطع از شدت گریه نگاهم کرد و گفت آقا شما بابای من را می شناسید؟ به طرفش رفتم و در آغوشش گرفتم و وقتی صورت ظریفش روی شانه هایم آرام گرفت، شانه های من بود که می لرزید! نمی توانستم صدای ناله ام را مخفی کنم؛ هرچند همیشه از این که بچه ها گریه ام را ببینند می ترسم و گرفتگی دلشان قلبم را آتش می زند؛ اما این بار دست خودم نبود به جای تسلّای او؛ خودم را مصیبت زده دیده بودم. برخاستم و چادر به چادر به همه ی کاروان ایرانیان سر زدم. در یکی از چادرها برادری گفت که پدر او مدتی است که به دنبال اوست و همین الان از چادر ما رد شده. به سرعت بیرون آمدم و مردی را دیدم که هراسان در حال دویدن به سمت چادر بعدی است. صدایش زدم. کودک نیز با صدایی گرفته، صدا زد بابا! برگشت و به طرف فرزند خود دوید بوسیدمش و او را به آغوش امن پدر سپردم! و آن ها را با گریه ی شوق تنها گذاشته و برگشتم. کمی که از چادرها فاصله گرفتم و جمعیت کمتر شد، نشستم. زانوانم می لرزید و شانه هایم نیز؛ با زبان بند آمده، مانند همان کودک بریده بریده می گفتم:

    شاید فقط همین یک بار عرفات را درک کنی؛ همین چند ساعت را وقت داری خواهش می کنم درست استفاده کن! این جا عرفات است مکان اجابت دعا و مغفرت.

    -  بابا! بابای خوب من! گم شدم! این جا خیلی داغه! هوای دلم بده مولا! خیلی ها برایم شمشیر تیز کرده اند؛ ببخشید که دست قوی و گرمتان را رها کردم! چه قدر منتظر آمدنم بودید! چه قدر به همه سپردید، اگر از من خبری شد، خبرتان کنند؟! مولا این جا عرفات است و من آمده ام شما را بشناسم؛ اصلاً به همین امید آمده ام! من کجا و عرفات کجا! می دانم که قلبم چون لباسم سفید نیست و شما از من بیزارید؛ اما، به قلب مجروح و پاهای زخمیم رحمی کنید! خیلی ها التماس کردند دعایشان کنم؛ التماستان می کنم دعایشان کنید. مولا! من از این دنیا و ظواهر فریبنده اش می ترسم! آمده بودم خود را بشناسم اما مگر بدون شما کسی هستم؟! شما که نباشی هیچ کس قدر وجودم را نمی داند و استعدادهای خدادادیم اسراف می شود؛ من که بلد نیستم از آن ها خوب استفاده کنم! مولا من ضعیفم. عجله و بخل امانم بریده. نفس این بزرگ ترین دشمن من دوست داشتنی های وجودم را پیدا کرده و برای گول زدنم از آن ها استفاده می کند و  و شیطان ها دورم حلقه زده اند! بدون شما و تعلیم و حفاظتتان می میرم که مرگ همین جاهلیت است! من از بازی های دنیا و جلوه گریش می ترسم! می ترسم چشمم ببیند و دلم برود! مولا بدون شما زخمی شدن هست و بی کسی! بابا! مردم همه مشغول کار خودشان هستند؛ چرا گم شدم؟! انگار یک عمر اشتباه همه ی مردم تاریخ غیبت، امروز از زبان من جاری می شد! 
    به خودم که آمدم، پشت سرم، عالمی بود؛ یک عالم عاشق نشسته بودند و ضجه می زنند که بابا! ما را ببخش! بابا! به داد دلمان برس! ... 
    پس از این مناجات طولانی آمدی و بر قلب مجروحم مرهمی نهادی. نمی دانم شاید همه مردم این گونه بودند. آرامشی خاص و وصف ناشدنی! لذتی ناب و دست نیافتنی! عطر حضور تو! مولای رحیم ما!
    بوى گلى است در عرفات از حضور تو                سوى گل وجود تو ما با سر آمدیم
    کاش این شیرینی هر روز و هر شب تکرار شود که:
    اگر ساقى دهد ساغر از این دست                   به یك پیمانه از خود مى توان رست...
    خوشا آن دل كه از اغیار ببرید                          خوشا آن جان كه از جز یار بگسست
    خوشا آن دل كه با دلدار آمیخت                       خوشا آن جان كه با جانانه پیوست

     

    خدیجه همتیان پور فرد
  • منظور از رسول اکرم (ص) از سمیی در اوصاف امام عصر (عج)

    سمیی یعنی حضرت هم نام من است و پیغمبر نامش (محمد) و (احمد) است . در حالی که امام عصر نامش (محمد) است ؟

    پاسخ به شبه :

    این گونه که شما فرمودید نیست  ولی همان طور که آوردید حضرت هم نام پیغمبر (ص) است و دو نام دارد نام آشکار (محمد) و نام مخفی او احمد است ، لطفا سند این گفتار را در کتاب کمال الدین ،ج2 ، صفحه 653 ، مطالعه فرمایید

  • آثار و نتایج خواندن زیارت عاشورا

    در فضیلت و فوائد قرائت زیارت عاشورا روایات زیادی از ائمه معصومین(ع) ذکر شده است که در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

    امام محمد باقر(ع) به علقمه فرمود: پس از آنکه به آن حضرت با سلامی اشاره کردی، دو رکعت نماز بخوان و سپس زیارت عاشورا را بخوان. هنگامی که این زیارت را خواندی در حقیقت او را به چیزی خواندی که هر کس از ملائکه که بخواهند او را زیارت کنند، به آن می خوانند و خداوند برای تو هزار هزار حسنه می نویسد و از تو هزار هزار سیئه محو می نماید و تو را هزار هزار مرتبه بالا می برد و همانند کسانی می باشی که در رکاب آن حضرت به شهادت رسیدند. حتی در درجات آنها هم شریک می شوی. (کامل الزیارات- ص 74)

    امام صادق(ع) به صفوان می‌فرماید: زیارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند خیر را برای خواننده آن تضمین می کنم، اول زیارتش قبول شود. دوم سعی و کوشش او شکور باشد. سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نا امید از درگاه او برنگردد زیرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. (بحارالانوار-جلد 98-ص 300)

    در روایت دیگر می‌خوانیم: اگر مردم می دانستند زیارت امام حسین(ع) چه ارزشی دارد، از شدت شوق و علاقه می مردند و حسرت رسیدن به آن پاداش ها، جسم و روح آنها را پاره پاره می کرد." (بحارالانوار-جلد 101 –ص 18)

    زیارت امام حسین(ع) بر هر مؤمنی که اقرار به امامت ایشان داشته باشد، واجب است.(بحارالانوار-جلد 101 –ص 69)

    کسی که امام حسین(ع) را تنها برای رضا و خوشنودی پروردگار، و نه برای کسب شهرت زیارت کند، خداوند تمامی گناهان او را پاک می کند.(بحارالانوار-جلد 101 –ص 4)

    اگرکسی بدون عذر موجه امام حسین(ع) را زیارت نکند، از اهل آتش خواهد بود.(بحارالانوار-جلد 101 –ص 4)

    کسی که امام حسین(ع) را زیارت نکند شیعه اهل بیت نیست.(بحارالانوار-جلد 101 –ص 4)

    امام صادق علیه السّلام فرمود:" ای زراره ! آسمان چهل روز ، در سوگ حسین بن علی علیه السّلام گریه کرد.(جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 552)

    این زیارت امروزه به زیارت عاشورا شهرت یافته است و خواندن آن در همه اوقات و هر روز دارای فوائد و برکات زیادی است. این زیارت تجدید عهد همه روزه پیروان حسین بن علی ‏علیهم ‏السلام با مولای خویش است که همراه با تولّی و تبری است و خط فکری زائر را در برابر دوستان و دشمنان اسلام و اهل بیت‏(ع)ترسیم می‏کند و اعلام همبستگی با موافقان راه حسین‏(ع) و اعلان جنگ و مبارزه با دشمنان حق است تا عشق در وی به جهاد بیرونی بیانجامد.

  • چهل حدیث در ضمن عاشورا و کربلای حسین

    چهل حدیث ارزشمند از ائمه از کربلا و شهادت سید و سالار شهیدان حسین (ع)

    حدیث اول :حریم پاک

    عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال:
    ..و هی اطهر بقاع الأرض و اعظمها حرمة و انها لمن بطحاء الجنة.
    پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در ضمن حدیث بلندی می فرماید: کربلا پاکترین بقعه روی زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه ها است و الحق که کربلا از بساطهای بهشت است. بحار الانوار، ج 98، ص 115 و نیز کامل الزیارات، ص 264

    حدیث دوم:سرزمین نجات

    قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
    یقبر ابنی بأرض یقال لها کربلا هی البقعة التی کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التی علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فی الطوفان.

    پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: پسرم حسین در سرزمینی به خاک سپرده می شود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازی که همواره گنبد اسلام بوده است، چنانکه خدا، یاران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد. کامل الزیارات، ص 269، باب 88، ح 8

    حدیث سوم: مسلخ عشق

    قال امیر المؤمنین علی علیه السلام:
    هذا...مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم و لا یلحقهم من کان بعدهم.

    حضرت علی علیه السلام روزی گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانی که نه شهدای گذشته و نه شهدای آینده به پای آنها نمی رسند.

    تهذیب، ج 6، ص 73 و بحار، ج 98، ص 116

    حدیث چهارم: عطر عشق

    قال علی علیه السلام:
    واها لک أیتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب.
    امیر المؤمنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوشبوئی ای خاک! در روز قیامت قومی از تو بپا خیزند که بدون حساب و بی درنگ به بهشت روند.

    شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 169

    حدیث پنجم:ستاره سرخ محشر

    قال علی بن الحسین علیه السلام:
    تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدری و تنادی أنا أرض الله المقدسة الطیبة المبارکة التی تضمنت سید الشهداء و سید شباب اهل الجنة.

    امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین کربلا، در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدی می درخشد و ندا در می دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکی که پیشوای شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است. ادب الطف، ج 1، ص 236، به نقل از کامل الزیارات، ص 268

    حدیث ششم:کربلا و بیت المقدس

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    الغاضریة من تربة بیت المقدس.
    امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا از خاک بیت المقدس است. کامل الزیارات، ص 269، باب 88، ح 7

    حدیث هفتم: فرات و کربلا

    قال ابو عبد الله علیه السلام
    أن أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارک و تعالی...

    امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبی بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.بحار الانوار، ج 98، ص 109 و نیز کامل الزیارات، ص 269

    حدیث هشتم: کربلا، کعبه انبیاء

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    لیس نبی فی السموات و الارض، اءلا یسألون الله تبارک و تعالی أن یؤذن لهم فی زیارة الحسین (علیه السلام)، ففوج ینزل و فوج یعرج.

    امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبری در آسمانها و زمین نیست مگر این که می خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است که گروهی به کربلا فرود آیند و گروهی از آنجا عروج کنند. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 244، به نقل از کامل الزیارات، ص 111

    حدیث نهم: کربلا، مطاف فرشتگان

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    لیس من ملک فی السموات و الأرض الا یسألون الله تبارک و تعالی أن یؤذن لهم فی زیارة الحسین (علیه السلام)، ففوج ینزل و فوج یعرج.

    امام صادق علیه السلام فرمود:
    هیچ فرشته ای در آسمانها و زمین نیست مگر این که می خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجی از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجی دیگر عروج کنند و از آنجا اوج گیرند. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 244، به نقل از کامل الزیارات ص 114

    حدیث دهم: راه بهشت

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    موضع قبر الحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة

    امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام دری از درهای بهشت است. کامل الزیارات، ص 271، باب 89، ح 1

    حدیث یازدهم: کربلا، حرم امن

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل أن یتخذ مکة حرما.
    امام صادق علیه السلام فرمود: به راستی که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آنکه مکه را حرم قرار دهد.کامل الزیارات، ص 267 بحار، ج 98، ص 110

    حدیث دوازدهم: زیارت مداوم

    قال الصادق علیه السلام:
    زوروا کربلا و لا تقطعوه فاءن خیر أولاد الانبیاء ضمنته...
    امام صادق عیه السلام فرمود: کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است. کامل الزیارات، ص 269

    حدیث سیزدهم: بارگاه مبارک

    قال الصادق علیه السلام:
    «شاطی ء الوادی الأیمن» الذی ذکره الله فی القرآن، (1) هو الفرات و «البقعة المبارکة» هی کربلا.
    امام صادق علیه السلام فرمود: آن «ساحل وادی ایمن» که خدا در قرآن یاد کرده فرات است و «بارگاه با برکت» نیز کربلا است. (2)

    فصل دوم: زیارت کربلا

    حدیث چهاردهم: شوق زیارت

    قال الامام الباقر علیه السلام:
    لو یعلم الناس ما فی زیارة قبر الحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقا.
    امام باقر علیه السلام فرمود: اگر مردم می دانستند که چه فضیلتی در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت می مردند.ثواب الاعمال، ص 319، به نقل از کامل الزیارات .

    حدیث پانزدهم: حج مقبول و ممتاز

    قال ابو جعفر علیه السلام:
    زیارة قبر رسول الله صلی الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبر الحسین بن علی علیهما السلام، تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلی الله علیه و آله.
    امام باقر علیه السلام فرمود: زیارت قبر رسول خدا «ص» ، و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولی که همراه رسول خدا «ص» بجا آورده شود.مستدرک الوسائل، ج 1، ص 266، و نیز کامل الزیارات، ص 156

    حدیث شانزدهم : تولدی تازه

    عن حمران قال: زرت قبر الحسین علیه السلام فلما قدمت جاءنی.ابو جعفر محمد بن علی علیه السلام...فقال علیه السلام:
    ابشر یا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم یرید الله بذلک وصلة نبیه حرج من ذنوبه کیوم ولدته امه.
    حمران می گوید: هنگامی که از سفر زیارت امام حسین علیه السلام برگشتم، امام باقر علیه السلام به دیدارم آمد و فرمود: ای حمران! به تو مژده می دهم که هر کس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت کند و مرادش از این کار رضایت خدا و تقرب به پیامبر (ص) باشد، از گناهانش بیرون می آید چون روزی که مادرش او را زاد.امالی شیخ طوسی، ج 2، ص 28، چاپ نجف بحار، ج 98، ص .20

    حدیث هفدهم: زیارت مظلوم

    عن ابی جعفر و ابی عبد الله علیه السلام یقولان:
    من احب أن یکون مسکنه و مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم.
    از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده که فرمودند: هر کس که می خواهد مسکن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم علیه السلام را ترک نکند. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 253

    حدیث هجدهم: شهادت و زیارت

    قال الامام الصادق علیه السلام:
    زوروا قبر الحسین (علیه السلام) و لا تجفوه، فاءنه سید شباب أهل الجنة من الخلق، و سید شباب الشهداء.
    امام صادق علیه السلام فرمود: مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت کنید و با ترک زیارتش به او ستم نورزید چرا که او سید جوانان بهشت از مردم، و سالار جوانان شهید است. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 256: و کامل، ص 109

    حدیث نوزدهم: زیارت، بهترین کار

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    زیارة قبر الحسین بن علی علیهما السلام من افضل ما یکون من الاعمال.
    امام صادق علیه السلام فرمود: زیارت قبر امام حسین علیه السلام از بهترین کارهاست که می تواند انجام یابد.مستدرک الوسائل، ج 10، ص .311

    حدیث بیستم: سفره های نور

    قال الامام الصادق علیه السلام:
    من سره ان یکون علی موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوار الحسین بن علی (علیهما السلام)
    امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره های نور بنشیند باید از زائران امام حسین (علیه السلام) باشد.وسائل الشیعه، ج 10، ص 330 بحار الانوار، ج 98، ص 72

    حدیث بیست و یکم: شرط شرافت

    قال الصادق علیه السلام: من اراد أن یکون فی جوار نبیه و جوار علی و فاطمة فلا یدع زیارة الحسین علیهم السلام
    امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که می خواهد در همسایگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در کنار علی (علیه السلام) و فاطمه (س) باشد، زیارت امام حسین (علیه السلام) را ترک نکند. وسائل الشیعه، ج 10، ص 331، ح .39

    حدیث بیست و دوم: زیارت، فریضه الهی

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    لو أن احدکم حج دهره ثم لم یزر الحسین بن علی علیه السلام لکان تارکا حقا من حقوق رسول الله (ص) لأن حق الحسین فریضة من الله تعالی، واجبة علی کل مسلم.
    امام صادق علیه السلام فرمود: اگر یکی از شما تمام عمرش را احرام حج بندد، اما امام حسین علیه السلام را زیارت نکند، حقی از حقوق رسول خدا (ص) را ترک کرده است چرا که حق حسین علیه السلام فریضه الهی و بر هر مسلمانی واجب و لازم است.وسائل الشیعه، ج 10، ص .333

    حدیث بیست و سوم: کربلا، کعبه کمال

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    من لم یأت قبر الحسین علیه السلام حتی یموت کان منتقص الاءیمان، منتقص الدین، اءن ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها.
    امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس به زیارت قبر امام حسین علیه السلام نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود، به بهشت هم که برود پایین تر از مؤمنان در آنجا خواهد بود.وسائل الشیعه، ج 10، ص .335

    حدیث بست و چهارم: از زیارت تا شهادت

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    لا تدع زیارة الحسین بن علی علیهما السلام و مر أصحابک بذلک یمد الله فی عمرک و یزید فی رزقک و یحییک ء الله سعیدا و لا تموت الا شهیدا.
    امام صادق علیه السلام فرمود: زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن! تا خدا عمرت را دراز و روزی و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیری مگر شهید. وسائل الشیعه، ج 10، ص 335

    حدیث بیست و پنجم: حدیث محبت

    عن ابی عبد الله علیه السلام قال:
    من اراد الله به الخیر قذف فی قلبه حب الحسین علیه السلام و زیارته، و من اراد الله به السوء قذف فی قلبه بغض الحسین علیه السلام و بغض زیارته.
    از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: هر کس که خدا خیر خواه او باشد، محبت حسین (علیه السلام) و زیارتش را در دل او می اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد، کینه و خشم حسین (علیه السلام) و خشم زیارتش را در دل او می اندازد. وسائل الشیعه، ج 10، ص 388، بحار الانوار، ج 98، ص 76

    حدیث بیست و ششم: نشان شیعه بودن

    قال الصادق علیه السلام:
    من لم یأت قبر الحسین علیه السلام و هو یزعم انه لنا شیعة حتی یموت فلیس هو لنا شیعة، و ان کان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة.
    امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد، او شیعه ما نیست، و اگر هم از اهل بهشت باشد، از میهمانان اهل بهشت خواهد بود. کامل الزیارات، ص 193، بحار الانوار، ج 98، ص .4

    حدیث بیست و هفتم: سکوی معراج

    قال الصادق علیه السلام:
    من اتی قبر الحسین علیه السلام عارفا بحقه کتبه الله عز و جل فی اعلی علیین.
    امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس که به زیارت قبر حسین علیه السلام نایل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد، خدای متعال او را در بلندترین درجه عالی مقامان ثبت می کند. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص .581

    حدیث بیست و هشتم: مکتب معرفت

    قال ابو الحسن موسی بن جعفر علیه السلام:
    أدنی ما یثاب به زائر أبی عبد الله (علیه السلام) بشط فرات، اذا عرف حقه و حرمته و ولایته، أن یغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر.
    حضرت امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: کمترین ثوابی که به زائر امام حسین علیه السلام در کرانه فرات، داده می شود این است که تمام گناهان، مقدم و مؤخرش بخشوده می شود.بشرط این که حق و حرمت و ولایت آن حضرت را شناخته باشد. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 236، به نقل از کامل الزیارات، ص .138

    حدیث بیست و نهم:همچون زیارت خدا

    قال الامام الرضا علیه السلام:
    من زار قبر الحسین (علیه السلام) بشط الفرات کان کمن زار الله.
    امام رضا علیه السلام فرمود: کسی که قبر امام حسین علیه السلام را در کرانه فرات زیارت کند، مثل کسی است که خدا را زیارت کرده است.مستدرک الوسائل، ج 10، ص 250، به نقل از کامل

    فصل سوم :عاشورا و اربعین

    حدیث سی ام: زیارت عاشورا

    قال الصادق علیه السلام:
    من زار الحسین علیه السلام یوم عاشورا وجبت له الجنة.
    امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس که امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود.اقبال الاعمال، ص 568

    حدیث سی و یکم : بالاتر از روسپیدی

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    من بات عند قبر الحسین علیه السلام لیلة عاشورا لقی الله یوم القیامة ملطخا بدمه، کانما قتل معه فی عرصة کربلا.
    امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که شب عاشورا را در کنار مرقد امام حسین علیه السلام سحر کند، روز قیامت در حالی به پیشگاه خدا خواهد شتافت که به خونش آغشته باشد، مثل کسی که در میدان کربلا و در کنار امام حسین علیه السلام کشته شده باشد. وسائل الشیعه، ج 10، ص .372

    حدیث سی و دوم: نشانه های ایمان

    قال ابو محمد الحسن العسکری علیه السلام:
    علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین، و زیارة الاربعین، و التختم، فی الیمین، و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم.
    امام حسن عسگری علیه السلام فرمود: نشانه های مؤمن پنج چیز است: 1 نمازهای پنجاهگانه (3) 2 زیارت اربعین
    2 انگشتر به دست راست کردن 4 بر خاک سجده کردن 5 بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.وسائل الشیعه، ج 10، ص 373، و نیز التهذیب، ج 6، ص 52

    فصل چهارم: تربت و تسبیح عشق

    حدیث سی و سوم: رواق منظر یار

    قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
    الا و ان الاجابة تحت قبته، و الشفاء فی تربته، و الأئمة (علیهم السلام) من ولده
    پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بدانید که اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان علیهم السلام از فرزندان اوست. مستدرک الوسائل، ج 10، ص .335

    حدیث سی و چهارم: تربت و تربیت

    قال الصادق علیه السلام:
    حنکوا أولادکم بتربة الحسین (علیه السلام) فانها امان.
    امام صادق علیه السلام فرمود: کام کودکانتان را با تربت حسین (علیه السلام) بردارید، چرا که خاک کربلا، فرزندانتان را بیمه می کند. وسائل الشیعه، ج 10، ص .410

    حدیث سی و پنجم: بزرگترین دارو

    قال ابو عبد الله علیه السلام:
    فی طین قبر الحسین (علیه السلام)، الشفاء من کل داء، و هو الدواء الاکبر.
    امام صادق علیه السلام فرمود: شفای هر دردی در تربت قبر حسین علیه السلام است و همان است که بزرگترین داروست.کامل الزیارات، ص 275 و وسائل الشیعه، ج 10، ص .410

    حدیث سی و ششم: تربت و هفت حجاب

    قال الصادق علیه السلام:
    السجود علی تربة الحسین علیه السلام یخرق الحجب السبع.
    امام صادق علیه السلام فرمود: سجده بر تربت حسین علیه السلام حجابهای هفتگانه را پاره می کند. مصباح المتهجد، ص 511، و بحار الانوار، ج 98، ص .135

    حدیث سی و هفتم: سجده بر تربت عشق

    کان الصادق علیه السلام لا یسجد الا علی تربة الحسین علیه السلام تذللا لله و استکانة الیه.
    رسم حضرت امام صادق علیه السلام چنین بود که: جز بر تربت حسین علیه السلام به خاک دیگری سجده نمی کرد و این کار را از سر خشوع و خضوع برای خدا می کرد. وسائل الشیعه، ج 3، ص .608

    حدیث سی و هشتم:تسبیح تربت

    قال الصادق علیه السلام: السجود علی طین قبر الحسین علیه السلام ینور الی الارض السابعة و من کان معه سبحة من طین قبر الحسین علیه السلام کتب مسبحا و ان لم یسبح بها...
    امام صادق علیه السلام فرمود: سجده بر تربت قبر حسین علیه السلام تا زمین هفتم را نور باران می کند و کسی که تسبیحی از خاک مرقد حسین علیه السلام را با خود داشته باشد، تسبیح گوی حق محسوب می شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 268، وسائل الشیعه، ج 3، ص .608

    حدیث سی و نهم: تربت شفابخش

    عن موسی بن جعفر علیه السلام قال: و لا تأخذوا من تربتی شیئا لتبرکوا به فان کل تربة لنا محرمة الا تربة جدی الحسین بن علی علیهما السلام فان الله عز و جل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا.
    حضرت امام کاظم علیه السلام در ضمن حدیثی که از رحلت خویش خبری می داد، فرمود: چیزی از خاک قبر من بر ندارید تا به آن تبرک جویید چرا که خوردن هر خاکی جز تربت جدم حسین علیه السلام، بر ما حرام است، خدای متعال تنها تربت کربلا را، برای شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است. جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص .533

    حدیث چهلم: یکی از چهار نیاز

    قال الامام موسی الکاظم علیه السلام: لا تستغنی شیعتنا عن أربع: خمرة یصلی علیها، و خاتم یتختم به، و سواک یستاک به، و سبحة من طین قبر أبی عبد الله علیه السلام...
    حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: پیروان ما از چهار چیز بی نیاز نیستند: 1 سجاده ای که بر روی آن نماز خوانده شود.2 انگشتری که در انگشت باشد.3 مسواکی که با آن دندانها را مسواک کنند.4 و تسبیحی از خاک مرقد امام حسین علیه السلام...تهذیب الاحکام، ج 6، ص 75

    پی نوشت‏ها:
    1.قرآن مجید، سوره قصص، آیه 30
    2.بحار الانوار، ج 57، ص 203، به نقل از تهذیب
    3.منظور نمازهای روزانه و نوافل آنهاست که پنجاه رکعت می شود.

  • بهترین کار ها و اعمال در ماه محرم

    پيش از اسلام عرب، جنگ در اين ماه را حرام مي‌دانست و ترك مخاصمه مي‌كرد؛ لذا از آن زمان اين ماه بدين اسم نامگذاري شد.(1) و روز اول محرم را اول سال قمري قرار دادند.(2) در توضيح اين كه چرا ماه‌هاي ديگر كه جنگ در آنها حرام است، محرم ناميده نمي‌شود مي‌توان گفت: چون ترك جنگ از اين ماه شروع مي‌شد به آن محرم گفتند.

    اين ماه در مكتب تشيع يادآور نهضت حضرت سيدالشهدا و حماسه‌ جاودان كربلاست.

    اين ماه، يادآور دلاورمردي‌هاي ياران با وفاي اباعبدالله الحسين(عليه السلام)، فداكاري‌هاي زينب كبري(سلام الله عليها)، حضرت سجاد(عليه السلام)، و همه‌ اسراي كاروان امام حسين(عليه السلام)، است. اين ماه، يادآور خطبه‌ها و شعارهاي آگاهي‌بخش سالار شهيدان، نطق آتشين حضرت زينب(سلام الله عليها) و خطابه‌ غرّاي زين العابدين(عليه السلام)، است.
    اين ماه، يادآور استقامت حبيب بن مظاهر و شهادت عون و جعفر است.
    آري اين ماه، ماه پيروزي حق بر باطل است.

    محرم از منظر ائمه(عليهم السلام)
    شيعيان از امام رضا(عليه السلام)، چنين نقل شده است:
    «وقتي محرم فرا مي‌رسيد، پدرم خندان ديده نمي‌شد، حزن و اندوه تا پايان دهه‌ اول بر او غالب بود و روز عاشورا، روز حزن و مصيبت و گريه ايشان بود.»(3)
    همچنين حضرت امام رضا(عليه السلام) درباره‌ عاشورا مي‌فرمايد:
    «كسي كه عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه‌اش باشد، خداوند قيامت را روز شادماني و سرور او قرار خواهد داد.»(4)

    اعمال شب اول ماه محرم
    1ـ نماز: اين شب چند نماز دارد كه يكي از آنها به شرح ذيل است:
    دو ركعت، كه در هر ركعت بعد از حمد يازده مرتبه سوره‌ توحيد خوانده شود.

    در فضيلت اين نماز چنين آمده است:
    «خواندن اين نماز و روزه داشتن روزش موجب امنيّت است و كسي كه اين عمل را انجام دهد، گويا تمام سال بر كار نيك مداومت داشته است.»(5)

    2ـ احياي اين شب.(6)

    3ـ نيايش و دعا.(7)

    روز اول محرم
    اول محرم هر سال اولين روز سال قمري است. از امام محمدباقر(عليه السلام) روايت شده است: «آن كس كه اين روز را روزه بدارد، خداوند دعايش را اجابت مي‌كند، همانگونه كه دعاي زكريا(عليه السلام) را اجابت كرد.»(8)
    دو ركعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعاي زير قرائت گردد:
    «اللّهم انت الاله القديم و هذه سنةٌ جديدةٌ فاسئلك فيها العصمة من الشيطان و القوَّة علي هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(9)؛ بارالها! تو خداي قديم و جاوداني و اين سال، سال نو است، از تو مي‌خواهم كه مرا در اين سال از شيطان حفظ كني و بر نفس اماره (راهنمايي كننده) به بدي پيروز سازي.

    روز دوم محرم
    در چنين روزي كاروان امام حسين(عليه السلام) در سال 61 ه‍ .ق وارد سرزمين كربلا شد و با ممانعت لشكر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گرديد.(10)

    روز سوم محرم
    از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل شده است:
    «هر كس در اين روز روزه بگيرد، خداوند دعايش را اجابت كند.»(11)
    در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد كربلا شد.

    روز چهارم محرم
    بي‌نتيجه بودن مذاكره حضرت سيدالشهداء(عليه السلام)، با عمر بن سعد براي وادار كردن لشكر وي به ترك جنگ و دعوت او و لشكرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.

    روز هفتم محرم
    روزه گرفتن مستحب است.

    روز نهم محرم
    تاسوعاي حسيني، روز محاصره‌ امام حسين(عليه السلام) و اصحابش در سرزمين كربلا توسط سپاه شمر.(12)

    اعمال شب عاشورا
    1ـ چند نماز براي اين شب در روايات آمده است كه يكي از آنها چنين است:
    چهار ركعت نماز كه در هر ركعت بعد از سوره‌ حمد، 50 بار سوره‌ توحيد خوانده مي‌شود. پس از پايان نماز، 70 بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اكبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العليّ العظيم» خوانده شود.(13)

    2ـ احياي اين شب كنار قبر امام حسين(عليه السلام).(14)

    3ـ دعا و نيايش. (15)

    روز عاشورا

    1ـ عزاداري بر امام حسين(عليه السلام) و شهداي كربلا، در اين مورد از امام رضا(عليه السلام) نقل شده است:

    هر كس كار و كوشش را در اين روز، رها كند، خداوند خواسته‌هايش را برآورد و هر كس اين روز را با حزن و اندوه سپري كند، خداوند قيامت را روز خوشحالي او قرار دهد. (16)

    2ـ زيارت امام حسين(عليه السلام).(17)

    3ـ روزه گرفتن در اين روز كراهت دارد؛ ولي بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشاميدن خودداري شود. (18)

    4ـ آب دادن به زائران امام حسين(عليه السلام).(19)

    5ـ خواندن سوره توحيد هزار مرتبه.(20)

    6ـ خواندن زيارت عاشورا. (21)

    7ـ گفتن هزار بار ذكر «اللّهم العن قتلة الحسين(عليه السلام).»(22)

    روز دوازدهم محرم
    ورود كاروان اسيران كربلا به كوفه و شهادت حضرت سجاد(عليه السلام) در سال 94 ه‍ .ق.

    روز بيست و يكم محرم
    1ـ روزه‌ اين روز مطلوب است. (23)

    پي‌نوشت‌ها:
    1- مصباح كفعمي، ص 509.
    2- فرهنگ عاشورا، ص 405، جواد محدثي.
    3- وسائل الشيعه، ج 5، ص 394، حديث 8.
    4- همان، حديث 7.
    5- بحارالانوار، ج 98، ص 333؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 294، حديث 1؛ مفاتيح الجنان، ص 286.
    6- مصباح المتهجد، ص 783.
    7- بحارالانوار، ج 98، ص 324.
    8- عروة الوثقي، ج 2، ص 243؛ وسائل الشيعه، ج 7، ص 347، حديث 3.
    9- بحارالانوار، ج 98، ص 334.
    10- فرهنگ عاشورا، ص 406.
    11- عروة الوثقي، ج 2، ص 242؛ وسائل الشيعه، ج 7، ص 348.
    12- وسائل الشيعه، ج 7، ص 339، حديث 1.
    13- همان، ص 295، حديث 4 و 5.
    14- بحارالانوار، ج 98، ص 340.
    15- همان، ص 338.
    16- بحارالانوار، ج 98، ص 43، حديث 5.
    17- كامل الزيارات، ص 174، حديث 5 و 6.
    18- وسائل الشيعه، ج 7، ص 338، حديث 7.
    19- كامل الزيارات، ص 174، حديث 5.
    20- وسائل الشيعه، ج 7، ص 339، حديث 8.
    21- كامل الزيارات، ص 174.
    22- مفاتيح الجنان، ص 298.
    23- بحارالانوار، ج 98، ص 345، حديث 1.

Homeمهدویت و آخر الزمان مهدویت مهدی در لسان علما توضیح درباره احادیث امام زمان(عج) (بخش پنجم) Top of Page
Zo2 Framework Settings

Select one of sample color schemes

Body

Background Color
Text Color
Link Color
Background Image

Top Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Header Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Mainmenu Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Slider Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Scroller Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Mainframe Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Scroller Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Scroller Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Menu Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image

Bottom Wrapper

Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image
Background Color
Modules Title
Text Color
Link Color
Background Image